فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره مقام انسان از نظر قرآن

اختصاصی از فی بوو تحقیق درباره مقام انسان از نظر قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره مقام انسان از نظر قرآن


تحقیق درباره مقام انسان از نظر قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:67

فهرست و توضیحات:

پیشگفتار

بیان مسئله

مقدمه

مقام انسان از نظر قرآن

فلسفة خاص اسلام دربارة حقوق خانوادگی

 تساوی یا تشابه؟

لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یکسانی و تشابه آنها در حقوق است. مطلب که هم از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است که حقوقی مساوی یکدیگر داشته باشند بطوریکه ترجیح و امتیاز حقوقی در کار نباشد، یا لازمه اش این است که حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یکنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم کار و تقسیم وظیفه ای در کار نباشد، شک نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوقی انسانی است، اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت کورکورانه از فلسفه غرب را کنار یگذاریم و در افکار و آراء فلسفی که از ناحیه آنها می رسد به خود اجازه فکر و اندیشه بدهیم اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابریاست و تشابه یکنواختی. ممکن است پدری ثروت خود را بطور مساوی میان فرزنان خود تقسیم کند، اما بطور متشابه تقسیم نکند مثلاًممکن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد هم تجارتخانه داشته باشد و هم ملک مزروغی و هم مستغلات اجاری،  ولی نظر به اینکه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی کرده است در یکی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری علاقه به کشاورزی ودر سومی مستغل داری، هنگامی که می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم کند با درنظر گرفتن اینکه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یکدیگر باشد و ترجیح و امتیازی ازاین جهت در کار نباشد، به هرکدام از فرزندان خود همان سرمایه را میدهد که قبلاً در آزمایش استعدادیابی آنرا مناسب یافته است.

 کمیت غیر از کیفیت است، برابری غیر از یکنواختی است.  آنچه مسلم است این است که اسلام حقوق یک جور و یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است. ولی اسلام هرگز امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، اسلام ا صل مساوات انسانها را درباره زن و مرد رعایت کرده است. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه آنها مخالف است. کلمه تساوی و مساوات چون مفهوم برابری و عدم امتیاز در آنها گنجانیده شده است جنبه« تقدس» پیدا کرده اند،  جاذبه دارند، احترام شنونده را جلب می کنند، خصوصاً اگر با کلمه«  حقوق» توأم گردد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره مقام انسان از نظر قرآن

دانلود مقاله از شهامت تا شهادت - مقام و منزلت امام حسین (ع)

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله از شهامت تا شهادت - مقام و منزلت امام حسین (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه
انسانها تاریخ را بوجود آورده اند اما بسیاری از آنان با گذشت زمان از خاطره ها محو شده اند. در این میان، برخی از آنان به دلیل عظمت و شایستگی، در پیشرفت سایر انسانها کاملا موثر بوده و گذشت زمان آن ها را از یادها نبرده است و در هر زمان چونان خورشید می درخشند و روزگار در کم و کیفیت آنان تأثیر نمی گذارد.
اینان پیامبران، امامان معصوم و یاران و اوصیای به حق هستند که در زندگی کوتاهشان سیره ی گفتاری از خود به یادگار گذاشته اند و الگوی جاودانه ی سعادت بشر هستند.
حکومت پنج ساله ی علی بن ابی طالب (ع) برای آنان که در طول تاریخ به نوعی حاکمیت داشته و یا خواهند داشت اسوه می باشد و حجت را بر آنان تمام کرده است. برای خیرخواهان، صلح و صفای امام حسن (ع) و برای آزاد مردام قیام امام حسن (ع) و در نهایت شهادت مظلومانه ی آن حضرت مهمترین و درخشان ترین حوادث تاریخ اسلام است که در ابعاد گوناگون اثر بسزایی در پیشرفت انسانها و فرهنگ اصیل اسلایم داشته است.
حضرت امام خمینی می فرمایند:
هر چه داریم از حسین (ع) داریم.
اسلام را تا حالایی که شما می بینید سیدالشهداء (ع) نگه داشته است.
همچنین از طرفی دیگر این شهادت مظلومانه و مسأله ی عزاداری در شکل گیری و رواج آداب و رسوم خاص و هنرهای متداول مذهبی، تکیه ها و حسینیه ها اثر مستقیم داشته است و در پیدایش اجتماعات تبلیغاتی، تعذیه و عزاداری و در یک جمله می توان گفت در ادبیات عاشورا نیز چیزی جز جریان کربلا موثر نبوده است.
گفتار گویندگان که در مجالس عزاداری و محافل مختلف در طول زمان عرضه می شود. این گفتارها و نوشتارها با گذشت زمان پیوسته رو به گسترش بوده و در روزگار ما چندین برابر شده است، چرا که خورشید تابان وجود امام حسین را غروبی نیست. آری بانگ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» در هر زمان و مکان طنین انداز است.
آیا حسین را می شناسید؟
او نوری مطلق بود که بر طالبان حقیقت و پویندگان از سرشاری و خود ریزش می نمود.
امواج این دریای ژرف و بیکران، توحید و معرفت بود و فراورده های آبهای فراوان آن، حجت و برهان، کشف و شهود و استواری و اتقان (که چون دنیا موج نیرو، و با آن نور علم، روشنی و استیضاح. مینائی و عرفان نمودار می شد و تعنیتش را بر جویندگان راه حق و سالکان در ذات احدیت نشان می داد. حلم و بردباری، صبر و شکیبای، عقل و استقامت در شدائد و مصائب حکم دو کناره و دو ساحل این شط وسیع و دریای عریض بود که حافظ و نگهبان و پاسدار و مرزبان این دریای مواج و پر خروش و سرشار از علمت بود که نمی گذاشت آنها بیرون بریزد و کثرت علم طغیان کند و زمام از دست برود و گفتاری با کلامی را مافوق طاقت اصل عالم بر آنان تحصیل نماید.
و آنچه در زمره ی جواهرات و اشیاء نفیس و در و مرجان و مروارید این دریا به شمار می آید و گوهر گرانبهای حاصل این بحر عشق بود همانا تقوی و طهارت و نور و عرفان بود که بر جهان انسانیت به عنوان صاف ترین ارمغان ملکوتی ارزانی می شد.

 


رسید مژده رحمت که در سرای علی
قدم نهاد عزیزی که مادرش زهراست
چه نور کرده تجلی که دسته دسته ملک
روان به عالم سفلی زعالم بالاست

 

وقتی پیامبر این موضع را با فاطمه دخترش در میان می گذارد فاطمه به شدت می گرید و می فرماید: چه روزی این اتفاق خواهد افتاد. پیامبر پاسخ دادند در زمانی که من و تو و پدرش علی (ع) در دنیا نیستیم. فاطمه (س) پرسید پس چه کسی بر پسرم می گرید. پیامبر فرمودند: زنان اهل بیتم می گریند و مردمانشان برای مردان اهل بیتم ناله و زاری می کنند.
در همه زمانها و در همه نسل ها در طول تاریخ آینده این مسأله همچنان برقرار و پایدار خواهد ماند.

«سلام بر حسین»
سلام بر حسین که با خون خویش جانش را برای دین خدا بخشید
سلام بر کسی که خدا را در پنهان و پیدا فرمانبری کرد.
سلام بر آنکه خداوند شفای بیماریها را در خاک هزار او قرار داد.
سلام بر کسی که در زیر گنبد حرم او دعا مستجاب است.
سلام بر آنکه امامان از خاندان و نسل اویند.
سلام بر فرزند خاتم پیامبران، سلام بر فرزند سرور اوصیاء
سلام بر فرزند فاطمه زهرا (ع)
سلام بر آنکه پیکرش به خون آغشته شد.
سلام بر آنکه حرمت خنیه گاهش شکسته شد.
سلام بر پنجمین از اصحاب کساء.
سلام بر غریب غریبان.
سلام بر ساکن کربلا.
سلام بر آنکه فرشتگان آسمان بر او گریستند.
سلام بر آنکه نسل او، همه از پاکانند.
سلام بر سرور و سالار دین.
سلام بر آن گریبان های دریده.
سلام بر آن لبان خشکیده.
سلام بر آن جسدهای عریان مانده.
سلام بر آن خون های جاری.
سلام بر آن اعضای قطعه قطعه پیکرها.
سلام بر آن سرهای بالای نیزه رفته.
سلام بر آن کسی که خداوند بزرگ او را پاک و مطهر قرار داد.
محبوب زمین و آسمان
قال النبی: «من احب آن ینظر الی احب اهل الارض و الی ا هل السماء فلینظر الی الحسن. هر کس دوست دارد به محبوبترین شخص زمین و آسمان نظر کند به حسین (ع) نگاه کند.»
شناسنامه حسین (ع)
نام: حسین علیه السلام
پدر و مادر: علی و فاطمه
شهرت: سیدالشهداء
کنیه: ابا عبدالله
زمان و محل تولد: سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینه
زمان و محل شهادت: روز عاشورا سال 61 هجری قمری در کربلا در سن 57 سالگی.
مرقد شریف: کربلا
دوران زندگی: در چهار بخش 1- عصر رسول خدا ( حدود 6 سال) 2- دوران ملازمت با پدر (30 سال) 3- ملازمت با برادرش (حدود 10 سال) 4- مدت امامت (10 سال)
تولد حسین
در سوم شعبان نوری پاک و درخشان منزلگاه امام علی (ع) را در خود فرو برد. در واقع خداوند او را انتخاب کرد تا تداوم بخش رسالت باشد. و انسانها و مردمان را از جهل و نادانی رها کند که آن حضرت محمد با شادی که داشت غمی درون او را فرا گرفته بود.
گویی او از رازی پنهان از همه خبر داشت از ایشان پرسیدند که یا رسول الله چه حادثه ای رخ داده است. آیا این نوزاد عیب و نقصی دارد. ایشان پاسخ منفی دادند. عجیب است که پیامبر با آن همه شجاعت و دلیری می گرید در حالیکه او کسی بود که حضرت علی بن ابی طالب شجاعترین و دلاورترین مرد قریش در دشوارترین و سخت ترین شرایط به ایشان پناه می بردند. پیامبر وقتی موضوع را با فاطمه دخترش در میان گذاشت فاطمه به شدت گریست و اما اینک در میان زنانی که در مراسم تولد این کودک گرد آمده اند، می گرید. اسما خدمتکار اهل بیت گوید: از آن حضرت پرسیدم پدر و مادرم به فدایت چرا گریه می کنی؟ پیامبر پاسخ داد: بر این فرزند می گریم. گفتم او همین ساعت به دنیا آمده است ای رسول خدا.
فرمودند: مردمان سرکش پس از من او را خواهند کشت. خداوند آنان را از شفاعت من بی بهره کند.
جبرئیل علیه السلام پیش او می آید و می گوید: ای محمد خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: علی برای تو به منزله ی هارون است برای موسی جز آنکه پیامبری پس از تو نیست پس این فرزندت را به نام پسر هارون بخوان. پیامبر می فرماید: نام فرزند هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شبیر. اما زبان من عربی است. پس پیامبر وی را حسین می نامد.
خداوند کریم به خاطر حسین (ع) فطرس را که فرشته ای شکسته بال بود و از درگاه خدا رانده شده بود سلامت بالهای فطرس را به او داد.
جشن که تمام شد پیامبر دست این کودک را می گیرد و می فشارد و در یک گوشش اذان و در گوش دیگرش اقامه می گوید و آنگاه زبانش را در دهان کودک می گذارد و از آب دهان خود کودک را تا آنجا که می خواهد تغذیه می کند.
آیا نباید به این سخن خداوند در قرآن قانع شد که فرموده است: اوست که دو دریا را به هم آویخت و میان آن دو دریا برزخ و فاصله ای است که تجاوز به حدود یکدیگر نمی کنند. الا ای جن و انس کدامین نعمت های خدایتان را انکار می کنید. از آن دو دریا لولو و مرجان بیرون آید. مقصود از دو دریا یکی دریای نبوت است که منبع آن از جانب پیامبر حضرت فاطمه می باشد و دیگری دریای وصایت است که از طرف علی نشأت می گیرد. این دریا چون با یکدیگر درآمیزند، بدیهی است که لولو (حسن) و مرجان (حسین) از آن بیرون خواهند آمد.

 

توجه پیامبر به حسین (ع)
توجه پیامبر به حسین (ع) بسیار زیاد بود به طوری که حتی یک درخواست امام را هم رد نمی کردند. پیامبر (ص) حسین را به اندازه ای دوست داشت که اگر خاری به پای وی می رفت ایشان بیشتر از حسین زجر می کشیدند. برای نشان دادن میزان توجه پیامبر نسبت به تربیت حسین (ع) می توان به دو حدیث ذیل اشاره کرد:
این احادیث بر این تأکید می کنند که حسین تنها پرورده ی علی و فاطمه نبود بلکه علاوه بر تربیت آن دو زیر نظر پیامبر هم پرورش یافت.
1- از یعلی نقل شده است که رسول خدا برای رفتن به میهمانی بیرون آمد ناگهان با حسین (ع) روبرو شد که با کودکان سرگرم بازی بوده حسین (ع) با دیدن پیامبر به استقبال آن حضرت آمد آنگاه پیامبر دستانش را دراز کرد اما کودک جست و خیز می کرد و این سو و آن سو می رفت و پیامبر به حرکات او می خندید تا آنکه بالاخره او را گرفت آنگاه یکی از دستهایش را زیر چانه و دست دیگرش را پشت گردن او گذاشت و دهانش را در دهان او قرار داد و بوسیدش.
2- حسین (ع) آب خواست پیامبر (ص) برخواست و برای او آب آورد. حسن نیز گفت «پدر من هم آب می خواهم» اما پیامبر نخست آب را به حسن داد آنگاه برای حسین نیز آب آورد. فاطمه که شاهد این صحنه بود گفت گویا حسن را بیش از حسین دوست داری؟ پیامبر پاسخ داد حسن پیش از وی آب خواسته بود و بدان که من و تو و این دو و آن خوابیده، به علی (ع) اشاره کرد در جایی از بهشت جای داریم. بسیار اتفاق افتاد که پیامبر با سخنان روشنایی بخش خود به صدها تن از مسلمانان گوشزد می کرد که حسن و حسین سرور جوانان بهشتی اند و یا می فرمود حسن و حسین هر دو امامند چه قیام کنند و چه بنشینند و نیز می فرمود: حسین از من و من از حسینم. ایشان امام حسین را بالا می برد و خطاب به مردم می فرمود ای مردم این حسین پسر علی است او را بشناسید.
آنگاه در ادامه گفتار خود می افزود: سوگند به کسی که جانم به دست اوست او بهشتی است و دوستدارانش نیز با اویند. گاه نیز پیامبر او را در دامن خود می نشاند و می فرمود: «خداوندا من حسین را دوست دارم و تو هم حسین را دوست بدار» و گاهی اوقات آن دو را بر دوش مبارک خود می نشاند و در برابر چشم مسلمانان به این طرف و آن طرف می برد.
بدین سان این موارد گرامی در سایه رسالت و در کنف تربیت پیامبر پرورش یافت و به این طریق از مجد و بزرگی بهره ای کامل برد.
این کودک هوشمند (حسین) تحت نظر پیامبر در زیر سایه پدر و مادر پاکش رشد می کرد. در طی مراحل زندگی امام حسین (ع) و بزرگ شدن وی به ویژگی اخلاقی این بزرگوار می رسیم.

 

بزرگواری حسین
ایشان بزرگواری بخشنده و مهربان بودند امام حسین (ع) در بزرگواری و مهربانی و بخشندگی نظیر نداشتند.
1- اعرابی یکی از یاران و دوستداران امام حسین (ع) نزد امام آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا من پرداخت دیه ای کامل را ضمانت کرده ام اما از ادای آن ناتوانم. با خود گفتم که از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا می کنم و از خاندان رسول خدا کسی را بزرگوارتر و بخشنده تر از تو نیافتم.
سپس امام حسین به وی فرمود: ای برادر عرب از تو سه پرسش می کنم اگر یکی از آنها را پاسخ گفتی ثلث آن دیه را به تو می دهم و اگر دو پرسش جواب دادی دو ثلث آن را به تو می دهم و اگر هر سه پرسش را پاسخ دادی تمام مالی را که می خواهی به تو می دهم.
اعرابی عرض کرد: آیا کسی مانند تو که اهل علم و شرف است از چون من می خواهد بپرسد.
حضرت فرمود: آری، از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: معروف به اندازه معرفت است. اعرابی عرض کرد: آنچه می خواهی بپرس اگر پاسخ دادم (که هیچ) وگرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوه الا باسر. امام علیه السلام پرسید: برترین اعمال چیست؟ اعرابی گفت: ایمان به خداوند حضرت سوال کرد: راه رهایی از نیستی و نابودی چیست؟ اعرابی گفت: اعتماد به خداوند. امام پرسید: زینت دهنده انسان چیست؟ گفت: علم همراه با حلم. امام پرسید: اگر این نشد. گفت: حال همراه با مروت.
- اگر این نشد؟ گفت: فقر همراه با صبر. امام گفت اگر این نشد؟ اعرابی گفت: در این صورت صاعقه ای از آسمان بر او فرود آید و سوزاندش که او سزاوار آن است آنگاه امام حسین خندید و کیسه ای که در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشتر خود را که نگین آن به دویست درهم می ارزید، بدو بخشید و فرمود: ای اعرابی این طلا را به مصرف خود برسان. اعرابی تمام آنها را گرفت و گفت: خدا داناتر از آن است که رسالتش را در کجا نهد. بردباری آن حضرت: شکیبایی آن است که انسان در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلط باشد. بی گمان امام حسین در روز عاشورا در دشوارترین و سخت ترین حالتی بود که انسان در برابر ظلم و ستم پایداری کرده است. اما با این همه آن حضرت شکیبایی ورزید. آن گونه که حتی فرشتگان آسمانی از مقاومت سنتوهانه و قدرت و اراده ی او و عزم پولادین وی به شگفت آمدند.
حضرت تا آنجا در بزرگواری و بخشندگی پیش رفته بود که حتی دشمن وی که بسیار دروغگو بود و از کشتن امامان و هیچ بی گناهی ترسی نداشت و به محض کوچکترین گناهی (اتهامی) آن ها را از میان می برد و حتی کسانی همچون علی سرور پاکان و امام حسن را از بین می برد و از سر راه خودش برداشت، بر بالای منبر می رفت و از فضایل امام حسین سخن می گفت و آن امام را می ستود.
امان حسین (ع) در طول زندگانی خود با خداوند رابطه ی بسیاری داشتند و دائماً به عبادت و نماز می پرداختند و هر ساله زیارت خدا را برای سبک شدن و تازه شدن روحیه خود و راز و نیاز کردن بار او را انتخاب می کرد.
زائری عابد:
امام حسین هر ساله به زیارت خانه ای خدا (کعبه) می رفت مگر هنگامی که شریاط تیره آن روزگار کار را بر وی سخت کرده بود. پیاده به حج می رفت و در کنا رخود دهها شتر بدون سوار را همراه می آورد.
هر تهیدست و مستمندی را که می دید آنقدر به او می بخشید که توشه اش خالی می شد و آنگاه از دیگر شترانی که به همراهش بود، توشه و آذوقه خویش را تأمین می کرد. هر شب هزار رکعت نماز می گذارد.
از امام زین العابدین (ع) فرزند بزرگوارشان می پرسند. که چرا پدرت کم فرزند داشت؟ پاسخ داد: او هر شب هزار رکت نماز می گزارد پس چگونه می توانست فرزندان بیشتری داشته باشد. ایشان سخنوری بدیهه بودند و سخنان وی بسیار صفیح و گهربار بود ولی در کلام و گفتار در عصر دوران خود بی نظیر و بی همتا بودند.
سخنور بدیهه:
در کتابهای تاریخی گنجینه ای از سخنان فصیح و گهربار حسین بن علی (ع) گردآوری شده است. اما در اینجا به قسمتی از آنها اشاره می کنیم.
اعرابی نزد امام حسین آمد و گفت: من از هر «قل» و «جعلل» و «انیم» و «مهمهم» خدمت تو آمده ام. امام حسین خندید و فرمود: ای اعرابی به گونه ای سخن گفتی که جز دانایان آن را نیابند. اعرابی گفت: من بیش از این نیز توانم گفت آیا تو نیز می توانی چنان که من می گویم پاسخ دهی؟ امام به او اجازه سخن داد. پس اعرابی به خواندن این اشعار آغاز کرد:
هفا قلبی الی اللهو و قدودع شرخیه
و در ادامه نه بیت بر همین وزن خواند پس از آنکه اعرابی اشعار خود را خواند امام حسین اشعاری بر همان وزن و قافیه در سخن و پاسخ او سرود:
فما رسم شیطانی قد تحت آیات رسمیه
سنور درجت ذیلین فی بوغاء فاعیه
هتوف حرجف تتری علی تلبید توبیه
آنگاه امام حسین به تفسیر کلمات دشوار اعرابی پرداخت و فرمود: مقصود از هرقل، پادشاه روم و از جعلل، نخلهای کوتاه و از امنیم، پشه ی درخت و از مهمهم چاه پر آب است. این اوصاف سرزمینی بود که آن اعرابی از آنجا آمده بود. پس اعرابی گفت: تا امروز کسی را از این جوان سخن ور و گشاده زبان و خوش فکرتر ندیده بودم.
حضرت امام حسین (ع) در ضمن دعای عرفه عرض می کند:
و متعنی بجوارحی و اجعل سمعی و بصری الوارثین منی.
خدایا مرا از تمام اعضاء و جوارحم بهره مند فرما و گوش و چشم مرا وراث من قرار بده یعنی تا موقع مرگ مرا از کوری و کری و نقص عضوی محفوظ بدار.

 

در اینجا به قیام امام حسین (ع) می رسیم قیام وی فقط برای خدا و رضایت و خشنودی او بود.
فرزند پیغمبر با قیام مردانه خود محبت ورزی با خداوند عالم را که به طوری لازمه ی ایمان است را به مردم یاد دادند. در اینجا می فهمیم کسانیکه ایمان می آورند خدا را بسیار دوست دارند و کسانیکه جز خداوند را بیشتر دوست دارند فاسق خوانده می شوند و با مراجعه به اصلاح قرآن فاسق گاهی در برابر مومن ذکر می شود. پس چنین نتیجه می گیریم که کسانیکه خدا را بیشتر از غیر خدا دوست نمی دارند ایمان ندارند. بنابراین میان دوستی خدا و آنچه مربوط به خداست با ایمان نسبت مستقیم وجود دارد یعنی هر اندازه که ایمان بیشتر باشد دوستی نیز بیشتر است.
هدف امام حسین از قیام هایش جز خدا نبود برای همین چنان عمل می کرد که خداوند می خواست صریح و واضح و بدون مکر و نیرنگ.
آنچه از مطالعه و بررسی تاریخ نهضت حسینی به دست می آید آن است که سبب سقوط آن، همین وعده های دروغین و تهدیدهای پر حیله و نیرنگ بوده است.
هرگونه دعوت راستین و صادقی در این دوران دراز، جوشیده از نهضت امام حسین بوده است. بدین سان می توان گفت که قیام امام حسین همواره به عنوان پایگاهی اصیل برای حرکات اصلاح طلبانه در تاریخ اسلام مطرح بوده است و تا ابد نیز چنین خواهد بود.
قیام ابی عبدالله الحسین (ع) نقطه ی عطفی در تاریخ اسلام می باشد که چون کودک درخشانی جلب توجه می نماید و فصل جدیدی در زندگی بشریت می گشاید. انقلابی که مبداء و منشاء انقلابات دیگر و حرکتی شگرف که در موجب تحرک بیشتر گروهها و جنبشی فوق العاده که سبب بیداری توده ها و پیدایش افکار جدید و آزادیخواهیهای حقیقی که در بندگی خدا خلاصه می شود، گردید با فریاد «مرگ با شرافت» بهتر از زندگی ننگین است.

 

و اگر دین ندارید، در زندگی دنیایتان آزاد مرد باشید. روح حمیت وجوانمردی را در غافلان و بیخبران بیدار می کند و با نامه «خدایا بخواست تو خشنودم و برای فرمانت فرمانبردار، جز تو معبودی ندارم» راه بندگی را در رضا و تسلیم برای خدا می نمایاند و با مناجات همه ی مردمان را بجملگی در راه دوستی تو رها نمودم و خانواده ام را برای دیدار تو باسارت دادم، خداوندا اگر مرا در راه دوستیت پاره پاره کنی، دلم بغیر تو حایل نمی گیردد. راه محبت ورزی و عشقبازی حقیقی را نشان می دهد.

امام حسین بعد از پیامبر:
بعد از رحلت پیامبر اتفاق ها و پیشامدهای بزرگی به وقوع پیوست. اما در این حال که نعره ها و فریادهای تفقره و چنددستگی از هر گوشه و کناری برمی خاست. حسین (ع) دوش به دوش پدر بزرگوارش بر کنار حق ایستاده و با روشن ترین دلایل به اعلان و تبلیغ آن می پردازد. ایشان فرماندهی سپاهیان خروشان پدرشان در مقابل ضد طاغوت شام معاویه بن ابی سفیان را بر عهده داشتند.
نقشه ی پلید قتل امیرمومنان علی (ع) به اجرا در مد و منجر به شهادت دردناک آن امام شد. با شهادت علی (ع) مسئولیتهای حساس و خطیر امت را ادامه داد. دوران زندگی امام حسن نیز به پایان رسید و وی با زهری که در غذایش به دستور معاویه ریخته شد به شهادت رسید. پس از شهادت امام حسن سلطان خلافت الهی به دست امام حسین می افتد. در اوایل سال پنجم هجری امام حسین پیشوایی و امامت مسلمانان را عهده دار شد.
معاویه فهمید که علی و دوستداران علی و خاندان او، از حکومت بنی امیه ناخشنود و گریزانند. سپس می باید در گام اول دوستی علی را از دل دوستدارانش بیرون کند. معاویه با شناخت و آگاهی از تمام امور نقشه منفور و خائنانه خویش را طراحی کرد.
امام حسین در چنین فضای دهشت باری زندگی می کرد. او منصب خلافت الهی را به دوش می کشید و بی گمان اجرای این دستور معاویه در مورد یاران و دوستدارانش دل او را به درد می آورد.
معاویه در طول این نقشه ها و حیله ها و نیرنگ ها بسیاری از مردم را می کشت. زندگی سراسر ننگین معاویه سپری شد و پرونده دوران حکومتش برای همیشه بسته شد.
پس از او پسرش یزید آن هوسران عیاشی که همشه مست بود هم بازیهایش سگ ها و میمونها بودند و وجودش پر از حیله و نیرنگ و کثافت و پلیدی ها بود بجای پدرش حکومت را بر دست گرفت. از کسی که هم بازیهایش سگ ها و میمون ها هستند چه انتظاری می توان داشت؟
جامعه ای که پیامبر گرامی ما برای بوجود آوردنش سالها رنج و سختی را تحمل کردند و در آن خونها ریخته شد و سرهای بسیاری از مردم پای دار رفت، رهبرش را مردی بدست بگیرد که شراب می خورد و جز عیاشی و هرزه گری کاری نمی داند. حسین (ع) کسی نبود که یزید بتواند او را با سکه های طلا و کرسی های حکومت به طمع اندازد و یا برق نیزه و شمشیر بتواند در او ترسی بوجود آورد.
پس از اینکه یزید سرپرستی حکومت اسلامی را بدست آورد، نامه ای به تمام فرمانداران و استاندارانش در سراسر کشور نوشت تا از همه ی مردم و تمام کسانی که تحت حکومت او بسر می برند بیعت بگیرند.
به این معنی بود که همه تسلیم او و حکومت او شوند و هر دستوری را بدون چون و چرا انجام دهند.
امام حسین (ع) در زمان یزید در مدینه منوره در جوار مقبره ی مطهر حضرت رسول اکرم (ص) جد بزرگوارش اقامت داشت. در این موقع نامه ای به ولید فرماندار مدینه فرستاده شد تا او از تمام مردم مدینه مخصوصاً با تحت فشار قرار دادن امام حسین بیعت بگیرد. یزید خونخوار در پایان نامه اجباری بر گرفتن تبعیت امام حسین داشت و در غیر این صورت سر بریده ی امام حسین را درخواست می کرد. او می خواست حسین (ع) را در برابر عنصری پست مجبور به تسلیم نماید. نه هرگز حق و باطن هیچ زمان با هم متحد نمی شوند. حسین (ع) هم که مظهر پاکی و عدالت است نیز هیچ زمان با یزیدکه مظهر کثافت و جنایت است، متحد نمی شود. اگر حسین (ع) با یزید بیعت می کرد قطعاً بسیاری از مردمان که چشم بر حسین دوخته بودند نیز با یزید متحد می شدند زیرا حسین رهبر و پیشوای آنان بود.
وقتی ریاست و فرمانداری پیش می آید انسانها همه چیز را فراموش می کنند و حتی به کثیف ترین بیهوده ترین کارها نیز تن می دهند . بزرگترین جنایت را مرتکب می شوند . یزید نیز نمونه زشت از این انسانها می باشد . که برای رسیدن به مقاصد سوء خود ، می خواهد عزیز ترین و پاک ترین انسان زمان خود را از بین ببرد ، دست انتقام که همیشه بر روی جلوی چنین انسانهای رذل و کثیفی کمین کرده است روزی گلویشان را می فشارد و انتقام تمام جنایت هایشان را می گیرد ..
حسین (ع) با تمام شهامت و صراحت خود در مقابل یزید ایستادگی کرد و هیچ گاه دست کثیف یزید آن مرد خونخوار و شرابخوار را برای بیعت نمی فشرد و همچنین اعلام می دارد که شخص منحرف و گناهکاری چون یزید ، صلاحیت و شایستگی خلافت را ندارد . وقتی که جواب نامه که مخالفت امام با بیعت کردن بود به دست یزید بن معاویه رسید او را به شدت عصبانی کرد و بلافاصله نامه ای به دست ولید داد . یزید از ولید در پاسخ نامه ی خود سر بریده ی امام حسین بن علی را درخواست کرد .
بی ارزش داستن جان و هستی خود را فدا کردن شیوه ی مردمان الهی از جمله امام حسین برای رسیدن بحق و طرفداری از حقیقت بود .
هر زمان که غم وجود حسین را فرا می گرفت و احتیاج به یک همزبان داشت بر سر قبر جد بزرگوارش رسول اکرم می رفت و با او درد و دل می کرد .
حسین (ع) تصمیم به ترک مدینه می گیرد و مدینه را ترک می کند و این خبر به سرعت در سراسر مدینه منتشر شد و هیجانی عجیب در مردم بوجود آورد .
امام همچنان محکم و استوار بر قول خود وفادار ماند و همچنین در پاسخ برادر خود چنین گفت : ای برادر به خدا سوگند که اگر در سراسر جهان هیچ پناهگاهی برای من پیدا نشود باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد و در برابر وی تسلیم نخواهم شد .
در همان نیمه شب در حالیکه مدینه غرق در هیجان و اضطراب بود، کاروان حسین بن علی برای رسالتی بزرگ مدینه را به سوی مکه ترک کرد. امام از اینکه نایبی به نام مسلم بن عقیل به سمت کوفه فرستاد و نامه ای به مردم کوفه بردند.
مسلم بن عقیل برای امام حسین نامه ای به شرح زیر نوشت:
من هم اکنون بیست هزار سرباز مسلح در اختیار دارم. آن ها همه با من بیعت کرده اند و ممکن است تعداد آن پس از این نامه به هفتاد یا هشتاد هزار نفر برسد، خیلی زود به سوی کوفه حرکت فرمائید که شیعیان شما سخت در انتظارند.
طرفداران و جاسوسان حکومت یزید اوضاع شهر را فوراٌ به یزید خبر دادند. مردان خدا وقتی در برابر دشمن قرار می گیرند چون مرغ پر بسته خود را تسلیم نمی سازند. پیکار می کنند تا آخرین قطره ی خون، در راه خدا می جنگند.
حسین (ع) با یک جهان عزم و اراده، و با یاران خانواده خود از مکه بجانب عراق حرکت نمود. در بین راه حرت ها و حکایات بسیاری داشت. تصمیمی که امام گرفته بود تصمیمی نبود که با خواهش و تمنای مردم عوض بشود.
زیرا امام بر تمام اوضاع سیاسی جامعه آگاهی دارد و می داند صلاح کار در چیست، پاسخی که آنحضرت به مردم می داد چنین بود من باید بسوی عراق که مردم مأموریت من خدائی است و از پایان کار هم بخوبی آگاهم.
امام حسین (ع) با اطمینان از شهادت خود خبر داد. و از مرگ و کشته شدن سخن گفت، و ضمن اعلام شهادت مسلم، اوضاع آینده را برای اطرافیانش مجسم کرد و به آنها گفت که اگر می خواهند می توانند منصرف بشوند و بخانه ی خود باز گردند.
لغت مرگ ترسناک دلها را از وحشت پر می کند، اما نه برای حسین و یاران آزاده روی.
روز نهم سربازان یزید از چهل و پنج هزار نفر نیز بیشتر شده بود و در مقابل آن همه سرباز، حسین (ع) هزار نفر سرباز و یک صد نفر پیاده داشت. شب عاشورا، هنگامیکه تاریکی چون شبحی مبهم و کدر، سرزمین کربلا را فرا گرفت، امام حسین همه را در اطراف خود جمع کرد و ابتدا سپاس خود را گفت. سکومت در خنیه حسین حکم فرما شد. همه با توجه مخصوصی به سخنان آن حضرت گودش فرا دادند. از آن جمعیت تنها هفتاد و سه نفر از یاران باوفای حسین باقی ماندند. مردانی که شجاعت در چهره آن ها نوری را منتشر می کرد. روز عاشورا فرا رسید لحظه ی که همه منتظر نثار کردن جان خود در راه حق بودند و فرا رسیده بود.
و یاران باوفای حسین حتی با دانستن مرگ حتمی خود مقاومت کردند و ایستادند. روز عاشورا، روز میان نور و ظلمت، ظلم و عدالت آزادگی و اسارت بود. قیافه یاران از بی خوابی و تشنگی، خسته به نظر می رسید اما قلب ها برای شهادت می تپید و انتظار می کشیدند.
امام حسین با سخنان روح بخش و نیرو آخرین خود ترس و اضطراب را از آنها دور نمود و به آنها آرامش بخشید.
یاران حسین و حتی پسر کوچکش قاسم نیز به جنگ پرداختند مرگ از نظر پسر کوچکش شیرین تر از عسل بود. ما را به جنگ و پیکار انداختند، کشتند و پس آنگاه کشته شدند. تا آنجا که دیگر کسی از یاران و دلاوران باقی نماند.
آفتاب آن روز غروب کرد در حالیکه افق تیره و سیاه بشریت آرام آرام می رفت تا روشنی بگیرد. چه شیرین جانانی بودند.

و در پایان:
خواستم بگویم که حسین مرد شهامت است
دیدم حسین نیست
خواستم بگویم که حسین عشق جاویدان است
خواستم بگویم که حسین مرد استقامت است ولی نتوانستم
خواستم بگویم که حسین برای خداست.
خواستم بگویم که حسین پسر علی بن ابی طالب است.
اما باز دیدم که حسین نیست

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله از شهامت تا شهادت - مقام و منزلت امام حسین (ع)

تحقیق در مورد اقبال

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد اقبال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اقبال


تحقیق در مورد اقبال

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:39

 

 

 

 

 

فهرست :

مقدمه

زندگی ، فرهنگ ، خدمات

جوان مسلمان از دیدگاه اقبال

محمد اقبال علیه غرب گرایی

انسان کامل از دیدگاه اقبال

مقام مسلمان

حقایق تاریخی در شعر اقبال

آثار اقبال

دیوان اقبال

 

مقدمه :

ابتدای سخن بنام خداست         آن که بی مثل و شبه بی همتاست

                                              « سنایی »

اقبال شاعری که دوراز مهراسلام، درخانواده ای برهمنی، درمحیطی که انگلیس   حکومت می کرد وفرهنگ غرب حاکم بود ، پرورش می یابد وبه تحصیل علوم روزوآداب غربی می پردازد آن هم دربزرگترین مراکزآن و با این همه،ایمان او به رسالت محمدی وعشق و علاقه او به شخصیت حضرت محمد (ص) مستحکم می گردد واعتماداوبه موهبت وآیندهء درخشان این امت فزونی می یابد ، حماسه اسلامی او شدت می گیرد و فلسفهء غرب و تمدن اروپایی را انکار می کند واو  استعدادهای شعری و مواهب ادبی خود را درراه نشرعقیده وآرمان خود بکارمی گیرد تا اینکه بهترین الگو برای شاعرمومن دانشمند دعوتگر و فیلسوف خردمند قرار بگیرد وجن بشی درافکارپدید می آورد که طنین آن از مرز شبه قارهء هند عبور کرده به تمام اکناف جهان اسلام می رسد.

منتقدان بزرگ ادب فارسی که به داوری درموردشعراقبال پرداخته اند، اورا سر آمد شاعران پارسی گوی شبه قاره هند دانسته اند.

 

 

 

در فرهنگ معین آمده است « او آخرین شاعر بزرگ  پارسی گوی  شبه قارهء

هندوستان است که برهمه ی استادان مقدم برخود درآن سامان سبقت گرفته است » ، ملک الشعرای بهار درباره اش گفته است :

« من اقبال را خلاصه و نقاوه مجاهدات و مساعی جاویدان نهصد ساله غازیان و عالمان و ادبای اسلامی و میوه ی رسیده و کمال یافته ی این  بوستان  نهصد ساله می دانم ،» و دیگران نیز از دهخدا گرفته تا مینوی هر یک زبان به تمجید و تحصین شعرش گشودند.

عجب آنکه این تمجیدها ازکسی است که حتی محاوره ی فارسی را درست نمی دانست و فارسی نوشتن برایش کاری دشوار بوده است ولی نبوغ وی این مشکل رااز میان برد و او با مطا لعه  درباره  شعرائی همچون مولوی ،حافظ ، سعدی ،امیرخسرو ،نظیری ،عرفی ، جامی، عراقی، بابافغانی و غوطه خوردن در آثار عظیم شعرفارسی، دیوان اشعاری ازخود به یا د گار گذاشت که همسنگ بهترین سروده های شاعران معروف فارسی است .

 

حکمت و فلسفه را همت مردی باید

                                تیغ اندیشه بروی دو جهان تاختن است

 

 

زندگی ، فرهنگ وخدمات : 

محمد اقبال در شهر سیالکوت پنجاب در سال 1877م  در خانواده ای از طبقه متوسط برهمنان معروف کشمیرچشم به جهان گشود .

نیاکان اودویست سال قبل ازتولد وی به دین اسلام گرویدند و از آن روز به بعد این خاندان به تدین تصوف معروف گردید ، پدراقبال مردی متدین بود وعلاقهء

شدیدی به امور روحانی و تصوف داشت . 

علامه محمد اقبال مراحل تحصیلات ابتدای ومقدماتی رادر زادگاه خود باموفقیت  و کسب امتیاز پشت سر گذاشت و سپس دورهء  متوسطه را آغاز کرد در همین زمان بود که مورد توجه سید میر حسن استاد زبان فارسی وعربی دانشکده قرار گرفت ، میرحسن معلمی دلسوز بود که ذوق علم را در وجود  شاگردانش غرس می نمود ، لذا این جوان نابغه را بخو بی تربیت نمود وعشق به فرهنگ  وآداب اسلامی را درقلب او کاشت .    

اقبال تا آخر زندگی احسانهای او را از یاد نبرد ، اقبال  برای  کسب  تحصیلات عالی  تر رهسپار لاهور مر کز استان پنجاب شد ،  و در دانشکده ء دولتی  آن

شهر در  رشته های  فلسفه و ادبیات عرب و انگلیس تحصیل کرد ،  و  به اخذ

 

 

مدرک( A-B)  معادل لیسانس نایل آمد در  لاهور با استاد معروف انگلیسی « سر آرنولد » نویسندهء  کتاب « دعوت اسلام» و رئیس  سابق  دانشکده اسلامی

علی  گره و با استاد عبدالقادر ،وکیل وادیب مشهور وصاحب امتیاز اولین مجله علمی وادبی به زبان اردو بنام «مخزن » آشنا شد، اقبال اولین منظوم خود تحت   عنوان« کوه هیمالیا » را به نام او در آوردکه درمجله مخزن در سال( 1901م)   منتشر گردید، وهمین امرموجب شد که این شاعر جوان و نوآور در محافل ادبی شهرت پیدا کند، در همین اوان اقبال به اخذ درجهء فوق لیسانس در فلسفه نایل گردید ، و جوائزی دریافت نمود و بعد از آن بعنوان استاد تاریخ فلسفه وسیاست دردانشکدهء  شرقی لاهور منصوب شد و سپس کرسی استادی زبان انگلیسی  و فلسفه را دانشکده دولتی را احراز نمود ، دانشجویان و اساتید دانشکده به کفایت و معلومات اومعترف بودند،از اینجا بود که اقبال مورد اطمینان وزارت معارف  قرار گرفت .

در سال 1905 م عازم لندن شد و در دانشکدهء کمبریج ثبت نام کرده و از آنجا گواهینامهء عالی در فلسفه و علم اقتصاد دریافت کرد ، وی سه سال در پایتخت دولت  بریتانیا ماند  ، در خلال این  مدت خطابه هائی  پیرامون  موضوع های

اسلامی ایراد می نمود، که موجب شهرت وی گردید ، وی دراین مدت درغیاب

 

 

 

استاد ش آرنولد ، ادبیات زبان عربی را دردانشگاه لندن تدریس می کرد ، اواز لندن به آلمان رفت و از دانشگاه « مونیخ»  دکترای فلسفه را گرفت و سپس به لندن بازگشت ودر امتحان نهایی رشته حقوق شرکت کرد ودردو رشته اقتصاد و سیاست تخصص حاصل نمود و در سال 1908 م به وطن خود بازگشت .

این  نابغه همهء  این  امتیازها را کسب نمود  در حالی  که عمرش از 23 سال تجاوز نمی کرد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اقبال

دانلود مقاله رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوج های جوان

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوج های جوان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

  مفهوم خوشبختی
خوشبختی عبارت است از: آرامش ، احساس سعادت واحساس امنیت ، جشن واسراف وزیاده روی ، کسی راخوشبخت نمی کند . مهریه و جهیزیه هم کسی را خوشبخت نمی کند . پای بندی به روش شرع است که انسان را خوشبخت وسعادتمند می کند.
همدیگر را بهشتی کنید !
ازدواج واختیار همسر، گاهی درسرنوشت انسان موثر است.خیلی اززن ها هستند که شوهرانشان را بهشتی می کنند . خیلی از مردهای مهم هستند که زن هایشان را بهشتی می کنند . عکس آن هم هست . اگر زن وشوهر، این کانون خانوادگی را قدر بدانند وبرای آن اهمیت قائل باشند، زندگی امن وآسوده خواهد شد وکمال بشری برای زن وشوهر درسایه ازدواج خوب ممکن خواهد شد.
گاهی هست که مرد در فعالیت های زندگی سردوراهی می رسد.
انتخاب باید بکند یا دنیا را و یا راه صحیح وامانت وصداقت را ، یکی از این دو تا را باید انتخاب کند ، این جاست که زن می تواند او را به راه اول یا راه دوم بکشاند .متقابلا ،طرف عکس آن هم هست ، شوهرها هم درمورد همسرانشان می توانند این طور تاثیرات را داشته باشند. سعی کنید با هم این طور باشید . هردو کوشش کنید که یکدیگر را متدین، درراه خدا ، درراه اسلام ، درراه حقیقت ، در راه امانت و صداقت ، نگهدارید ومانع ازانحراف ولغزش شوید.
دردوران بسیار دشوار سال های مبارزات وهمچنین سال های انتقلاب ، خیلی از زن ها شوهران خود را با صبر وهمکاری شان بهشتی کردند . مردها رفتند به جبهه های گوناگون و خطرات را متحمل شدند. این زن ها درخانه ها لرزیدند ودچار تنهایی وغربت گشتند ، اما زبان به شکوه بازنکردند ، شوهران خود را تشویق هم کردند . این ها شوهران خود را بهشتی کردند والا می توانستند طوری عمل کنند که شوهرانشان از رفتن به جبهه واز ورود به میدان مبارزه ، وازادامه مبارزه پشیمان شوند . می توانستند این طور عمل کنند ، ولی نکردند . بی صبری نشان ندادند . شوهرانی هم بودند که همسرانشان را بهشتی کردند . هدایت آن ها ، همکاری آن ها، دستگیری وکمک آن ها موجب شد که این زن ها بتوانند در راه خدا حرکت کنند . عکس آن را هم داشته ایم . زن هایی بوده اند که شوهران خود را اهل جهنم کرده اند و مردهایی هم بوده اند که زن های خود را جهنمی کرده اند . می توانید با هم همکاری کنید، همدیگر را اهل بهشت کنید، همدیگر را سعادتمند کنید، همدیگر را درراه تحمل علم ، تحصیل کمال ،پرهیزکاری ،تقوا وساده زیستی کمک کنید.

همدیگر را خوشبخت کنید!
خیلی از زن ها هستند که شوهر خودشان را بهشتی می کنند . خیلی از مردها هستند که همسر خود را حقیقتا سعادتمند می کنند . موارد عکس این هم هست .ممکن است مردهای خوبی باشند، زن هایشان آن ها را اهل جهنم کنند و زن های خوبی باشند که مردهایشان آن ها را اهل جهنم کنند اگر چنانچه زن ومرد هر دو توجه داشته باشند، با توصیه های خوب ،با همکاری های خوب با مطرح کردن دین واخلاق درمحیط خانه- آن هم بیشتر ازمطرح کردن زبانی ، مطرح کردن عملی – این طور یکدیگر را کمک می کنند آن وقت زندگی کامل وحقیقتا وافی وشافی خواهد شد.
انسان با راهنمایی ودلسوزی وتذکر بجا ، با مانع شدن از زیاده روی ها وبعضی ازکج رفتاری های همسرش ، می تواند اورا اهل بهشت کند .البته عکس آن هم هست . با افزون طلبی ها ، با توقعات و با روش های غلطی که وجود دارد ، می تواند همسر خود راجهنمی کند...
همدلی وهمکاری کردن ، معنایش این است که همدیگر را درراه خدا حفظ کنید. تواصی به صبر وتواصی به حق کنید .اگرخانم خانه می بیند شوهرش دارد دچار یک انحرافی می شود، فرضا دریک معامله نامشروعی دارد قرار می گیرد، توی یک جریان غلطی دارد می افتد ،توی پول درآوردن های نادرست دارد می افتد ،توی رفیق بازی های ناسالم دارد می افتد ،اول کسی که باید اورا حفظ کند، اوست، اگر متقابلا مرداین احساس ها را به نوع دیگری اززنش کرد، اولین کسی که باید زن را حفظ کند، شوهر اوست . البته حفظ کردن هم ، با محبت کردن وبا زبان خوش و با منطق صحیح وبا برخورد مدبرانه وحکیمانه حاصل می شود ،نه باید اخلاقی وقهر واین چیزها .یعنی هر دو مراقب باشند تا آن دیگری را در راه خدا حفظ کنند .
با هم همکاری کنید، به هم کمک کنید، خصوصا درامر دین ، اگر می بینید طرف شما ،شوهر یا زن شما کاهل نماز است ، به نماز کم اهمیت می دهد ، به راستگویی ، به مال مردم کم و به شغل دولتی کم اهمیت می دهد اورا بیدار کنید، به اوبگویید ، به او بفهمانید وکمک کنید که خودش را اصلاح کند یا اگر می بینید که درامر محرم ونامحرم ،درامرپاکی ونجسی ،درامر حلال وحرام آدم بی اعتنا وبی مبالاتی است، به اوتوجه بدهید ، اورا آگاه کنید، کمک کنید که خوب شود. اگر دروغگو ، وغیبت کن است، به او تفهیم کنید، نه این که دعوا کنید ،نه این که اوقات تلخی کنید، نه این که مثل یک منتقد بداخلاق بنشینید یک کناری هی نق بزنید .

مثل یک پرستار، نه آقا بالاسر
زن وشوهر باید همدیگر را درراه صحیح وصراط مستقیم الهی حمایت کنند .اگر هرکدام ازاینها مشاهده می کنند یک عمل خیر و یک کارشایسته ای ازهمسرانشان سر می زند ،آن را تشویق کنند واگر برعکس ،احساس کردند که خطایی ،یک انحرافی – خدای نخواسته – وجود دارد ، سعی دراصلاح آن بکنند ،یکدیگر را درراه خدا کمک وتشویق کنند.
زن وشوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند . نه مثل یک آقا بالاسرکه مرتب به دیگری نیش بزند، نه ! مثل یک پرستار ، یک مادر وپدردلسوز .

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   11 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوج های جوان

تحقیق درباره قائم مقام فراهانی

اختصاصی از فی بوو تحقیق درباره قائم مقام فراهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره قائم مقام فراهانی


تحقیق درباره قائم مقام فراهانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:17

فهرست:

قائم مقام فراهانی

زندگی سیاسی

میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، معروف به میرزا بزرگ از سادات فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی، از مردم هزاوه فراهان از توابع اراک بود.اجداد او صاحب نام بودند و چند نت از آنان به خدمات مهم دولتی اشتغال داشتند. او در سال 1193 هجری قمری به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و در تهران کارهای پدر را انجام داد و در آغاز جوانی علوم متداوله را آموخت.

 

میرزا ابوالقاسم سپس به تبریز نزد پدرش، که وزیر آذربایجان بود، رفت. چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفر‌های جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.

در سال ۱۲۳۷ هجری قمری پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب «سیدالوزراء» و «قائم‌مقام» یافت و به وزارت نایب‌السلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام و همچنین اختلاف «بزیمکی (خودی)» و «اوزگه (بیگانه)» به وجود آمد. قائم مقام که ذاتا مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت می‌کرد، پس از یکسال وزارت در اثر تـفقین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره قائم مقام فراهانی