فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق تشخیص رخنه های غیر عادی در بستر شبکه

اختصاصی از فی بوو تحقیق تشخیص رخنه های غیر عادی در بستر شبکه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق تشخیص رخنه های غیر عادی در بستر شبکه


تحقیق تشخیص رخنه های غیر عادی در بستر شبکه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:23

 

 

 فهرست مطالب

 

چکیده 

1- معرفی

2- کارهای مربوطه

3- تشخیص Outlier ها

ب – الگوریتم جنگلهای تصادفی

الف – شرح چارچوب کاری

ج – الگوهای استخراج سرویسهای شبکه

د – تشخیص Outlier پسش نظارت نشده

4- تجربیات و نتایج

الف – مجموعه داده و پیش پردازش

ب- ارزیابی و تشریخ

ج – پیاده سازی

5- نتیجه گیری و تحقیقات آینده

موخره

 

 

 

چکیده

تشخیص ناهنجاری (anomaly) موضوعی حیاتی در سیستم های تشخیص نفوذ به شبکه است (NIDS) [1] . بسیاری از NIDS های مبتنی بر ناهنجاری «الگوریتمهای پیش نظارت شده » [2] را بکار می گیرند که میزان کارایی این الگوریتمها بسیار وابسته به دادها های تمرینی عاری از خطا میباشد . این در حالی است که در محیط های واقعی و در شبکه های واقعی تهیه اینگونه داده ها بسیار مشکل است . علاوه بر اینها ، وقتی محیط شبکه یا سرویسها تغییر کند الگوهای ترافیک عادی هم تغییر خواهد کرد .

این مساله به بالا رفتن نرخ مثبت نمایی [3] در NIDS های پیش نظارت شده منجر می شود . تشخیص یک انحراف کامل (outlier) پیش نظارت نشده میتواند بر موانعی که در راه تشخیص ناهنجاری های پیش نظارت شده وجود دارد غلبه کند . به همین دلیل ما الگوریتم « جنگلهای تصادفی » [4] را که یکی از الگوریتمهای کار امد برای استخراج داده است به خدمت گرفته ایم و آن را در NIDS های مبتنی بر ناهنجاری اعمال کرده ایم . این الگوریتم میتواند بدون نیاز به داده های تمرینی عاری از خطا outlier ها را در مجموعه داده های [5] ترافیک شبکه تشخیص دهد . ما برای تشخیص نفوذهای ناهنجار به شبکه از یک چارچوب کاری استفاده کرده ایم و در این مقاله به شرح همین چارچوب کاری میپردازیم .

در این چارچوب کاری ، الگوی سرویسهای شبکه از روی داده های ترافیکی و با استفاده از الگوریتم جنگلهای تصادفی ساخته شده است . توسط outler تعیین شده ای که با این الگوهای ساخته شده مرتبط هستند نفوذها تشخیص داده می شوند. ما نشان میدهیم که چه اصلاحاتی را روی الگوریتم تشخیص outlier جنگلهای تصادفی انجام دادیم . و همینطور نتایج تجربیات خود را که بر اساس مجموعه داده های KDD 99 انجام شده است گزارش میدهیم .


 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تشخیص رخنه های غیر عادی در بستر شبکه

تحقیق در مورد بررسی مقایسة هوش و هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد بررسی مقایسة هوش و هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی مقایسة هوش و هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان


تحقیق در مورد بررسی مقایسة هوش و هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه78

 

فهرست مطالب

 خلاصه پژوهش

 

کودک خیابانی

 

کودک عادی:

 

هوش هیجانی

 

هدف پژوهش:

 

کودک خیابانی

 

کودک عادی:

 

اهمیت موضوع پژوهش

 

پژوهش فوق بررسی مقایسه ای هوش هیجانی کودکان کار و خیابان و کودکان عادی شهر تهران که سن آنها بین 10 تا 15 سال است و به صورت در دسترس مورد سنجش قرار گرفته اند. محقق در این پژوهش با توجه به الگوی مایرو سالوری (1990) مصاحبه‌ای را به صورت ساخت وار و باز پاسخ طراحی کرده که شامل پنج حیطه بود (خودانگیزی، خودآگاهی ادارة هیجانها هم حسی و تنظیم روابط). برای تجزیه و تحلیل از روش مانوتینی یو که روش های ناپاراستریک است استفاده شده و چون روش متقنی برای جمع نمرات کسب شده یافته نشد نمرات دو گروه در پنج حیطه با هم مقایسه شد. و در آخر تفاوت معناداری بین هوش هیجانی کودکان عادی و کودکان کار و خیابان دیده نشد.


فصل اول

 

پرسش پژوهش

 

آیا هوش هیجانی کودکان کار و خیابان تفاوت معناداری با کودکان عادی 10 تا 15 سال دارد؟

 

فرضیه پژوهش

 

هوش هیجانی کودکان کار و خیابان تفاوت معناداری با هوش هیجانی کودکان عادی دارد.

 

اهداف پژوهش:

 

1-توصیف هوش هیجانی (EQ) کودکان کار و خیابان و عادی.

 

2-مقایسه تفاوت وش هیجانی (EQ) کودکان کار و خیابان بر اساس میزان معناداری

 

3-تعیین بالاترین و پایین ترین میزان EQ در این گروه

 

متغیر پژوهش

 

متغیر وابسته هوش هیجانی

 

متغیر مستقل: وضعیت کودک اعم از عادی یا کودک کار و خیابان بودن

 

 


تعریف نظری متغیرهای پژوهشی:

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی مقایسة هوش و هیجان کودکان عادی و کودکان کار و خیابان

پایانامه مجمع عمومی عادی صاحبان سهام

اختصاصی از فی بوو پایانامه مجمع عمومی عادی صاحبان سهام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه مجمع عمومی عادی صاحبان سهام


پایانامه مجمع عمومی عادی صاحبان سهام

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:23

فهرست و توضیحات:

موجودی مواد کالا به اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش، تک تک اقلام ارزشیابی می‌شود. در صورت فزونی بهای تمام شده به خالص ارزش فروش، مابه التفاوت به عنوان ذخیره کاهش ارزش موجودی شناسایی می‌شود. بهای تمام شده موجودی‌ها با بکارگیری روش‌های زیر تعیین می‌گردد، ضمناً در سال مورد گزارش موجودی‌های دارو و تجهیزات پزشکی پس از انجام انبارگردانی و استفاده از متوسط قیمت خرید (میانگین) قیمت‌گذاری و در دفاتر ثبت شده است.

 

روش مورد استفاده

مواد اولیه و بسته‌بندی

کالای در جریان ساخت

کالای ساخته شده/ خریداری شده

قطعات و لوازم یدکی

میانگین موزون متحرک

میانگین موزون

میانگین موزون

میانگین موزون متحرک

 

2ـ3ـ سرمایه‌گذاری‌ها

سرمایه‌گذاری‌ها بلندمدت به بهای تمام شده پس از کسر هر گونه ذخیره بابت کاهش دائمی در ارزش هر یک از سرمایه‌گذاری‌ها ارزشیابی می‌شود. درآمد حاصل از سرمایه‌گذاری‌ها بلندمدت در زمان تصویب سود توسط مجمع عمومی عادی صاحبان سهام شرکت سرمایه‌پذیر (تا تاریخ ترازنامه) شناسایی می‌شود.

3ـ3ـ دارائیهای ثابت مشهود

1ـ3ـ3ـ دارائیهای ثابت مشهود بر مبنای بهای تمام شده در حسابها ثبت می‌شود. مخارج بهسازی و تعمیرات اساسی که باعث افزایش قابل ملاحظه در ظرفیت یا عمر مفید دارائیهای ثابت یا بهبود اساسی در کیفیت بازدهی آنها می‌گردد. به عنوان مخارج سرمایه‌ای محسوب و طی عمر مفید باقیمانده دارائهای مربوطه مستهلک می‌شود. هزینه‌های نگهداری و تعمیرات جزئی که به منظور حفظ یا ترمیم منافع اقتصادی مورد انتظار واحد تجاری از استاندارد عملکرد ارزیابی شده اولیه دارایی انجام می‌شود. هنگام وقوع به عنوان هزینه‌های جاری تلقی و به سود و زیان دوره منظور می‌گردد.

 


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه مجمع عمومی عادی صاحبان سهام

پایان نامه مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران

اختصاصی از فی بوو پایان نامه مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران


 پایان نامه مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 74 صفحه می باشد.

 

«فهرست مطالب»

 عنوان :                                                                                                     صفحه :

 فصل اول : طرح تحقیق

 مقدمه

 بیان مسأله

 هدف پژوهشی

 اهمیت و ضرورت پژوهش

 فرضیه تحقیق

 متغیرهای پژوهش

 تعاریف نظری و عملیاتی اصطلاحات

 فصل دوم : ادبیات و پیشینه تحقیق

 بخش اول بزهکاری

 بزهکاری

 بزه

 بزهکار

 مفهوم بزهکاری و انواع آن

 پیشگیری و برخورد با بزهکاری ها

 هفت رویکرد در تعریف جرم

 انواع جرم یا بزه

 بخش دوم : عزت نفس

 عزت نفس چیست

 اندازه گیری عزت نفس

 اهمیت عزت نفس

 عوامل مؤثر بر عزت نفس

 عوامل مؤثر بر کاهش عزت نفس

 تدابیر حفظ عزت نفس

 بررسی دیدگاه های نظری عزت نفس

 تحقیقات انجام شده مرتبط با موضوع

 شکل گیری عزت نفس

 مطالبی در مورد عزت نفس

 فصل سوم : روش تحقیق

 جامعه آماری

 نمونه آماری

 روش نمونه گیری

 ابزار پژوهش

 مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت

 ساختار

 روایی

 اعتبار

 روش آماری

 فصل چهارم : یافته های تحقیق و تجربه و تحلیل آنها

 مقدمه

 تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش

 فصل پنجم : خلاصه تحقیق و پیشنهادها

 مقدمه

 خلاصه و نتیجه گیری

 محدودیتهای تحقیق

 پیشنهادها

 منابع

 پیوستها


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه مقایسه عزت نفس جوانان عادی و بزهکار 18 تا 25 سال شهر تهران

دانلود مقاله مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی شهر اراک

 


چکیده :
مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی شهر اراک
به منظور بررسی مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی تعداد 100 نفر از والدین کودکان ناتوان هوشی با 100 نفر والدین کودکان عادی مورد مقایسه قرار گرفتند . افراد مورد نظر ازوالدین دانش آموزانی بودند که در مدارس استثنایی و عادی شهر اراک در پایه های دوم تا پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند .وبا روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند از تعداد کل نمونه 100 نفر را مادران و 100 نفر را پدران تشکیل می دهند به این ترتیب که والدین کودکان ناتوان هوشی را 50 مادر و 50 پدر و والدین با کودکان عادی نیز شامل 50 پدر و 50 مادر می باشد.
همچنین وجود مشکلات روانشناختی در پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی مورد مقایسه قرار گرفت . نتایج آزمون t مستقل برای دو گروه از والدین نشان داد که والدین با کودکان ناتوان هوشی مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با والدین کودکان عادی تجربه می کنند . تفاوت بین آنها در زمینه های شکایات جسمنانی ، حساسیت فردی ، افسردگی ، اضطراب ، پرخاشگری ، روان پریشی و حالات وسواسی معنا دار بوده و در زمینه های ترس مرضی حالت پارانوئیدی تفاوت معناداری بین والدین دو گروه وجود ندارد ، نتایج آزمون t وابسته برای بررسی وجود یا عدم وجود تفاوت بین پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی نشان می دهد که مادران مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با پدران تجربه می کنند و تفاوت بین پدران و مادران در زمینه های شکایات جسمانی، حساسیت بین فردی ، افسردگی ، پرخاشگری ، اضطراب ، حالات وسواسی تفاوت معنی داری وجود دارد ودر زمینه های ترس مرضی ، روان پریشی و حالات پارانوئیدی تفاوت معناداری بین پدران و مادران کودکان با ناتوانی هوشی وجود ندارد .

 


مقدمه
انسانها برای تامین نیازهای مادی ، معنوی و عاطفی خویش گروه تشکیل می دهند. یکی از
طبیعی ترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضاء کند خانواده است. فلاسفه و متفکران از دیرباز مدعی این نظریه بوده اند که خانواده نهادکلیدی در ساختار اجتماعی هر جامعه است وهرچه سلامت ورشدخانواده بیشتر باشد، بالندگی جامعه نیز افزون ترخواهد بود . برهمین اساس در فرهنگهای مختلف همواره تمهیداتی برای رشد هر چه بیشتر خانواده تدبیر شده است. با شروع تحولات نوین میل محققان به ارزشیابی عملی نظریه های موجود شدت گرفت وبه تبع آن ، نظریه مذکور نیز به محک آزمایش گذاشته شد. از جمله شاپ و یندتفلت (1994)نشان دادند که بین تعامل های خانواده وآسیب شناسی روانی آنان ارتباط وجود دارد. (حسینی فر ،1384)
خانواده یک نظام اجتماعی واز ارکان جامعه می باشد که ازطریق تفاهم بین زن وشوهر تشکیل می گردد. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان وتربیت انها،برقراری ارتباط سالم اعضاء با هم و کمک به استقلال کودکان است حتی اگر کودک کم توان ذهنی باشددر هر صورت کودک یکی از اعضاء نظام خانواده است. کودک کم توان ذهنی و والدین نه تنها بریکدیگر تاثیر متقابل دارند ، بلکه سایر اعضای خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهند در این زمان آرامش خانواده از بین می رود و تمام نگاههای خانواده به سوی کودک معلول معطوف می شود، به بیان دیگر معلولیت یکی از فرزندان مانع آن می شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را به نحوئ مطلوب داشته باشد(دیسون 2000)از جمله این کارکردهاتامین محیطی دلپذیربرای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی اعضاءبا دیگران است. زن وشوهر هر کدام خودیا دیگری را مسئول تولد فرزند معلول می دانند ومشاجرات خانوادگی از همین جاشروع می شودودر نهایت ممکن است به طلاق وجدایی ،مشکلات روحی، روانی وبرهم خوردن سازگاری اعضای خانواده منجر شود.
وجود کودک معلول می تواند ضایعات واثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده داشته باشد. پدرومادرممکن است از داشتن چنین فرزندی به شدت رنج ببرندودچار حالاتی همچون افسردگی، اضطراب پرخاشگری ،ترس وخجالت شوند وآروزی مرگ داشته باشند. (ملک پور ، 1376).
تولد کودک معلول در روابط خانوادگی تغییراتی را ایجاد می کند به خصوص اگر معلولیتی شدید باشد یا کودک دارای معلولیتهای چندگانه باشد این تغییرها شدید خواهد بود.
معمولاً مادر بیشترین ضربه روحی را متحمل می شود و شاید بسیاری از مهارتهای مربوط به مراقبت از کودک را از دست بدهد و از طرف دیگر توجهش به دیگر اعضای خانواده کاهش پیدا کند.در چنین مواقعی نقش دیگر اعضای خانواده حساس تر و سنگین تر می شود.
واکنش اعضای خانواده تا حد زیادی به میزان سابقه فرهنگی ، باورها و ارزش های آنان بستگی دارد.همچنین تولد فرزند معلول یا ناتوان ذهنی در خانواده ای که دارای مشکلات مالی و ارتباطی است چه بسا موجب انحلال و از هم پاشیدن خانواده بشود.به تدریج کودک بزرگ می شود و والدین دل مشغولی استقلال کودک می شوند.
به راستی آیا او می تواند مستقل زندگی کند؟ بسیاری از مادران شیوه بیش حمایتی پیش
می گیرند که ممکن است برای مدت طولانی ادامه پیدا کند و متاسفانه نمی توان به راحتی بر آن غلبه کرد.این موضوع به خصوص از سال های نوجوانی به بعد اهمیت ویژه ای می یابد و ممکن است مشکلاتی را به دنبال داشته باشد.(علیزاه ، 1384).

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
کلیات

بیان مسئله
فرآیند تربیت کودک برای والدین لذت آور است و این در حالی است که این فرآیند با مشکلات و ناراحتی هایی نیز همراه می باشد.از والدین انتظار می رود صبور ،فهیم ، زیرک ، خوش خلق و قدرتمند باشند.حتی در مورد والدینی که دارای کودکان باهوش و سالمی هستند نیز شکیبایی ، خلوص و توانایی تفاهم زیادی لازم است . با وجود این چنین موقعیتی برای خانواده یک کودک ناتوان ذهنی پیچیده تر و مخاطره آمیز بوده و پاداش «والدین بودن» احتمالاً بسیار ناچیز است.
بررسی ها نشان داده است که بسیاری از خانواده هایی که فرزند معلول دارند معمولاً محدود
می شوند و برای این خانواده ها محدودیت هایی در زمینه فعالیت های اوقات فراغت، شرکت در ورزش ها و بهره گیری از تسهیلات اجتماعی ، استفاده از وسایل حمل و نقل وجود دارد و این خانواده ها متحمل هزینه های پزشکی زیادی می شوند.
اما گروهی دیگر از پژوهشگران به نتایج متضادی دست یافته اند آنها گزارش کرده اند که این خانواده ها با خانواده های دارای کودک عادی از نظر استرس و کنش خانوادگی تفاوتی ندارند (هانت و مارشال ،1994).
کازاک و ماروین معتقدند که این خانواده ها در مقایسه با والدین کودکان عادی رضایت زناشویی یکسانی دارند.روشن است که برخی از این تناقضات ناشی از ضعف های روش شناختی از قبیل طرحهای تحقیقی ناقص ، نداشتن گروه های مقایسه یا نمونه های تحقیقی کوچک می باشد ؛ بخش دیگر به عواملی از قبیل شرایط فرهنگی ، مذهبی و محیطی مربوط می شود ،همچنین مسائل شناختی و چگونگی ارزیابی خانواده ها از وقایع، تفاوتهای فردی ،وسایل فرهنگی ، اجتماعی و اعتقادات مذهبی و سبک مقابله فردی مربوط می شود محققین در تلاشند به این مساله پی ببرند که چه عواملی در سازگاری خانواده تاثیر می گذارد و حضور و وجود کودک ناتوان ذهنی در خانواده چه مسائل و مشکلاتی را بوجود می آورد.
در کشورهای دیگر تحقیقاتی انجام شده به نتایجی دست یافته اند این تحقیقات نه جامع است و نه می توان نتایج را به همه فرهنگها تعمیم داد.
بنابراین با توجه به منابع تحقیقی کم در زمینه خانواده های دارای فرزند مبتلا به عقب ماندگی ذهنی در ایران و با توجه به شرایط فرهنگی، مذهبی و صنعتی منطقه مورد پژوهش شهر (اراک ) سوال اصلی در پژوهش حاضر این است.
سوالات پژوهش
1) آیا والدین کودک ناتوان هوشی در مقایسه با والدین کودک عادی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند؟
2) آیا مادران کودک ناتوان هوشی در مقایسه با پدران کودک ناتوان هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند؟

 



اهمیت پژوهش
اهمیت این تحقیق شناخت هرچه بیشتر و عمیق از خصوصیات خانواده یک کودک ناتوان هوشی و به خصوص ویژگیهای والدین آنان به عنوان یک عامل موثر در رشد کودک ناتوان هوشی و یک منبع مهم اطلاعات برای مربی در جهت ارائه هرچه بهتر برنامه های آموزشی برای والدین و کودکان ناتوان هوشی است.یکی از مهمترین شرایط لازم برای سلامتی روانی وجود محیط سالم خانوادگی است این محیط در دسترس آدمی است که می توان آن را طوری تنظیم کرد که هر آینه در بهبود وضع افراد اگر موثر نباشد لااقل موجب تخریب آن نگردد.در جامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت از نظام اجتماعی – حمایت از جامعه انسانی است .
بنابراین حجم قابل توجهی از خانواده ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یک کودک ناتوان هوشی و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد فشارهای روانی و اجتماعی و مالی و عاطفی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می برند ، این عمل می تواند ثبات خانوادگی را بهم زده و باعث بر هم ریختگی سازمان خانواده شوند.
از طرفی دیگر بسیاری از محققانی که با افراد معلول و ناتوان هوشی کار می کنند به نیت خانواده واقف هستند و همچنین اثر شگرف یک کودک معلول را بر پویایی های یک خانواده را درک میکنند.متخصصان کودکان ناتوان هوشی از تاثیرات منفی و مثبت یک کودک معلول بر خانواده با خبرند و از سوی دیگر متخصصان تعلیم و تربیت در می یابند که خانواده یک کودک معلول و ناتوان می تواند سر چشمه لایزال حمایتی برای کودکان و یک منبع گرانقدر اطلاعات برای معلم است (ماهر ،1385).

 


اهداف تحقیق:
از آن جا که والدین نقش اساسی در تعلیم و تربیت کودک دارند و می توانند در خانواده با ایجاد جو عاطفی مناسب زمینه را برای تعلیم و تربیت موفق فراهم کنند.بویژه در سالهای اولیه زندگی کودک که فقط والدین واعضای دیگر خانواده با کودک بسر می برند.تلاش و کوشش بیشتر والدین در خصوص تعلیم وتربیت کودکان موجب پیشرفت و سرعت یادگیری آنها در سنین بعدی می شود و هر چقدر والدین توجه بیشتری به کودک داشته باشد و امکانات بیشتری را برای او صرف کنند یادگیری بهتر خواهد بود.این مسئله در مورد والدین با کودکان ناتوان هوشی نیز صادق است.
والدین با کودک ناتوان هوشی پس از آگاهی از ناتوانی هوشی فرزند شان دچار شوک شده و این شوک موجب بوجود آمدن بحرانهایی در والدین می شود.اگر والدین نتوانند ناتوانی هوشی فرزند خود را بپذیرند و در این زمینه مقاومت نشان دهند موجب می شود به تعلیم و تربیت کودک توجهی نکنند.عدم توجه به تعلیم و تربیت کودک منجر به این مسئله میشود که توانایی و استعداد شکوفا نشده و نتواند به یادگیری بپردازد.
هدف از پژوهش حاضر این است که مشکلات روان شناختی گروهی از والدین کودک ناتوان هوشی و والدین کودک عادی مقایسه شود تا مشخص شود که آیا والدین با کودک ناتوانی هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند یا خیر؟

 


متغیرهای پژوهش
در پژوهش حاضر به شیوه پس رویدادی مشکلات روان شناختی ناشی از حضور کودک ناتوان هوشی در خانواده مورد بررسی قرار گرفت ، متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش به شرح زیر است:
متغیر مستقل : متغیر مستقل در این پژوهش عبارتست از داشتن فرزند ناتوان هوشی- نداشتن فرزند ناتوان هوشی
متغیر وابسته : در این پژوهش متغیر وابسته عبارتست از مشکلات روان شناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی که شاخص آن نمراتی است که والدین در پرسشنامه ScL90 بدست می آورند.
فرضیه های پژوهش
1) والدین کودک ناتوان هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را در عوامل نه گانه پرسشنامه 90 ScL در مقایسه با والدین کودک عادی تجربه می کنند.
2) مادران کودک ناتوان هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را در عوامل نه گانه پرسشنامه 90 ScL در مقایسه با پدران کودک ناتوان هوشی تجربه کنند.

تعریف واژه ها و اصطلاحات
از واژه ها و اصطلاحات در جاهای مختلف معانی گوناگونی می توان استنباط کرد از این رو در هر متن و یا هر کار پژوهش لازم است واژه ها و اصطلاحات طوری تعریف شوند تا دقیقاً همان منظوری که پژوهشگر از آن داشته است توسط خواننده استنباط گردد (هومن ،1383).
تعریف متغیرهای پژوهش:
مشکلات روان شناختی :
مشکلات روان شناختی در این پژوهش مشکلاتی است که از طریق پرسشنامه SCL90مشخص می شود که شامل پرخاشگری، اضطراب ، افسردگی ،حساسیت بین فردی ، روان پریشی تصورات پارانوئیدی ، وسواس و شکایات جسمانی و ترس مرضی می باشد
عقب ماندگی ذهنی
عقب ماندگی ذهنی ناظر است بر محدودیت های اساسی در عملکرد . ویژگی آن عبارت است از :
1) عملکرد هوشی که به طور معنی دار زیر میانگین باشد و 2) به طور همزمان با محدودیت هایی در دو یا چند مهار سازشی زیر همراه باشد : ارتباط ، مراقبت از خود ، زندگی در خانه ، مهارت های اجتماعی ، استفاده اجتماعی ،خود راهبری ، بهداشت و ایمنی ، تحصیلات کارکردی ،اوقات فراغت و کار ، 3) عقب ماندگی ذهنی قبل از 18 سالگی ظاهر میشود (روت لاکامون ،،ترجمه ماهر ، 1380)
دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر :
در این پژوهش افرادی که عملکرد هوشی آنها بین (70 تا 55) و در مدارس کودکان استثنایی مشغول به آموزش هستند و در رفتار انطباقی نیز مشکل داشته باشند جامعه دانش آموزان ناتوان هوشی پژوهش را تشکیل می دهند.
دانش آموزان عادی :
شامل کلیه افرادی که در کلاس دوم تا پنجم ابتدایی قرار می گیرند و از لحاظ هوشی مشکل ندارند و در مدارس عادی مشغول به تحصیل هستند.

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم
پیشینه تحقیق

تاریخچه ناتوانی هوشی:
با مطالعه متون عقب ماندگی شاهد تحول بزرگی در خصوص توجه و مراقبت از عقب ماندگان ذهنی هستیم در جوامع مختلف چگونگی برخورد و نگرش انسانها نسبت به مسئله کودکان که دچار اشکالات مشخص شده ذهنی و جسمی هستند ، بستگی به شرایط و آگاهیهای اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی ، مذهبی و اخلاقی مردم آن جامعه دارد اما بطور کلی از نقطه نظر تاریخی ، بشر از سه مرحله فکری متفاوت نسبت به کودکان گذشته است.در مرحله اول این قبیل کودکان یا به طرق مختلف از بین برده می شدند یا از اجتماع طرد می گشتند.در مرحله دوم به این گروه با دید ترحم و حمایت نگریستند.و در مرحله سوم یعنی در سالهای اخیر، پذیرفتن کودکان عقب مانده در جامعه در کنار دیگر کودکان و استفاده از تواناییهای آنان تا آنجا که امکان پذیر باشد مطرح گردیده است (سیف نراقی ،1384).
از مجموع مدارک بدست آمده چنین استنباط می شود تا قرن هیجدهم این افراد مورد توجه و لطف نبوده و پزشکان از پذیرفتن و درمان آنان خودداری می کردند.
در اواسط دهه 1800 میلادی بسیاری از کودکان عقب مانده ذهنی را به مراکز آموزشی شبانه روزی می سپردند زیرا معتقد بودند که این کودکان در صورتی که آموزشهای فشرده کافی دریافت کنند می توانند به میان خانواده باز گردند و در جامعه عملکرد بالاتری از خود نشان دهند.طرح اولیه آموزش این کودکان بطوری که بتوانند بر ناتوانی های خود فائق آیند تحقق نیافت.به تدریج این مراکز شبانه روزی بزرگتر شدند و نهایتاً از آموزشهای فشرده به مراقبت و نگهداری گرایش پیدا کردند.این مراکز اقامتی کودکان عقب مانده در اواسط سالهای 1955 بیشترین کاربرد را داشتند.تا اینکه عموم مردم از شرایط غیر بهداشتی و پر از ازدحام در برخی موارد شرایط توام با سو رفتار این مراکز آگاهی یافتند و همین امر آغاز گر طلوع موسسه زدایی بود.از اواخر 1965 به بعد تاکنون معدودی از کودکان ناتوان ذهنی به مراکز نگهداری سپرده شده اند و مفهوم «شامل سازی» در محیطهای مدرسه و عادی سازی در موقعیتهای زندگی در میان گروهها و اکثریت شهروندان اهمیت زیادی یافته است.از زمان تصویب قانون عمومی 142-94 (قانون آموزش کودکان معلول) در سال 1975 نظام مدارس عمومی ملزم شدند خدمات آموزشی مناسب را برای کلیه کودکان دچار ناتوانی فراهم کنند.قانون افراد دچار ناتوانی که در سال1990 تصویب شد قانون فوق را اصلاح نمود و آن را گسترش داد.در حال حاضر تدارک آموزش عمومی برای کلیه کودکان و از جمله کودکان دچار ناتوانی طبق قانون اجباری است و این آموزش باید با کمترین محیط محدود کننده فراهم شود (کاپلان و سادوک ، ترجمه پورافکاری ، 1382)
علاوه بر نظام آموزشی ، سازمانهای زیادی برای دفاع از حقوق افراد عقب مانده ذهنی به وجود آمده است.از جمله آنها شورای کودکان استثنایی (CEC ) و انجمن ملی شهروندان عقب مانده (NARC) شهرت دارند.NARC به عنوان سازمان نافذ اصلی والدین کودکان عقب مانده ذهنی عمل می کند و در تصویب قانون عمومی 142-94 موثر بوده است.
برجسته ترین سازمان مدافع این حوزه انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی (AAMR) است که بیشترین نفوذ را در آگاه سازی عمومی در مورد عقب ماندگی ذهنی و نیز حمایت از تحقیقات و قانون گذاری در رابطه با عقب ماندگی ذهنی داشته است (پور افکاری ، 1382).
تعریف ناتوانی هوشی
تاکنون صد ها تعریف مختلف از عقب ماندگی ذهنی توسط دست اندکاران و متخصصان مختلف ارائه گردیده.باید اذعان نمود که تعریف دقیق و روشن عقب ماندگی ذهنی چندان ساده نمی باشد زیرا که عقب ماندگی ذهنی با یک شرایط یکسان و به یک میزان و با علل مشابه و آثار همانند در همه افراد عقب مانده ذهنی مشاهده نمی شود.عقب ماندگی ذهنی یک پدیده تک بعدی و یا بسیط نمی باشد بلکه یک شرایط مرکب و پیچیده ذهنی است.به همین جهت بسیاری از متخصصین ، امور تربیتی ، روانشناسی ، روانپزشکی و پزشکی سعی دارند که بر اساس تمامی دانسته ها و یافته های خود تعریف خاصی از دیدگاه تخصصی خود پیرامون عقب ماندگی ذهنی ارائه دهند (افروز 1380).

یکی از مضمونهای اصلی تعاریف قدیمی مربوط به ناکامی و شکست افراد عقب مانده ذهنی در سازگاری با محیط پیرامونشان بوده است.
تردگلد 1937 نقص ذهنی را چنین تعریف می کند " در حالتی از رشد و تحول ذهنی ناقص از نوع و حدّی که فرد قادر نیست خود را با محیط بهنجار همنوعان به گونه ای سازش دهد که بی نیاز از سرپرستی ، کنترل یا حمایت خارجی به زندگی خود ادامه دهد".(ماهر، 1377).
ادگاردال 1941 عقب ماندگی ذهنی را به عنوان " بی کفایتی اجتماعی ناشی از زیر هنجاری ذهنی که به لحاظ تکوینی تثبیت شده که به پختگی رسیده دارای خاستگاه سرشتی است و ضرورتاً علاج ناپذیر می باشد" تعریف می کند (ماهر، 1377 )
پیاژه روانشناس سوئیسی تعریف هوش و عقب ماندگی را اینطور بیان می کند : " هوش نتیجه تاثیر دائمی و متقابل فرد با محیط است و اگر این رابطه متقابل بصورت متعادلی صورت گیرد موجب توانایی سازگاری با محیط و پیشرفت هوش می شود.کودک در مراحل مختلف رشد تصاویر مختلفی دارد که از تصاویر ساده شروع می شود و به تصاویر پیچیده تر می رسد.گذشتن از این مراحل بستگی به تجارت زندگی او دارد" از همین جا پیاژه عقب مانده را افرادی از جامعه می داند که در مراحل پایین رشد هوشی متوقف می شوند و در آنها کشش های نهاد قوی و زیاد است (میلانی فر،1384).
در این رابطه تعریفی که از جامعیت خوبی برخوردار بوده است و مورد قبول اکثر مجامع علمی و متخصصین فن می باشد تعریفی است که از طرف انجمن عقب مانده های ذهنی امریکا(AAMR) در قالب نظری و عملی ارائه گردیده است:
" عقب ماندگی ذهنی به این سطح ازعملکرد هوشی اطلاق می شود که به طور معنی داریا قابل ملاحظه ای کمتر از حد متوسط عمل کرده و با نقایصی در رفتار سازشی توام بوده و در دوران رشد پدیدار شده است".عملکردهوشی پائین تر از متوسط وبه میزان زیاد ، نمره ای است که از یک تست هوشی استاندارد شده بدست می آید مقدارش از نمره 97تا 98 درصد افراد همسن کمتر می باشد .منظور از« نقایص موجود در رفتار سازشی » ناتوانی در انجام استانداردهای مربوط به استقلال و مسئولیتهای اجتماعی است که از سن وگروه اجتماعی فرد انتظار می رود منظور از« دوره رشد»زمانی است که از تولد تا 18سالگی ادامه دارد(کرک ، گالاگر ، ترجمه جوادیان، 1380) .
طبقه بندی کودکان ناتوان هوشی:
طبقه بندی بر اساس شدت ناتوانی هوشی
ناتوانی هوشی خفیف
(IQ بین 55-50 تا 70) تقریباً 85 درصد موارد عقب ماندگی ذهنی را تشکیل می دهند بطور کلی عقب ماندگی ذهنی خفیف تا بعد از کلاس اول یا دوم که نیازهای تحصیلی افزایش می یابد شناسایی نمی شوند این افراد تا اواخر نوجوانی اغلب تا کلاس ششم پیش می روند.علل خاص عقب ماندگی ذهنی در این گروه اغلب شناسایی نمی شود.بسیاری از بزرگسالان دچار عقب ماندگی ذهنی خفیف با حمایت مناسب می توانند زندگی مستقلی داشته باشند و خانواده خود را اداره کند (پورافکاری ، 1382).
ناتوانی هوشی متوسط
IQ 40-35 تا 55-50) حدود 10 درصد موارد عقب ماندگی ذهنی را تشکیل میدهد.اکثر کودکان دچار عقب ماندگی ذهنی متوسط زبان را می آموزند و می توانند در اوایل کودکی به میزان کافی ارتباط برقرار کنند.این افراد از لحاظ تحصیلی دچار مشکل می شوند و اغلب نمی توانند پیش از کلاس دوم تا سوم پیش روند.در دوران نوجوانی مشکلات اجتماع پذیری اغلب سبب انزوای این افراد می شود و حمایت فراوان اجتماعی و حرفه ای مفید خواهد بود.این افراد در دوران بزرگسالی ممکن است تحت نظارت مناسب به کارهای کم و بیش ماهرانه بپردازند (پورافکاری ، 1382).
ناتوانی هوشی شدید
(IQ 25-20 تا 40-35) حدود 1 تا 2 درصد موارد عقب ماندگی ذهنی را تشکیل
می دهند.در اکثر افراد دچار عقب ماندگی ذهنی عمیق علت عقب ماندگی قابل شناسایی است.به کودکان دچار این نوع عقب ماندگی می توان برخی مهارتهای مراقبت از خود را آموزش داد و این کودکان تحت آموزشهای مناسب ممکن است بیاموزند که نیازهای خود را بیان کنند (پورافکاری ، 1382).
طبقه بندی برای هدفهای آموزشی :
مدارس دولتی ، سازمانهای رفاهی و بطور کلی جامعه ، مسئول تهیه تدارکاتی برای کودکان ناتوان هوشی هستند.تهیه تدارکات برای کودکان نیاز به نوعی برنامه ریزی دارد، نیاز به اقدامات اداری و همچنین فنون آموزش دارد. به این علت لازم است کودکان را نه تنها از نظر پزشکی و روانشناسی و اجتماعی بلکه از نظر آموزشی نیز طبقه بندی کرد (کرک ، جانسون ، ترجمه مهدی زاده ،1380).
طبق راهنمای آماری و تشخیص بیماریهای روانی (1994، DSMIV) : در این راهنما
ناتوانی های هوشی به صورت زیر طبقه بندی شده است :
1- ناتوانی هوشی خفیف (IQ 55-50 تا 70) تقریباً معادل ناتوانی ذهنی آموزش پذیر در طبقه بندی متخصصان آموزش و پرورش است.
2- ناتوانی هوشی متوسط (IQ 40-35 تا 55-50)، تقریباً معادل ناتوانی هوشی تربیت پذیر در طبقه بندی متخصصان آموزش و پرورش است.
3- ناتوانی هوشی شدید (IQ 25-20 تا 40-35) حدود 3 تا 4 درصد ناتوانیهای هوشی را تشکیل می دهد و تقریباً معادل ناتوان هوشی حمایت پذیر در طبقه متخصصان آموزش و پرورش است.
4- ناتوانی هوشی عمیق (IQ زیر 20-25) حدود 1 تا 2 درصد ناتوانیهای هوشی را تشکیل می دهد و تقریباً معادل ناتوان هوشی حمایت پذیر در طبقه بندی متخصصان آموزش و پرورش است.
5- ناتوانی هوشی با شدت نا مشخص ، هنگامی مطرح است که با آزمونهای میزان شده هوشی نمی توان هوش فرد را تعیین کرد (سیف نراقی، 1384).

 

1- کودکان ناتوان هوشی آموزش پذیر :
بدلیل این که شناسایی و تشخیص کودکان ناتوان ذهنی آموزش پذیر در سنین پایین به ویژه قبل از دبستان و دوره های اول دبستان بسیار مشکل می باشد تعداد قابل توجهی از آنان در مدارس معمولی ثبت نام می کنند.البته به تدریج همزمان با پیچیدگی نسبی دروس و بویژه در اواخر کلاس اول و از کلاس دوم به بعد ناتوانی ذهنی این قبیل دانش آموزان بیشتر آشکار گشته و شناسایی و تشخیص آنان آسانتر می شود.دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر نمی توانند بهره لازم و کافی را از برنامه های آموزشی کلاس های معمولی ببرند.این کودکان در هر حال آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و حساب کردن و مهارتهای مناسب شغلی بوده و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره مند شوند (افروز، 80).
2- کودکان ناتوان هوشی تربیت پذیر :
این کودکان و نوجوانان می توانند انجام امور ساده و آسان را فراگیرند و قادرند خود را از خطرات عادی حفظ نموده و از عهده کارهای شخصی خود برآیند.
قوه تعمیم و تمیز آنها محدود است- امور و کارهای ساده را به آهستگی و یا تاخیر می آموزند ولی برای یادگیری مسائل پیچیده استعداد کافی وتمرکز فکری لازم را ندارند.از لحاظ عاطفی وضع متغیری دارند.خیلی زود تحت تاثیر قرار می گیرند و در برابر مخالفت دیگران عصبانیت و حملات تهاجمی از خود نشان می دهند (میلانی فر، 1384).
در حد بالا این گروه افرادی هستند که بهره هوشی آنها به سطح کودکان آموزش پذیر
می رسد.بنابر این از توانایی بیشتری برای یادگیری برخوردار هستند و می توان با اصولی که در آموزش آنها لازم و ضروری به نظر می رسد به آنها در جهت یادگیری کمک کرد (مک کوبین وپاترسون ،1983).

3- کودکان ناتوان هوشی حمایت پذیر
به علت ناتوانی شدید ذهنی و بدنی قادر به یادگیری و تربیت پذیر در حد معلولیت نبود. و توانایی انطباق با محیط و سازگاری اجتماعی را ندارند.ازلحاظ اقتصادی کارایی لازم را نداشته و نیاز به کمک مستمر در انجام کارهای شخصی دارند (میلانی فر، 1384).
کودکان حمایت پذیر به کمک بسیار نیازمندند وحتی خیلی از آنها توانایی خود یاری ندارند.این کودکان اغلب در موسسه های ویژه نگهداری می شوند زیرا نگهداری آنها در خانه برای دیگر افراد خانواده مشکلاتی را ایجاد می کند ممکن است بر روی سایر افراد خانواده و کارکرد آن اثر بگذارد (نلسون و ایزرائیل ، مترجم منشی طوسی، 1378).
علل ناتوانی هوشی
علت ایجاد ناتوانی ذهنی بطور کامل مشخص و معین نیست.گروهی از محققین عنوان
می کنند که تنها در حدود 6 تا 15 درصد موارد نمی توان علت عقب ماندگی را مشخص کرد.مک میلان (1982) خاطر نشان کرده است که مجموعه عوامل علی برای عقب ماندگی خفیف از مجموعه عوامل سطوح شدید عقب ماندگی معینی معتدل ، شدید و عمیق متفاوت است (ماهر ، 1385).
اشترون (1973) متذکر شده است که حدود نیمی از عقب ماندگی های ذهنی علل نامعلوم داشته و در حدود 37% از عقب ماندگی ها به عوامل ژنتیک و 20% به عوامل محیطی بستگی دارد (میلانی فر ،1385).
به طور کلی علل عقب ماندگی را سه دسته علل : 1) قبل از تولد 2) هنگام تولد 3) پس از تولد تقسیم بندی می کنند که مختصراً در زیر مطرح خواهند شد (افروز ،1380،ماهر ،1385).
1- از جمله عوامل قبل از تولد عوامل ژنتیکی ، اختلالات شیمیایی ، آسیب مغزی ، عامل همخونی سیفلیس ارثی الکلیسم ، سرخجه ،بیماریهای عفونی مادر ، مسمومیتها ، سو تغذیه و اختلالات غدد داخلی مشکلات عاطفی روانی مادر را نام برد.
2- از عوامل مربوط به هنگام تولد ، زایمان سخت و پیچیده ، بیهوشی طولانی ، خونریزی شدید داخل ، پیچیدگی بندناف بدور گردن کودک ، استفاده نامناسب از وسایل جراحی مانند فروپسس و قاشقک را نام برد.
3- عوامل بعد از تولد که ابتلا کودک به انواع مزمن مسمومیتها ، ضربه وارده به مغز کودک ، اختلالات غدد داخلی کودک ، کمبود غذا ،سو تغذیه ، خستگی های جسمی و روانی و عوامل فرهنگی و تربیتی از جمله این عوامل است.

خانواده
در محدودترین معنی این اصطلاح بر واحد خویشاوندی بنیادی اطلاق می شود.در شکل هسته ای خانواده مرکب است از پدر و مادر و فرزندان در کاربرد سیستم ممکن است خانواده گسترده را هم در بر بگیرد که شامل پدر بزرگ ، مادر بزرگ ، خاله ، دایی ، عمو و فرزند خوانده نیز می گردد که همه آنها به عنوان یک واحد اجتماعی شناخته شده عمل می کنند (پور افکاری ،1382) یا خانواده به مفهوم محدود آن عبارت است از یک واحد اجتماعی ناشی از ازدواج یک زن و یک مرد که فرزندان پدید آمده از آنها ، آن را تکمیل می کنند (قائمی،1384).
خصوصیات خانواده
خصوصیات خانواده توصیفی از اطلاعات اساسی مربوط به خانواده فراهم می کندخصوصیات خانواده می تواند تفاوت بین خانواده ها و همچنین هویت منحصربه فرد هر خانواده را مشخص کند خصوصیات خانواده شامل خصوصیات استثنایی بودن (نوع ناتوانی ذهنی ،شدت ناتوانی)،خصوصیات خانواده (مثل اندازه زمینه فرهنگی، وضع اجتماعی اقتصادی و محل جغرافیایی ، وضع سلامت وبهداشت را عنوان می کند). ( هانت ومارشال 1994) بیان می کنند که خصوصیات خانواده به واکنش های خانواده واستثنایی بودن کودک شکل می دهد به همان صورت که خود استثنایی بودن کودک نیز چنین عملی را انجام می دهد.
ترکیب خانواده
ترکیب خانواده به حضور والدین وخانواده اطلاق می شودکه این امر می تو.اند شامل حضوریک یا هر دوی والدین ،ناوالدین ،اعضاء یک گسترده مانند پدر بزرگ ومادر بزرگ،عمه وخاله و دوستان خانوادگی باشد یکی از خصوصیات مربوط به ترکیب خانواده ،اندازه خانواده است ،که معمولا به تعداد کودکان درخانواده اطلاق می شود. از تحقیقات مختلف که برروی خانواده انجام شده می تواندنتیجه گرفت که خانواده تک فرزند رفتارها و واکنش های متفاوت از خانواده های چند فرزندداشته باشدودر خانوا ده هایی که خواهران وبرادران دیگری حضور دارند باید نیازهای فرد یا کودک در کنار نیازهای خواهر یا برادرناتوانشان در نظر گرفته شود(هانت و مارشال1994).
خانواده تک والد و خانواده طبیعی
یکی از مسائل قابل مطرح این است که آیا در میزان فشار روانی خانواده های طبیعی (یعنی خانواده ای که هم پدر ومادر دارد)و خانواده هایی که یکی از والدین درآن حضوردارند. تفاوت معنی داری وجود داردیا خیر؟ در تحقیقات گوناگون ،نشان داده شده است که تک والدین ،فشار روانی بیشتری را نسبت به دو والدین تجربه می کنند. در تحقیق سالیسبوری (1987)در مقایسه والدین کودکان عادی با والدین کودکان عقب مانده ذهنی انجام داد، این نتیجه به دست آمده که والدین کودکان ناتوان ذهنی فشار روانی بیشتری را تجربه می کردند وتک والدین هم در گروه والدین کودکان عادی وهم والدین کودکان عقب مانده ذهنی، فشار روانی بیشتری را تجربه می کردند. بوسفورد (1994)، معتقد است که تک والد بودن چندین عارضه می تواند به دنبال داشته باشد که افزایش یافتن مشکلات مالی (مک کابین 1989)و افزایش مسایل مربوط به خانواده (کوستن 1973) از جمله این مواردی هستند که از سوی دیگر این والدین مجبورند فشارهای روانی ناشی از مراقبت از کودک ناتوان را نیز حمل کنند(ویلگر،هک و اینتوکلیانا، 1984)والد ین تنها اغلب از حمایت کمتری برخوردارند که این نیز ممکن است به افزایش فشارپرفشارترین مادران ،تنها بودند، ولی مادرانی که با همسرشان زندگی می کردند واز طریف همسر حمایت عاطفی برای انها فراهم
نمی شدنسبت به مادرانی که تنها بودن فشار روانی بیشتری تجربه می کردند،اما مادران که یک رابطه نزدیک وحمایت کننده با والدینشان داشتند کمترین میزان فشار روانی را تجربه می کردند.
مک کابین (1989)،در یک پژوهش به مقایسه والدین که تنها زندگی می کردندو والدین که باهمسرشان زندگی می کردند ودارای یک کودک مبتلا به عقب ماندگی ذهنی بودندپرداخت وبه این نتیجه رسید که والدین که تنها زندگی می کردند با تقاضاها وتغییراست ناشی از داشتن یک کودک ناتوان راحت تر سازگاری می کردند.
سن والدین
به نظر می رسد که والدین بالاخص مادر و تجربه او از مادری، یکی از عوامل باشد که در احساسات و واکنش های والدین تاثیر داشته باشد( هانت و مارشال، 1994) ، دارلینگ (1976) معتقد است است که سن والدین ، در پذیرش کودک ناتوان دخالت دارد والدین جوانتر در برابر این فشار تواناتر به نظر می رسد. ( باورشی، 1999). در تحقیقی که ویلتون (1991) بر روی مادران 42 کودک عادی جهت تشخیص درجه اختلاف فشار روانی تجربه شده توسط مادران جوان و مسن انجام داده اند، به این نتیجه رسیدند که سن والدین، به عنوان یک عامل با کیفیت رفتار والدین ارتباط دارد. راگوزین و همکاران( 1982) معتقدند که در ارتباط با کیفیت رفتار والدین مادران مسن تر رشد ذهنی و شناختی کودکانشان ، بیشتر دخالت دارند تا مادران جوانتر. در تحقیق دیگری بر روی زنان که بین 16 تا 38 سالگی بچه دار شدن بالاتر بود مادران از مادر بودن خود احساس رضایت بیشتری میکردند. در این پژوهش مشخص شد که مادران مسن تر، عواطف مثبت تری نشان می دادند و با کودک رابطه پر احساس تری داشتند (بانی1380) در بررسی ویلتون (1993)مشخص شدکه اولا والدین کودکان ناتوان، فشار روانی بیشتری نسبت به والدین کودکان عادی تجربه می کردند وثانیاحضور یک کودک ناتوان در خانواده افزایش به فشار روانی به ویژه برای مادران مسن می شود.
ترتیب تولد کودکان
با تولد اولین کودک سطح تازه ای از تشکیل خانواده ایجادمی شود. به طور کلی عناصر روانی والدین، در جریان تولد اولین کودک محقق وارضاء ویاخاموش می شوند. از این رو،چنانچه تولد بعدی با عقب ماندگی یاسایرمعلولیتها همراه باشد، ضربه روحی آن کمتر خواهدبود. ولی وقتی فرزندی بعد از به دنیا آمدن دچار ناتوانی و معلولیت می گردد، خانواده را دچار نگرانی نموده وبرآن می داردکه تادر زاد و ولدهای بعدی با احتیاط بیشتری عمل نمایندو همین امر میزان اضطراب را درآنان افزایش داده وگاه موجب توقف یا ایجاد فاصله های بعید، در فرزندآوری های بعدی انان می گردد.(داورمنش 1378)کرام متعقد است که چنانجه اولین تولد با عقب ماندگی همراه باشد نارضایتی و مشکلات خانوادگی به مراتب بیشتر خواهدبود . (ماهر، مترجم ،1385)
واکنش های والدین نسبت به کودک ناتوان هوشی :
تولد یک کودک عقب مانده ذهنی می تواند برای خانواده واقعه ای ناگوار باشد (هاگامن به نقل از منشی طوسی ،1378).
برخی مسائل مربوط به واکنش ها و سازگاری در برابر کودک عقب مانده ذهنی را مورد بحث قرار داده است.بی تردید در ابتدای واکنش ها به انتقاداتی معطوف می شود که از کودک به دنیا آمده انتظار می رفته است.اکثر والدین انتظار دارند که کودکان جذاب ، تیزهوش ، تندرست ،شاد و دوست داشته باشند.والدین کودکان عقب مانده ذهنی نه تنها برای انتظارات بر باد رفته خود افسوس می خورند بلکه اغلب با فشارهای روانی و اقتصادی بسیار نیز روبرو هستند.
وجود کودک عقب مانده ذهنی می تواند مسائل گوناگون را برای والدین به همراه داشته باشد.ایجاد و تشدید اختلافات خانوادگی ،عمق بار سنگین اقتصادی ، تحمل صحبتهای دیگران در رابطه با کودک و بسیاری از مسائل دیگر می تواند از تظاهرات خانواده هایی باشد که کودک عقب مانده ذهنی دارند.والدین کودکان عقب مانده ذهنی در شرایط دشواری قرار دارند زیرا از لحاظ اجتماعی ممکن است به خاطر فرزندشان احساس شرم کنند و این احساس شرم ممکن است به طور آشکار یا پنهانی موجب طرد کودک شود.بسیاری از خانواده ها به شدت روش زندگی خود را تغییر می دهند.زیرا وجود کودک دارای عقب ماندگی ذهنی خانواده را درگیر کرده و فعالیت اجتماعی شان را تقریباً محدود می سازد (بیکمان ،1991).
تاخیر در راه افتادن ، تاخیر درحرف زدن ، عدم استقرار و سکون ، عدم توانایی کودک درانجام امور،زنگهای خطری هستند که وجود کودک غیر طبیعی را اعلام می دارند.خانواده در آغاز مسئله را جدی تلقی نمی کنند.ولی بعد از مدتی که اختلال کودک بارزتر می شود خانواده دیگر قدرت توجیه را از دست می دهد.کندی رشد ذهنی کودکش را حس می کند.نگران می شود و به هرحال بنا به توجیه دیگران یا به میل خود به متخصص مراجعه می کنند (داور منش، 1378).
معلولیت کودک ،کندی رشد و امکانات سرپرستی ویژه ای که برای مراقبت جسمی و آموزشی کودک لازم است بعلاوه سرخوردگیها و رویاهای برباد رفته همگی بر والدین فشارهایی وارد می کند که موجب برهم خوردن نظم و آرامش و تعادل خانواده می شود.تنش هایی که بخاطر مراقبت از کودک بوجود می آید ، اشکال در ایجاد ارتباط با کودک بعلت عدم توجه از جمله مشکلات دیگر هستند که بر والدین تاثیر می گذارد.
دالتون و اپشتاین بیان می کنند که والدین ممکن است همزمان در مورد ناامیدی خود غمگین بوده ، درمورد مسئولیت و احساسات و تضاد خود احساس گناه و درمورد آینده کودک نیز نگران باشند.والدین ممکن است خود را در زمینه بهبود وضعیت کودک ناکام ببیند.
گرابلر می گوید : هنگامی که امید والدین برای بهتر شدن وضع کودک به نتیجه نمی رسد خشمگین می گردند و این خشم به نوبه خود ایجاد احساس ناامیدی و گناه می کند.
واکنش همه والدین در مقابل معلولیت ذهنی فرزندشان یکی نیست.ولی بطور کلی می توان پذیرفت که اکثریت قریب به اتفاق والدین اینگونه کودکان در مقابل معلولیت ذهنی فرزندشان به نحوی واکنشی نامطلوب از خود بروز می دهند که نوع و میزان این واکنش و عکس العملها با توجه به جنبه های شخصی آنها و زمان بروز واکنش با یکدیگر متفاوت می باشد (ملک پور، 1376).
بسیاری از والدین اینگونه فرزندان خود را تا حد امکان از برخورد با دیگران منع نموده تا آنجا که بتوانند آن را در محیطی دور ازسایرین نگه می دارند.تاکید در جداسازی کودک معلول از اقوام ، همسایگان ونزدیکان کم کم موجب انزوا گرایی کل خانواده می گردد که این خود لطمات جبران ناپذیری برای خانواه به همراه دارد.زیرا انسان موجودی اجتماعی است و برای جبران نیازهای عاطفی و اجتماعی خود احتیاج به برخورد متقابل به همنوعان خود دارد.پدر و مادر از داشتن چنین کودکی به شدت رنج می برند ، گاهی خود را سرزنش می کنند و با نهایت ملاطفت حداکثر کوشش خود را به پای کودک می ریزند و زمانی نیز دیگران را مقصر قلمداد میکنند (سعیدی ،1367).
واکنش های والدین به تشخیص اینکه کودک آنها عقب مانده است تا حد زیادی یک امر فردی است برخی والدین دریک زمان ممکن است چند نوع واکنش نشان بدهند و برخی دیگر اصولاً واکنش خاصی نشان ندهند.نوع و شدت پاسخها به طور تنوعی گسترده است.اما یک دسته از واکنش به طور مشترک در میان اکثریت والدین با کودک عقب مانده ذهنی دیده می شود که عبارتند از:
1) واکنش اضطرابی :
والدینی که به سبب داشتن فرزند دچار نقص در ماتم از دست دادن یک رویا بسر می برند.احساسات تعمیم یافته اضطراب را نشان می دهند.اضطراب به خاطر این سوال که چگونه باید بین مسئولیت تامین رفاه یک انسان دیگر و حق فرد برای داشتن یک زندگی مستقل تعادل برقرار کرد ارتباط دارد.ایجاد این تعادل به یک سازگاری شخصی و درونی نیازمند است (کرنیک و همکاران، 1985).
از آن جا که کودک عقب مانده ذهنی احتیاج به اتکا زیاد و حمایت مستمر والدین دارد چنین افرادی با داشتن کودک عقب مانده ذهنی دچار تضاد و درگیریهای بسیار می گردند.واکنش های عاطفی پیچیده واکنش های ناسازگارانه شدید از جانب والدین آشکار می گردد.این گونه والدین همواره این ترس را دارند که کودک عقب مانده ذهنی همیشه با آنها خواهد بود.
اگر چنین ترس عمیق و دائمی باشد در والدین ایجاد اضطراب می کند (داورمنش، 1378).
گروهی از والدین که بسیار مضطرب و نگران هستند در برابر اولین اعلام خطری که به آنها
می شود دچار نگرانی شده و به متخصصین مختلف مراجعه می کنند تا هرچه سریعتر درمان کودک را آغاز کنند.این دسته از والدین نیز مشکلات خاص خود را دارند.معمولاً مایل نیستند که کودکشان همراه با سایر کودکان عقب مانده ذهنی در مدارس مخصوص اینگونه کودکان تحصیل کنند و گاه برنامه هایی را به کودک خود تحمیل می کنند که بیشتر از توانایی های او است و موجبات خستگی شدید او را فراهم می کنند(رابینسون ، رابینسون ، ترجمه ماهر، 1378).
2) تمایل به طرد کودک :
ناسازگاری عاطفی والدین بر روی رفتار آنها با کودک عقب مانده ذهنی تاثیر میگذارد.در بیشترین موارد این رفتار به شکل طرد کودک ، آشکار می شود.فرید (به نقل از راتن و اسمیت 1991) معتقد است که اینگونه والدین تصور می کنند که با تحت فشار گذاشتن کودک درخانه و سخت گیری نسبت به کودک به او کمک کنند.در حالی که چنین محیط ناآرام و سختی کودک را به جانب بسیاری از اختلالات سوق می دهد.
معمولاً چنین والدینی توجه زیاد به رشد چنین کودکی از خود نشان میدهند.اما این توجه اساساً انعکاسی از ترس و وحشت و اختلالات خود والدین می باشد زیرا که پدر و مادر معمولاً به طور ناخودآگاه کودک را طرد می کنند و چون از چگونگی احساس خود نسبت به کودک بی اطلاع
می باشند بنابراین دچار تضاد میگردند.
3) احساس گناه والدین :
اغلب اتفاق می افتد که والدین کودکان عقب مانده ذهنی به اشکال مختلف خود را مسئول یا مقصر وضعیت کودک بدانند و آن را ناشی از عملی تلقی کنند که قبلاً انجام داده اند.ممکن است والدین به صورت یکی از سه شکل کلی ذیل احساس گناه خود را آشکار کنند.اولین شکل مشتمل بر والدینی است که در سابقه زندگی شان سندی مبنی برآن که در واقع آنان نقص فرزندشان را موجب شده اند وجود دارد.چنین سوابقی استفاده ازداروهایی درطول بارداری ، دارا بودن اختلالات ژنتیکی نهفته در خانواده ، دچار شدن به بیماری قابل پیشگیری یا درگیر رخداد مشابه که والدین معتقدند
می توانسته اند از آنها پیشگیری کنند.دومین طریق که والدین کودکان با عقب ماندگی ذهنی توسط آن احساس گناه را آشکار می سازند کمتر منطقی به نظر می رسد
این روش در اعتقاد والدین به این که نقص کودکان تنبیه عادلانه و عقوبت اعمالی خاص و ناپسند است که آنان در گذشته مرتکب شده اند انعکاس می یابد نیازی نیست که بین ماهیت گناه گذشته و ماهیت نقص ارتباط وجود داشته باشد.سومین تظاهر احساس گناه برداشتی است که والدین نسبت به پیش آمدن چیزهای خوب و به زندگی دارند.آنان اساساً اظهار می دارند چیزهای خوب برای افراد خوش اقبال و چیزهای بد برای افراد بد اقبال اتفاق می افتد.چنین اعتقادی کلی صرفاً به این سبب که نقص وجود دارد پدر و مادر را در احساس گناه باقی می گذارد (ویلکلکس ،1979).
بکمان (1993) اظهار می دارد که احساس گناه و تقصیر در والدین بر اثر تولد فرزند معلول ذهنی بوجود می آید.این نوع تهدیدی بر علیه خود والدین است که موجب می گردد والدین نتوانند از زندگی خود لذت ببرند.والدینی که چنین تفکری را دارند برای آنها بی نهایت مشکل است تا کودک را بپذیرند.این گونه والدین عقب ماندگی ذهنی فرزند خود را انکار می کنند و تمایل به دریافت کمک از دیگران برای بهبود وضعیت کودک را ندارند.
احساس گناه شکل خاصی از اضطراب است که از عوامل خود برتر بسیار قوی سرچشمه
می گیرد.این احساس معمولاً در مقابل برخی اعمال گذشته فرد بروز می کند.شخصی که به طور دائم احساس گناه می کند دارای یک درک شخصی ضعیف از موقعیت می باشد که خود را در مسیری بسیار ناخوشایند می بیند.وقتی احساس گناه بسیار قوی باشد فرد احساس ناامنی و عدم حمایت
می کند و به همین سبب میزان احساس رضایت شخصی این افراد بسیار پایین می آید.هرقدر احساس گناه والدین بیشتر باشد تمایل آنها به متهم یا مقصر دانستن خودشان برای وضعیت کودک بیشتر می شود (نیکسون و سینگر به نقل از بلاچر و دیگران ،1980) اظهار می دارند که تعداد زیادی از والدین کودکان عقب مانده ذهنی خود شرمی و تقصیر افراطی را تجربه می کنند.والدین این گونه کودکان نسبت به فرزند عقب مانده خود احساس گناه و مسئولیت می کنند حتی زمانی که کودک آنها به طور روشن دارای نقیصه نیست.
برکوینز (1960) ابراز می دارد که مادران افسرده ای که دارای فرزند عقب مانده ذهنی هستند به طور معنی داری نسبت به مادران با کودک عادی احساس گناه و تقصیر بیشتری می کردند و همچنین در پژوهش او نشان داده شد که همانند جمعیت عادی احساس گناه و خود شرمی والدین با کودک عقب مانده ذهنی با افسردگی ، ناامیدی ، بی یاوری و خود پنداره پایین ارتباط دارد و نیز اعتقاد بر این است ک

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی