فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

اختصاصی از فی بوو مقاله در مورد مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها


مقاله در مورد مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:6

 

فهرست مطالب

 

اهم عناوین پستهای شرکت‌کنندگان (درسال 82):

ضرورت:

هدف اصلی کمیته

سایر اهداف کمیته

مشاغل مورد ارزیابی

نحوه دعوت

اعضاء کمیته (ارزیابی‌کنندگان):

روشها و فنون ارزشیابی:

نحوه اعلام نتایج ارزشیابی:

انواع نظریات کمیته ارزیابی:

برنامه‌های آتی در دست اقدام کمیته:

مروری کوتاه بر اهم اقدامات کمیته ارزیابی علمی کارکنان:

 

 

در یک قرن اخیر به علت پیدایش سازمان‌های جدید، پیچیده و متراکم از تکنولوژی و برخوردار از انسانهای پر نیاز موضوع مدیریت مورد توجه خاص قرار گرفته است. سرعت، قدرت عمل و انبوه بودن فرآورده‌های انسانی و صنعتی نیاز به نیروی هماهنگ‌کننده متفکر و فرزانه ای به نام مدیر دارد تا بتواند با برنامه‌ریزی درست بین همه اجزاء، امکانات و نیروهای سازمان هماهنگی و همسویی به وجود آورد و به تعبیری موفقیت نهادها و سازمانها تا حد زیادی به کارآیی و اثربخشی مدیران بستگی دارد.

 

اکنون با گسترش فعالیت‌های علمی مرکز و لزوم بهره‌گیری از تمام امکانات نیروی انسانی از پایین‌ترین طبقه شغلی تا بالاترین آن ضرورت دارد کمیته ارزیابی علمی کارکنان با استفاده از منابع و ماخذ علمی ضمن ارزیابی به اطلاعات علمی کارکنان نیز غنای بیشتری بخشد و از این رهگذر هیچ فردی نباید بدون اخذ نظریه کمیته ارزیابی پست مدیریتی و سرپرستی را تصدی نماید و فقط افراد واجد شرایط در پستهای مورد نظر منصوب و مشغول گردند بر این اساس طرح کمیته ارزیابی علمی کارکنان تهیه گردیده است.    

هدف اصلی کمیته

ـ بررسی و تعیین مراتب علمی کارکنان برای تصدی مشاغل حساس و مهم مدیریتی و سرپرستی

 

 

 

سایر اهداف کمیته:

 

ـ شناسایی مدیران و سرپرستان لایق و توانمند

 

ـ شناسایی کارکنان واجد شرایط برای تصدی پستهای حساس ومهم

 

ـ شناخت ضعف‌های‌آموزشی و علمی متصدیان مشاغل حساس سازمان

 

ـ نهادینه کردن شایسته سالاری

 

ـ علمی کردن اقدامات زندانبانی

 

ـ توجه و برنامه‌ریزی مدیران و سرپرستان به مطالعه و بهره‌مندی از علوم روز برای اداره زندانها و حوزه تحت سرپرستی

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد مدیریت و سرپرستی در سازمان زندانها

تحقیق در مورد اصول سرپرستی (انگیزش در محیط کار )

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد اصول سرپرستی (انگیزش در محیط کار ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اصول سرپرستی (انگیزش در محیط کار )


تحقیق در مورد اصول سرپرستی (انگیزش در محیط کار )

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه82

 

فهرست مطالب

 

مدل سنتی:

تئوریهای انگیزش:

تئوری سلسله مراتب نیازها:

تئوری بهداشت –انگیزش :

انگیزه را این گونه تعریف می کند:

میل به کوشش فراوان در جهت تامین هدفهای سازمان به گونه ای که این تلاش در جهت ارضای برخی از نیازهای فردی سوق داده شود.

یکی از فعالیتهای مدیر این است که موجبات انگیزش کارکنان را در سطح بالایی از عملکرد فراهم سازد بدین معنی که اطمینان یابد که افراد کار می کنند بطور منظم سر کار حاضر می شوند و سهم مثبتی در رسالت سازمان دارند عملکرد شغلی به توانایی محیط و همچنین انگیزش مرتبط است. (محمد زاده – مهروژان ، 1375 ،121-120)

انگیزه بعنوان یکی از فرآیندهای ارضای نیاز به حساب می آید این مطلب در شکل زیر ارائه شده است.

نیازهای ارضا نشده           تنش        حرکت         رفتار کوششی        نیازهای ارضا شده         کاهش تنش

شکل 1-2 :فرآیند انگیزش

نیاز به عنوان یک واژه فنی حالتی درونی است که باعث می شود نتیجه پی آمد خاص جالب به نظر برسد یک نیاز ارضا شده تنش ایجاد می کند و در نتیجه در درون فرد نوعی سائقه یا پویایی بوجود می آورد این پویایی موجب بروز نوعی رفتار پژوهشی در فرد می شود و او در پی تامین هدفهای


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اصول سرپرستی (انگیزش در محیط کار )

دانلود مقاله پرورش مهارتهای سرپرستی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله پرورش مهارتهای سرپرستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
مدیران در تمامی سطوح سازمانی و در کلیة سازمانها وظیفة بنیادی طراحی و پویا نگهداشتن محیطی را بر عهده دارند که در آن ، افراد با همکاری همدیگر ، بتوانند مأموریت ها و هدفهای معنی را به اجرا درآورند .
اجرای این مهم ، نیاز به توانایی ها ، مهارتها و دانشهایی دارد . هدف از تهیه این جزوه تلاش به منظور اشنایی هر چه بیشتر اینجانب با اصول سرپرستی می باشد لذا با راهنمایی استاد ارجمند جناب آقای افشار تلاش گردیده تا با مفهوم رشد و رهبری از دیدگاه اسلام آشنا شده و بر اهمیت جلب همکاری روانها و حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی تأکید گردد .

رشد و رهبری در اسلام

 

هنگامی که صحبت از جامعه است و اجتماع انسانی ، به دلیل ماهیت موجوی انسان که مخلوقی است جامعه زی ، مباحثی به میان می آید که به چگونگی ادارة اجتماع انسانی مربوط می شود . اسلام دینی است جاودانی و فراگیر و برای همة شئون زندگی مردم ، در مورد رهبری و مسئولیت هایش سرشار از ایات و احادیث است و سیره زندگی پیامبر (ص) و معصومین (ع) نیز خود ،‌نمونه هایی (الگوهایی) در این زمینه خواهند بود . اسلام همة توجه خود را به رهبران معطوف ننموده ، بلکه فرد فرد مسلمانان را نیز مسئول می داند و با این نگرش وسیع و عمیق ، نه گرفتار اصالت فرد شده ونه اصالت اجتماع ، بلکه به هر دو وجه امعان نظر داشته است ولی مسئولیت رهبران را بیش از شهروندان می داند . روایتی از پیامبران (ص) نقل شده که فرمودند : « دو گروه هستند که هر گاه صالح باشند ، امت نیز صالح خواهد بود و اگر فاسد شوند ، امت فاسد خواهد شد و آن دو گروه علما و امیران جامعه اند . » از این روایط چنین استنباط می شود که مسئولیت کسانی که رهبری فکری مردم را به عهده دارند (علما و دانشمندان ) و نیز افرادی که مسئولیت های نظام ، اعم از اجرایی و غیر آن را پذیرا شده اند ، بسیار سنگین و در چگونگی ادارة جامعه و حتی روش زندگی مردم تعیین کننده است .
شاید این سوال پیش بیاید که در اسلام چرا ، هم «افراد» مسئول هستند و هم «گردانندگاه حکومت»؟ در پاسخ باید خلقت انسان را یاد آور شد که گونه ای است که «اختیار و اراده» از خصوصیات بارز او و یکی از شاخه های تعیین کنندة تفاوت این مخلوق برتر عالم خلقت و حیوانات خواهد بود . بنابراین خداوند آفریننده ، با افزایش چنین موجودی هرگز او را عبث نیافریده و او را رها نکرده تا از این خصلت خود ، یعن اختیار اراده ، هر طور که مایل است استفاده کند . در مقابل از او مسئولیت خواسته است ، مسئولیت در قبال خود و مسئولیت در قبال جامعه که در آن زندگی می کند و حتی جامعه جهانی . در اسلام هیچ کس حق ندارد حتی به خودش ضرر بزند . مسئولیت تا به این حد است و اینچنین ، اختیار او مهار و در مسیر بهبود ، رشد و تکامل جهت دار شده است . خداوند برای این صیرورت و این شدن و به سوی تعالی رفتن ، مجموعه دستورهایی را در کتابی جاودانی به نام قرآن بر مردم عرضه نموده و خود می فرماید : «ولیکن افرادی ربانی باشید به واسطه آنکه کتاب خدا را پیوسته آموزش می دهید و به واسطه آنکه پیوسته انس و رجوع دایمی به قرآن دارید . » (آیه 79 ، سوره آل عمران) خداوند با بیان این آیه به مسلمانان می فرماید که به این کتاب باید همچون یک کتاب درسی نگاه کرد . باید از آن چیز یاد گرفت و آن را آموزش داد و از طریق انس دایمی با ان ، به انسانهایی ربانی – کمال یافته در روح و روان شخصیت – تبدیل شد .
اسلام با وجود همة تأکیدها برفرد و مسئولیت های او ، مدیران نظام اسلامی را نیز مسئول ایجاد جامعه ای می داند که در آن زمینه های رشد شعور و آگاهی مردم فراهم باشد . در چنین فضایی مردم بصیرت و بهره گیری از خرد ، اختیار و اراده خویش ، در جهت بهبود و رفاه مادی و معنوی خود استفاده خواهند برد . در قرآن کریم چنین آمده :
1- خداوند آگاه و بصیر است . (آیه 1 ، سوره مجادله)
2- نظام طبیعت بر اساس آگاهی خلق شده و بر همین اساس نیز اداره می گردد (آیه 41،سوره نور)
3- قرآن و سایر کتابهای آسمانی بر اساس تنظیم شده اند که بصیرت آور و آگاه کننده اند . (آیه 104 ، سوره انعام )
4- بصیرت و آگاهی ، از صفات بارز انسانی و جدا کنندة او از حیوان است .
تأمل در ایم واقعیات ، مسئولیت افراد را در جهت رشد و تکامل فردی و همچنین مسئولیتهای رهبری و مدیریت ، در ایجاد جامعه ای آگاه و بصیر مشخص می سازد .
با ذکر این مقدمه تلخیصی از گفتار استاد شهید مطهری با عنوان «رشد و رهبری در اسلام» ارائه گردد .

رشد و رهبری
استاد شهید مطهری
الف- رشد (قدرت میریت)
رشد ، کلمه ای است که از قرآن مجید گرفته شده است . قرآن مجید در مورد کودکان بی سرپرست که دارای ثروت هستند این اصزلاح را به کار برده است . در مورد یتیمان می فرماید : یتیمانی که سرپرست خود را از دست داده اند و مملوک و ثروتی دارند تا زمانی بلوغ بر آنها قیمومت کنید و ثروتشان را در اختیارشان قرار ندهید . البته بلوغ ، شرط لازم لازم است ولی کافی نیست زیرا علاوه بر بلوغ ، «رشد» لازم است . به تغییر قرآن : برای آنکه ثروتشان را در اختیارشان قرار دهید ، رسیدن به حد بلوف طبیعی یعنی بلوغ جنسی کافی نیست ، زمانی که رشد در آنها احساس شد ، می توان ثروت را در اختیارشان قرار دارد . در فقه و سنت اسلامی نظیر همین مطلب در مورد ازدواج آمده است . در فقه اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج ، تنها عقل و بلوغ ، کافی نیست یعنی یک پسر به صرف اینکه عاقل و بالغ است نمی تواند با دختری ازدواج کند. چنانکه برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست ، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل ، رشد لازم است . عقل غیر از رشد است و مسئله دیگری است . افراد یا عاقل اند یا مجنون . عاقل ها به دو دسته تقسیم می شوند : یا رشیدنده یا غیر رشیدنده . یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید باشد .
قبل از توضیح این اصطلاح لازم است برای رفع اشتباه به یک اصطلاح شایع امروز خودمان در زبان فارسی اشاره کنم .
در اصطلاح متداول فارسی امروز به کسی رشید می گوییم که اندام خیلی موزون و برازنده ای داشته باشد . عرب این را رشیق می گویند نه رشید . رشد در اصطلاح فقهی مربوط به اندام نیست ، یک نوع کمال روحی است . مثلاً‌در مورد پسری که می خواهد ازدواج کند باید معنی و هدف و ارزش نتایج ازدواج را درک نموده ، قدرت تشخیص ، انتخاب و اراده داشته باشد . به صرف تلقین این و آن ، شخصی را به عنوان همسر انتخاب نکرده باشد چنانکه دختر نیز برای انتخاب همسر باید رشد داشته باشد .
به یاد دارم که در قباله های ازدواج ، در مقابل اسم زوج می نوشتند : العاقل و البالغ الرشید و در باره زوجه می نوشتند : العاقله البالغه الرشیده . یعنی این مرد که ازدواج کرده مرد عاقل ، بالغ و رشید است و این زن هم زنی عاقله ، بالغه و رشید است . یعنی علاوه بر عقل و بلوغ ، دارای رشد است . اینها که در قباله های قدیمی نوشته می شد به معنی این بود که عاقدهای می خواستند مدعی شوند که ما رعایت همه جوانب فقهی را کرده ایم ، اما آیا واقعاً و عملاً این امر مهم رعایت می شده است ؟ اینکه آیا واقعاً به رشد پسران و دختران بر طبق فقه اسلامی عمل می شد یا خیر مطلب دیگری است و تا حدی شرم آور است .

 

تعریف رشد
اگر بخواهیم کل‚ه رشد را به مفهوم عام آن که شامل عنواع رشدها در همه موارد بشود ، تعریف کنیم ، باید بگوییم : «رشد یعنی اینکخ انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری از سرمایه ها و امکانات مادی و یا معنوی که به او سپرده می شود ، داشته باشد » ، یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن وسیله ای را دارد ، شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از ان را داشته باشد ، چنین شخصی در آن کار و آن موضوع رشید است . حال آن چیز هر چه می خواهد باشد . همه آن چیزها و اشیاء ، وسایل و سرمایه های زندگی هستند . سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد . مردی که ازدواج می کند خود ازدواج و زن و فرزند و و کانون خانوادگی ، وسایل و به تعبیر دیگر ، سرمایه های زندگی او هستند و یا شوهر و برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد .

 

رشد ملی
رشد فقط منحصر به فرد نیست و در مورد ملت ها نیز سرمایه های طبیعی ، فرهنگی و انسانی و امثال آن سرمایه هایی است که در اختیار ملتها قرار دارد و رشد ملی عبارت است از لیاقت و شایستگی یک ملت برای نگداری و بهره برداری و سود بردن از سرمایه ها و امکانات طبیعی و انسانی خود . به هر اندازه که لیاقت و شایستگی اداره و بهره برداری از آنها را دارد ، به همان اندازه رشید است .
رهبری و مدیریت که مضوع اصلی بحث است خود مستلزم نوعی رشد ارزش شده است ، زیرا رهبری در حقیقت عبارت است از بسیج کردن نیروی انسانی و بهرا برداری صحیح از نیروهای انسانی .
من برای توضیح بیشتر مقدمتاً دو مثال از رشد فردی و شخصی می آورم ، سپس وارد مسئله رهبری می شوم . عرض کردم رشد یعنی قدرت اداره و قدرت بهره برداری از امکانات‌و سرمایه‌ها.
رشد فردی و اخلاقی
اولین رشدی که انسان باید از آن بهره مند باشد ، رشد فردی ، شخصی و اخلاقی است . این سوال پیش می آیدکه ایا بیشتر افراد می توانند این سرمایه را اداره و از آن بهره برداری کنند ؟ باور کنید کمتر کسی است که چنانکه باید ؤ از سرمایه های فردی و شخصی خود بهره برداری کند . به مناسبت اینکه مجمع نا مجمع علمی است و همانطوری که در آغاز سخن عرض کردم مجمع ما دو بعدی است ، یکی از دو مثال ، متناسب است با بعد علمی مجمع ما و دیگری با بعد دینی آن . مثال اول متناسب با بعد علمی مجمع ماست ، مربوط است به قوای هوشی و قوای ادراکی انسان .

 

مدیریت حافظه
افراد از نظر هوش ، فهم ، استعداد و حافظه ، با یکدیگر اختلاف دارند . انسانهای رشید از حافظة خود بهره برداری صحیح می کنند ولی افراد غیر رشید ممکن است حافظه بسیار نیرومندی نیز داشته باشند ، اما نتوانند از آن استفاده کنند . انسان غیر رشید ، تصور کند حافظه یک انبار است . انباری که باید مدام آن را پر کند . هر چخ پیدا کند ، آنجا پرت کند . عیناً مانند انبار یک خانه که وقتی احیاناً وارد می شوی می بینی یک تکه حلبی ، یک قطعه فلز ، یک میز شکسته ، یک صندلی شکسته در آنجا افتاه است ، اما انسانی که رشید باشد ، در بهره برداری از حافظه خود را مقدس می شمارد و حاضر نیست هر چه شد ، در آن سرازیر کند . حساب می کند که دانستن چه چیزهایی برای او مفید و چه جیزهایی برای او بی فایده است . مفیدها را درجه بندی می کند و مفیدتر ها را انتخاب می کند سپس آنها را به حافظه خویش می سپارد . چنانچه که امانتی را به امینی می سپارد ، در خود «سپردن» دقت می کند ، یعنی واقعاً و به طور دقیق و روشن آن را وارد ذهن می کند و سپس تحویل حافظه می دهد .
مثلاً کتابس را مطالعه می کنند ، یک بار می خواند . انسان کتاب را بار اول به قصد لذت می خواند در این صورت نمی تواند در مورد کتاب ، حساب و قضاوت کند ، دور دوم می خواند . حتی قوی ترین حافظه های نیازمند است که یک کتاب مفید را لااقل دوبار پشت سر هم بخواند ، پس از آن مطالب را تجزیه و تحلیل و دسته بندی می کند و هر مطلبی را با توجهه به اینکه از چه دسته مطالبی است به حافظه می سپارد ، به جد کوشش می کند و کتاب دیگری را در دستور مطالعه قرار دهد که در موضوع کتاب پیشین است و تا حد امکان تا از موضوعی فارغ نشده و در حافظه به صورت روشن و منظم نسپرده است ، وارد موضوع دیگری نشود . اشتباه است اگر انسان یک کتاب را مانند سرگرمی مطالعه کند و قبل از آنکه مطالب کتاب ، درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا کرده باشد به کتاب دیگر و موضوع دیگر بپردازد . امروز کتب تاریخی ، فردا روانشناسی و پس فردا مثلاً کتب مذهبی مطالعه کند ، همه مخلوط می شود و حکم انباری بی نظم را پیدا می کند .
انسان رشید کتابها و مطالبی را که برای خود لازم می داند ، جمع آوری می کند ، انها را مکرراً مطالعه و دسته بندی و سپس خلاصه می نماید ، خلاصه را یاد داشت می کند و به حافظه خود می سپارد و بعد به موضوع دیگر می پردازد . چنین فردی اگر حافظه اش ضعیف هم باشد ، از آن حداکثر استفاده را می کند و مثل کسی می شود که کتابخانه منظمی با قفسه های مرتب دارد ، کتابخانه ای که هر قفسه اش به کتابهای معینی در رشته خاص مربوط می شود ، به طوری که هر کتابی را که بخواهد فوراً دست می گذارد روی آن و آن را می یابد . اما اگر غیر از این باشد همانند فردی است که کتابخانه ای با هزار کتاب داشته باشد اما کتابها روی یکدیگر ریخته است . هر وقت کتابی را بخواهد ، دو ساعت باید دنبالش بگرددد تا پیدا کند . این بود مثالی از مدیریت صحیح و نا صحیح در مورد بهره برداری از یکی از قوای هوشی و عقلانی انسان .

رشد در عبادت
مثال دوم از مدیریت فردی که با بعد دینی و مذهبی مجمع ما مناسبت دارد ، مسئله عبادت است . باید اعتراف کنیم که ما راه عبادت را نیز نمی دانیم . یعنی ما از نظر عبادت نیز قادر به ادارة خود به نحو صحیح نیستیم . غالباً خیال می کنند که چون عبادت خوب است پس هر چه بیشتر بهتر . فکر نمی که عبادت انگاه اثر خود را می بخشد که جذب روح شود و روح از ان به طور صحیح تغذیه نماید . همانطور که معنی استفاده از غذای خوب این نیست که هر چه بیشتر بهتر ، معنی استفاده از عبادت نیز ان نیست . عبادت باید با نشاط روح توأم باشد . مقصودم این نیست که قبلاً باید نشاطی وجود داشته باشد تا عبادت شروع شود . بسا افرادی که هیچ وقت نشاط پیدا نکنند ، خود نشاط تدریجاً با عبادت و انس ذکر خا اگر روی اصول صورت گیرد ، پیدا می شود . انس و علاقه و نشاط پیددا می شود . مقصود این است که ظرفیت انسان برای عبادت ، یک ظرفیت محدود است . فرضاً انسان عبادت را با نشاط آغاز کند پس از مدتی که بدن خسته شد ، نشاط هم از بین می رود و و عبادت جنبه تحمیلی پیدا می کند و در حکم خوردنی نا مطبوع و مهوعی می‌گردد که عکس العمل بدن این است که آن را بوسیلة استفراغ یا وسیلة دیگر دفع نماید ، نه حکم غذای مطبوع را که عکس العمل بدن این است که آن را جذب نماید .
پیغمبر اکرم (ص) خطاب به جابربن عبدالله انصاری فرمود : «دین اسلام دینی است متین و محکم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی ، علی هذا با مدارا و عبادت ، خود را منقوض و منفور نفس خود قرار مده .» یعنی طوری عمل نکن که نفست عبادت را دشمن بدارد بلکه طوریعمل کن که نفس ، عبادت را دوست بدارد و به آن با میل و رغبت اقبال نماید و در خود جذب کند . بعد اضافه فر مود « فان المنبت لا ارضاقطع و لا ظهرا ابقی » یعنی اینکه چند منزل را یکی می راند نه مسافت را طی می کند و نه پشت سالم برای مرکب خود باقی می گذارد . سوره ای که میزان توانایی مرکب را در نظرر نمی گیرد و تنها شلاق را می شناسد و شلاقکش دو منزل یکی و سه منزل یکی می تازد ، یک وقت می بیند که حیوان در حالی که پشتش ذخم شده زانو بر زمین زد و خوابید و قدم از قدم بر نمی دارد زیرا نمی تواند قدم بردارد .
پیغمبر اکرم در حدیث دیگر فرمود : «خوشا به حال افرادی که به عبادت عشق می ورزند و آن را در آغوش می گیرند . » در این حدیث ، رسول اکرم می خواهد بفرمایدد تنها کسانی از ثمرات و نتایج عالی عبادت بهره مند می گردند که عبادت را طوری انجام دهند که قلب آنها عاشقانه عبادت را انتخاب کند و بپذیرد .
«خوب عبادت کردن» و ار مواهب ان بهره مند شدن ، حساب و قاعده و به اصطلاح ، مکانیسمی دارد و مربوط به حسن مدیریت خود ، یعنی خود را ، احساسات خود را ، غرایز خود را و بالاخره قلب و دل خود را خوب اداره کند . دل و احساس و عاطفه از هر چیز دیگر بیشتر نیازمند به مدیریت صحیح است . اکنون بر می گردیم به مدیریت اجتماعی .

ب)امامت و رهبری امت
گفتم رشد یعنی مدیریت . وقتی که انسان می خواهد انسانهای دیگر را اداره کند ، یعنی وقتی که موضوع رشد ، اداره انسانهای دیگر باشد آن را هدایت و رهبری می نامیم . این نوع از رشد در اصطلاح اسلاممی «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده می شود .
دقیق ترین کلمه ای که بر کلمه امامت منطبق می شود ، همین کلمه رهبری است . فرق نبوت و امامت در این است که نبوت ، راهنمایی و امات ، رهبری است . نبوت ، «ابلاغ» اخبار ، اطلاع دادن ، اتمام حجت و راهنمایی است . راهنمایی چه می کند ؟ راه را نشان می دهد . وظیفه اش بیش از این نیست که راه را نشان دهد . ولی بشر علاوه بر راهنمایی ، به رهبری نیاز دارد ، یعنی نیازمند به افراد یا گروه و یا دستگاهی است که قوا و نیروهای وی را بسیج کنند ، حرکت دهند ، سامان و سازمان بخشند ، نبوت راهنمایی است و یک منصب است اما امات ، رهبری است و منصب دیگری است . پیغمبران بزرگ ، هم نبی و هم اما هستند . امامت ، رهبری است و منصب دیگری است . پیغمبران بزرگ ، هم نبی و هم امام هستند ، پیغمبران کوچک نبی بودند و امام نبودند ، راهنما بودند ولی رهبر نبودند . اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شأن را داشته اند . هم شأن راهنمایی و هم شأن رهبری . ابراهیم ، موسی ، عیسی هر کدام راهنما و رهبرند . خاتم الانبیا رهنمای رهبر است . قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه می کند و در معارف شیعه این اصل قرآنی جای شایستة خود را دارد .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  38  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پرورش مهارتهای سرپرستی

دانلودمقاله اصول سرپرستی فـروش

اختصاصی از فی بوو دانلودمقاله اصول سرپرستی فـروش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
هر سازمانی برای رسیدن به اهدافی فعالیت می کند. مهمترین هدف یک سازمان یا شرکت ارائه کار یا خدمات است. و باید کالاها، تولید یا خدمات را طوری ارائه دهد که برای مصرف کنندگان مقبول افتد. فروش با فنون متاقعد کردن طرف مقابل یا به اصطلاح عام با مشتری مرتبط است. مسلماً با خواندن کتاب درباره روشهای فورش می توان آنها را آموخت و به کار گرفت. ما به بررسی مسایل خواضی که مبتلا به فروشندگی ایرانی است پرداخته ایم. شاهد مثالهای زیر نمایانگر این دو نکته اساسی است که اولاً (فروش مثل هر مهارت دیگر یک تخصص است و باید با آموزش و تمرین آموخته شود، باوری که در یارن ضعیف است. دوم اینکه مواردی پیش می آید که در آنها روشهای گفته شده در کتابها کارائی ندارند و مستلزم ابتکار و نو آوری هستند. تجربیات ما نشانگر انعطاف پذیری شرایط فروش و حضور مشکلات خاص در موقعیت اجتماعی ما می باشد.
احترام به مشتری از نکات کلیدی فروش است
یکی از فعالیتهای عمده شرکت ما، تولید یکنوع وسیله الکتریکی است. از آنجا که این وسیله بطور سفارشی برای مشتریان ما تولید می شود، لذا ضروری است که اکثر خریداران، قبل از خرید، یکبار از محل کارخانه ما بازدیدد کنند و امکانات و توانائیهای شرکت ما را بررسی نمایند.
از جمله مشکلات ما برای فروش اینگونه محصولات، وجود شرکتی رقیب بود. این شرکت 15 سال بیشتر از ما سابقه فعالیت داشت و با امکانات خاص آنموقع، موفق به دریافت مقادیر زیادی ارز، با نرخ بسیار ارزان جهت خرید ماشین آلات و تجهیزات خود شده بود و با سرماه ای اندک امکانات فوق العاده زیادی فراهم آورده بود.
اگر ما تصمیم می گرفتیم ماشین آلات و ابزار مورد نیاز خود را ، معادل کارخانه آنها تهیه کنیم علاوه بر اینکه چنین سرمایه ای در اختیار نداشتیم، تهیه آن میزان سرمایه گذاری، عملاً امکان رقابت را از ما می گرفت؛ زیرا باید ارز به نرخ حدوداً یکصد برابر آنها تهیه می کردیم و در نتیجه، قیمت تمام شده محصولات ما حداقل 20 تا 50 برابر قیمت تمام شده آنها می گشت. بنابر این امکان رسیدن به آنها برای ما به هیچ وجه نه وجود نداشت و نه به فرض وجود، توجیه اقتصادی داشت. اما ما معتقد بودیم و ایمان داشتیم که توان فنی و تخصصی ما، اگر از آها بیشتر نباشد، حداقل کمتر از آنها نیست.
مدتها در این فکر بودم که چگونه بر این مشکل فائق آیم و مشتریان را متقاعد به خرید از شرکت خودمان بکنم. در همین خلال، ظرف مدت یکماه، دو مشتری بزرگ دولتی که هم از کارخانه آنها و هم از کارخانه ما بازدید کرده بودند شرکت ما را بعنوان تامین کننده کالا تایید نمودند. فرصت خوبی بود که از دیدگاه مشترین توانمندیهای خودمان را بفهمم و همچنین، ضعفهای موجود را تا نسبت به رفع نقایص و تقویت توانمندیها اقدام نمایم. هر دو مشتری بر روی دو نکته تاکید داشتند که شاید از نظر من در نگاه اول مهم جلوه نمی کرد، اما بعدها تاکید فراوان بر روی همین دو نکته باعث گردید که تعداد بسیار زیاد و غیر قابل تصوری از مشتریان را به خود جذب کنیم. آن دو نکته به قول مشتریان به شرح ذیل بود:
الف: در مواردی که نقصی بر روی دستگاه شما مشاهده می کنیم و آن را متذکر می شویم شما ضمن احترام به نظرات ما آن را یادداشت می کنید. در صورتی که در شرکت رقیب نه تنها تذکر ما را نمی پذیرند بلکه با ما بحث هم می کنند تا شاید ما را متقاعد سازند که در اشتباهیم.
ب: مدیرعامل شرکت شما را براحتی ملاقات می کنیم و با او مستقیما وارد مذاکره می شویم و با او غذا می خوریم، در صورتی که در شرکت دیگر به دلیل بزرگی از ابتدا تا انتها تنها با یکی از فروشندگان در تماس هستیم و اگر قرار باشد غذایی بخوریم تنها با همان فروشنده یا حداکثر با مدیرفروش غذا می خوریم.
بعد از آن قرار بر این گذاشتیم که اگر بنابر بازدید مشتری از کارخانه و صرف غذا در محل کارخانه باشد حتما غذا را با آنها بخورم و در ضمن متوجه شدم که مشتری بر روی یک نکته اساسی تاکید دارد و آن احترام و اهمیت به نظراتشان است.
2-2- دادن اطلاعات تخصصی به مشتری الزامی نیست
همزمان با تصدی شغل مدیرعاملی برخی از فروشهای شرکت را نیز خودم اداره می کردم تمامی مراحل فروش را از ابتدا تا انتها انجام می دادم و معتقد بودم با این کار علاوه بر اطلاع از موانع و مشکلات فروش و کسب نقطه نظرهای مشتریان باعث ایجاد انگیزه در دیگر فروشندگان نیز می‌شوم هیچگاه فروشندگان نمی توانستند در مقابل من بگویند، فروش دستگاه مشکل دارد یا قیمت دستگاه گران است؛ جملاتی که همواره فروشندگان و یا مدیرفروش به مدیرعامل تحویل می دهند.
در یکی از این پروژه های فروش که مبلغ فروش بسیار قابل توجه نیز بود دستگاه بسیار خوبی را با کیفیت عالی به مشتری عرضه کردم علی رغم تشکیل جلسات متعدد با مشتری و توضیحات فراوان در مورد دستگاه متاسفانه مشتری نه تنها به اطلاعات ذیقیمت و پیشنهاد عالی و استثنایی من توجهی نکرد بلکه با کمال شگفتی در نهایت تعداد زیادی دستگاه با کیفیت و مشخصات فنی بسیار ضعیف، از شرکت دیگری خریداری نمود. این مطلب مدتها ذهن من را به خود مشغول کرده بود. پس از اتمام خرید مشتری از شرکتی دیگر موضوع را تعقیب کردم تا علت را بیابم و بتوانم نقصیه را جبران کنم. سرانجام پاسخ سوال خود را دریافتم. پس از مدتها خریدار علت را برایم چنین توصیف کرد:
«توضیحات فنی زیادی دادی و من واقعا متوجه شدم که اطلاعاتم در این زمینه ضعیف است. نگران شدم که نکند در خرید کلاه به سرم برود لذا از شرکت دیگری خرید کردم.»
بعدها این تجربه برایم مفید واقع شد و متوجه شدم که برای فروش نیازی به این نیست که مشتری را متوجه کنم سواد من از او بیشتر است و اطلاعات بیشتری دارم تنها کافی است در حد دانش مشتری اطلاعات فنی در اختیارش قرار دهم به طوری که مشتری همواره احساس کند معلوماتش از من بیشتر است. با دادن اطلاعات زیاد فنی ممکمن است به مشتری احساس حقارت دست دهد و این امر خود باعث انصراف خریدار شود.
3-2- باید ریشه داشت، ساقه قطور کافی نیست
پنجره پشت اتاقم مشرف به خیابانی است که در آن چند درخت چنار بسیار تنومند، با شاخ و برگهای فراوان، همیشه توجه مرا به خود جلب می کند. هر زمان که به آنها نگاه می کنیم جملات یکی از دوستانم را به خاطر می آروم که «درختان عظیم و تنومند، به منزله شرکتهای بزرگ و قوی هستند آنچه که آنها را برافراشته نگاه می دارد، ریشه هایشان است که هر کدام از آنها تنها ملکول آب جذب می کنند و همین ملکول هایند که درخت را زنده نگه می دارند.
مشتریان کوچک نیز، همانند ریشه های درخت، مولکول به مولکول، برای شرکت سود آوری دارند و نهایتاً شرکت را زنده نگه می دارند. دی نیمه دوم سال 1376 بحران اقتصادی شدیدی بر شرکت حاکم گردید و دلیل آن نیز ، بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و به روی کار آمدن رئیس جمهور و وزرای جدید بود. در نتیجه، تغییرات فراوانی در سطوح مدیریتی سازمانهای دولتی به وجود آمد.
مدیران جدید از تصمیم گیری احتراز می نمودند و مدیران قبلی، چون در خطر تغییر بودند، از تصمیم گیریهای اساسی و از جمله، خرید نیز، خودداری می کردند. در این تنگنا، آنچه که ما را نجات داد، خریدهای مشتریان قدیمی و کوچک بخش خصوصی بود که فارغ از قیل و قال سازمانهای دولتی، به خرید از ما ادامه می دادند و یکبار دیگر نقش ارزنده آنها را بطور جدی تجربه نمودم.در تاکید این مطلب، به یاد دارم که یکی از شرکهایی که در صنف ما فعالیت چندانی نداشت، یکباره شروع به سرمایه گذاری و راه اندازی خط تولید محصولاتی مشابه تولیدات ما را نمود. علت را از مدیر مربوط سئوال کردم. گفت، «یکی از سزمانهای دولتی، سفارش تولید بیش از هزار دستگاه را به ما داده است»(کل تولید این دستگاه توسط سایر شرکتها در سال قبل حدوداً 5000 دستگاه بود) از او سئوال کردم آیا مشتری دیگری دارد، گفت تا این مشتریان بزرگ هستند نیاز به تک فروشی نیست. بعد از دو سال متوجه شدم که این شرکت در حال فروش تجهیزات خط تولید خود می باشد؛ زیرا مشتری بزرگ دولتی خرید خود را انجام داده بود و دیگر نیازی به دستگاه نداشت. ایشان در طول یکسال، هیچگونه بازاریابی برای فروش محصول خود نکرده بود و به امید مشترین بزرگ دیگری بود و نهایتاً موفق به چنین فروشی نگریده بود. اکنون تمامی ریشه هایی که می توانست ایجاد کند، تبدیل به ساقه قطوری کرده بود که آن هم به یکباره قطع شده، و حیات شرکت خود را از دست داده بود. بیاد داشته باشید که در فروش باید ریشه ایجاد نمایید و ریشه ها هستند که درخت تنومند شما را زنده نگه می دارند.
4-2- شکستن قولی که به مشتری داده بودیم.
همه تجربیات ما الزاماً مثبت نبوده اند، چه بسا تجربیات تلخی هم داشته ایم. باید اضافه کنم که از این تجربیات هم، در سها آموخته ایم. اینک یکی از تجربیات آموزنده خود را شرح می دهم:
در شرکت ¬یک دستگاه مارک A داشتیم و یک مشتری، قول خرید این دستگاه را، با پرداخت چک بیست روزه به ما داده بود. یک روز قبل از اینکه دستگاه را به مشتری تحویل دهیم، مشتری دیگری پیدا شد و فروشنده ای آنرا به قیمتی بالاتر و نقدی فروخت. نمی دانستیم به مشتری قبلی چه جوابی بدهیم. جلسه ای تشکیل دادم.
پس از بحثها، همه به این نتیجه رسیدیم که کار خوبی نکرده ایم، به هر حال در مقابل کاری انجام شده قرار گرفته بودیم و می بایست تصمیم گرفت که چه کار کنیم. روشی اتخاذ کردیم که فکر می کردیم موثر خواهد افتاد؛ اما مدیر فروش ما که فردی بسیار با هوش و با تجربه است، گفت محال است این مشتری از ما خرید کند چون که ما بدقولی کرده ایم. روز بعد تصمیم خود را به آزمایش گذاشتیم.
یکی از اعضاء هیات مدیره همراه فروشنده ای پیش مشتری رفتند و واقعیت را بدینصورت به او گفتند:
«فروشنده ای در شرکت، بدون اطلاع ما دستگاه مورد نظر شما را فروخته است. ما از این بابت متاسفیم و حاضریم آنرا جبران کنیم، ما یک دستگاه مارک با همان ظرفیت، به مدت 4 ماه پیش شما به امانت می گذاریم. اگر پس از این مدت از دستگاه راضی بودید، آن را بخرید و اگرنه، آنرا برگردانید و اگر در این مدت تونستیم دستگاه مورد نظر شما را وارد کنیم، یک دستگاه را به شما می دهیم، و اگر نتوانستیم، شما می توانید از جای دیگر خرید بفرمایید. مشتری از پیمان شکنی ما آنقدر عصبانی بود که حتی حاضر نبود هیچ دستگاهی را از ما به هر مدتی به طور امانی و مجانی بپذیرد، تا چه رسد به این که از ما خرید بکند. تجربه تلخی بود، اعتماد مشتری را نسبت به خودمان از دست دادیم، و ضررهای ناشی از آن را شاید نتوانیم به این زودیها جبران کنیم. به فروشندگان یاد آور شدم که (اعتبار بیش از پول ارزش دارد و هیچ کس حق ندارد در تحت هیچ شرایطی، دروغ بگوید یا زیر قولش بزند.)
5-2 فروش چه زمانی تمام و کامل می شود؟
در یکی از کلاسهای فروش که برای فروشندگان شرکت ترتیب داده بودیم، روزی این سئوال را مطرح کردیم:
چه موقعی احساس می کنید که فروش تمام و کامل شده است و یا به اصطلاح فروش بسته شده است. جوابهای گوناون با دلایل خاص داده شد که قابل توجه است.
- موقعی که مشتری راجه به مسائل خصوصی خودش با من صحبت می کند، احساس می کنم که فروش حتمی است؛ زیرا مشترین فقط موقعی راجع به مسائل خصوصی خودش صحبت می کند که بمن اعتماد پیدا کرده باشد. اگر اعتماد پیدا کرد، حتماً می خرد.
- من نمی توانم درست حدس بزنم که مشتری بمن اعتماد کرده است یا نه لذا وقتی که قرار داد را امضا کرد فروش را حتمی و تمام شده می دانم.
- برای من امضای مشتری کافی نیست. باید چک خرید را بدهد چون ممکن است امضا کند و باز هم خرید نکند.
- دریافت چک از مشرتی اگر چه بسته شدن فور شتلقی می شود، اما من تا پورسانت خدم را از شرکت نگیرم و پول دست خودم نیاید، فروش را تمام شده نمی دانم.
فروشنده ای که قویترین فروشنده شرکت و با تجربه ترین آنها بود جوابی داد که پس از تجزیه و تحلیل، مورد قبول همه واقع شد. او گفت : وقتی که دستاگه را فروختم؛ چک را گرفتم، دستگاه را تحویل دادم، دستگاه نصب شد و سه یا چهار ماه، دستگاه بدون اشکال کار کرد و موقعی که به مشتری سرزدم و او گفت که ازدستگاه راضی است، آنوقت احساس می کنم که آن فروش تمام شده است (حتی اگر دیان مدت شرکت پور سانت مرا هم پرداخت نکرده باشد) زیرا فروش، فقط دادن جنس و گرفتن پول نیست، بلکه جلب رضایت کسی است که به جنس نیاز داشته است».
همه حضار در جلسه قبول کردند که این مهم ترین معیاری است که فروش را تمام شده و کامل می سازد. پس فروش موقعی تمام می شود که مشتری از ما راضی شده باشد.
6-2 – جلب رضایت مشتریان موجود سهل تر است
زمانی که یک کالا یا یک محصول بفروش می رسد، اکثراً تصور می کنند که فروش پایان یافته است و بعد از مدتی، بدون اعتنا به مشتری او را رها می سازند. غافل از اینکه مشتری زنجیره ای بی انتها است. اگر شما بهترین کالا را فروختید و برای مدتها بعد هم مطمئن شدید که آن سازمان، دیگر نیازی نارد، به هیچوجه نباید مشتری را رها کنید. دلایل متعددی برای این منظور می توان ذکر کرد.
یکی از آنها این است که با توجه به فرهنگ خاص کشور ما ، اگر محصولی توسط شخص ثالثی مورد تایید قرار گیرد در صد بسیاری از کار فروش انجام گرفته است کافی است یکی از آشنایان شما تعمیر گاهی را به شما معرفی کند که کار تعمیر اتومبیل را خوب انجام می دهد. دیگر ضرورتی به فکر کردن برای تصمیم گرفتن ندارید و بی درنگ، سراغ آن تعمیر گاه می روید. این قاعده در مورد کالا ، محصول یا سرویس سازمان شما نیز صدق می کند. باید به روشی عمل کنید که حتماً مشتری ، شما را به دیگران معرفی کند. علت دیگر این است که حفظ رابطه، مانع از نفوذ رقیب در آن خریدار می گردد و در صورت نیاز مجدد، شما با اطلاعات بهنگام براحتی فروش را انجام می دهید فروش مجدد بمراتب سهل تر از اولین فروش است. علت دیگر، که به نظر من نیز در درجه بالایی از اهمیت قرار دارد، وجود تغییرات سریع سطوح مدیریت در کشور ما است. فردی که در سازمانی، بعنوان مدیر فنی یا مدیر خرید یا مدیر کل، سرویس یا محصول و کالای شما را تایید می کند (بستگی به وسعت سازمان، هر چه سازمان بزرگتر باشد امکان تغییر آن فرد سریعتر است) پس از مدتی به سازمان دیگری منتقل می شود و اگر این ارتباط حفظ شود، فروش به سازمان دوم نیز بسیار ساده تر انجام می گیرد. ما در شرکت خود از ، تکنیکهای متعددی برای حفظ رابطه پس از فروش با مشتری استفاده می کنیم که برخی از آنها را بعنوان تجربه مجزا ذکر می کنم.
آنچه که در اینجا ذکر می شود یکی از این موارد است.
تصمیم گرفتیم که از مشتریان شرکت، برای صرف غذا دعوت کنیم. پس از مدتی بررسی ماه مبارک رمضان را فرصتی مناسب تشخیص دادیم هم به جهت اینکه زمان صرف غذا (افطاری) کاملاً مشخص است و هم باین جهت که افراد روزه دار، با درصد زیادی این دعوت را می پذیرند. در مورد محل دعوت نیز ، هتل آزادی را انتخاب کردیم که مککانی دولتی است و حضور مدیران ارشد دولتی در آن راحت تر است.
به هر کدام از فروشندها، بر اساس میزان فروش ریالی سال قبل، سهمیه ای اختصاص داده شد تا مشتریان خود را دعوت کنند. کد هر فروشنده در پشت کارت دعوت نوشته شد و در انتها نیز کارت های دعوت را کنترل کردیم تا میزان دعوت و حضور میهمانان برای هر فروشنده را رتبه بندی کنیم. ضمناً هدایایی نیز تهیه شد و در دعوت نامه ها ذکر کردیم که از بین حاضرین غرقه کشی بعمل خواهد آمد و بر اساس شماره، به قرعه هدایایی توزیع می شود. استقبال تقریباً بی نظیر بود. 98 درصد دعوت شدگان حضور پیدا کرده بودند و طی صحبت بسیار کوتاهی توسط رئیس هیئت مدیره از مشتریان تشکر بعمل آمد و گفته شد که بخاطر خرید آنهاست که شرکت ما اکنون پا بر جاست و رشد کرده است و تعداد زیادی هنوز مشغول به کار هستند. همچنین شرح بسیار مختصری از فعالیتهای شرکت داده شد و مراسم قرعه کشی بعمل آمد.
در انتهای مراسم و در زمان خداحافظی ، تمامی مدعوین، بلا استثنا، از من تشکر کردند.
سال بعد از آن بنا به دلایلی امکان برگزاری مراسم فوق برای شرکت فراهم نبود. با کمال تعجب، فروشندگان دائماً بمن مراجعه مر کردند و می گفتند مشتریان از ما سئوال می کنند که مراسم امسال شما چه زمانی است. تازه متوجه شده بودیم که این مراسم چه اثر عمیقی در ذهن مشتریان گذاشته است. به یاد داشته باشید که صرف غذا با مشتری یک خاطره بیاد ماندنی است. شاید بی علت نیست که قدما گفته اند «قلمه نانی از سفره ما بخور تا نمک گیر شوی و مرا فراموش نکنی». از آن پس این مراسم همه ساله و بطور ثابت جزء برنامه‌های شرکت قرار گرفته است.
7-2 – راز موفقیت در کمیسیون.
برای اخذ یکی از مجوزهای خاص، ناگزیر بودم د رکمیسیونی مرکب از نمایندگان وزارت صنایع، بازرگانی، گمرک ایران، بانک مرکزی و ریاست جمهوری حضور یابم و برای کسب موافقت اعضای کمیسیون، از طرح خود دفاع کنم.
در روز موعود، به اتفاق رئیس هیئت مدیره شرکت، به محل کمیسیون مراجعه کردیم. در اتاق انتظار، نمایندگان چندن شرکت دیگر نیز حاضر بودندو پس از اندکی صحبت، متوجه شدیم که نمایندگان وزارت خانه های مذکور در جلسه حاضر، در سطح مدیر کل هستند و اکثراً با درخواستهای افراد، پس از بحثهای طولانی، بطور صد در صد موافقت نمی کنند.رئیس هیئت مدیره شرکت بمن پیشنهاد کرد تا در خواستهای خودو را در یک فضای غیر اداری و غیر رسمی مطرح کنیم.بدین دلیل که اولاً ترکیب کاملاً اداری است و ثانیاً زمان حضور ما در جلسه بعنوان آخرین شرکت می باشد و در آن ساعت اعضا بسیار خسته هستند و هر چه از باب فنی و اداری وارد گفتگو شویم، آنها با آن مخالفت می کنند و چون ترکیب اعضا و رویه کاری آنها بر این مبنا قرار گرفته است. در ساعت مقرر ما را به جلسه دعوت نمودند، رئیس هیئت مدیره، بعد از معرفی خود از حاضرین اجازه گرفت که بدلیل خستگی جلسه صبح تا کنون دو لطیفه را مطرح کند و پس از آن صحبت در مورد طرح خودمان شروع گردد. عکس العمل حضار بسیار تعجب بر انگیز بود. همگی با اشتیاق و علاقه به این پیشنهاد موافقت کردند (که ناشی از خستگی آان از چند ساعت جلسه متوالی بود.) بعد از مطرح کردن دو لطیفه، جو خشک و اداری جلسه کاملاً بر طرف شد و چهره‌های گرفته و خشک و خشن، تبدیل به چهر های بشاش و شادمان گردید.
طرح را بسرعت مطرح کردیم، اعضای کمیسیون بر خلاف سایر شرکتها چند سوال راجع به سابقه ما، میزان تحصیلات وضعیت بازار و ... را مطرح کردند که ناشی از اعتماد آنان بود. در نهایت با درخواست ما بدون کوچکترین تعدیلی موافقت کردند.
بعد از ظهر همان روز، منشی کمیسیون، ضمن تماس تلفنی، به من تبریک گفت و با شگفتی اظهار داشت که از بدو تشکیل کمسیون این اولین باری است که اعضا به طور صد در صد، با یک طرح بدون جرح و تعدلی موافقت کرده اند و علت آنرا از می پرسید. در پاسخ به او گفتم، طرح کتبی ما تنها بخشی از کار بود جلب اعتماد اعضا در سایه صحبت دوستانه و غیره اداری راز موقفیت ما محسوب می گردید.
8-2- مشتری باید حق انتخاب داشته باشد.
(فقط موقعی می توان جنسی را به مشتری فروخت که جنس مورد نظر مشتری را موجود داشته باشیم. نباید او را راهنمایی یا وادار کنیم که آنچه را که ما فکر می کنیم به صلاح اوست همان را بخرد) اگر مشتری حق انتخاب نداشته باشد، راهنمایی او معنی ندارد. دو مورد از تجربیات فروشندگان ما موید این نکته است.
1- روزی برای فروش به شرکتی رفته بودم. خریدار خواهان دستگاهی با ظرفیت A بود. اما من برایش دلیل آوردم که برای منظوری که مورد نظر آنهاست، دستگاه مورد نظر او را نداشتیم.
2- شرکتی برای منظوری از من استعلام خواست؛ قیمت دستگاه را 5/3 میلیون تومان دادم. روز بعد پیش مشتری رفتم تا او مرا دید گفت شما مثل دزدهای سر گردنه هستید. فکر می کنید که چه خبره. همین دستگاه را با همین ظرفیت، فلان شرکت 5/1 میلیون قیمت داده است. گفتم آن شرکت دستگاههایش خوب است و قیمت شان هم مناسب است خداحافظ شما. قصد داشتم از در خارج شوم که جلوی مرا گرفت و گفت «بنشین، بگو تفاوت برای چیست؟» گفتم که بمن فرصت ندادید تا شرح بدهم. بالاخره نشستم و گفتم که آن شرکت، شرکت خوبی است. چند نفر از مهندسین آنجا از دوستان ما هستند، اما دستگاهی که آنها می سازند، مناسب کار شما نیست، چون تا حال، هیچ دستگاه داخلی مناسب ساخته نشده است که بتواند در محیط های بار طوبت بسیار زیاد به مدت طولانی کار کند.
خود ما هم مشابه آن دستاگه را می سازیم و بخوبی دستگاه شرکت آنها می باشد، اما در مقابل هوای با رطوبت بالا مقاومت نیست. لذا بری آن منظوری که شما دستگاه خواسته بدید، من دستگاه خارجی با کیفیت بالا، برایتان پیشنهاد کرده بودم. به همین جهت قیمت بالا بود. دو روز پس از این صحبتها ، مشتری زنگ زد و گفت چک حاضر است، دستگاه را بیاورید.
آری، فقط موقعی می توان به عنوان کارشناس با مشتری برخورد کرد و او را متقاعد نمود که راهنمایی ارائه شده به او مفید است که کالای مورد نظر مشتری هم دردسترس باشد.
در غیر این صورت، راهنمایی شما را وسیله ای جهت فریب و فروش تنها جنسی که دارید تلقی خواهد کرد.
9-2- عدم اطاعت کور کورانه
معمولاً وقتی که سازمانها جنسی را که به صورت مناقصه می خرند، برای دادن اطلاعات مناقصه، دو تا پنج هزار تومان هزینه اخذ می کنند. سازمانی در روزنامه آگهی داده بود که برای دریافت اطلاعات مناقصه، متقاضیان باید صدهزار تومان به حساب بانک بریزید. فروشنده ما با آن سازمان تلفنی مذاکره کرد. گفتند «بیا به بینیم چه می شود» فردای آن روز به آنجا رفت و به استناد مذاکره تلفنی، درخواست اطلاعات نمود. بالاخره، بدون واریز کردن صدهزار تومان، اطلاعات مناقصه را گرفت(چهار شرکت دیگر که آمده بودند همگی صدهزار تومان را پرداخت کرده بودند)
این مثال رابدان جهت آوردم که نباید از دستورات کورکورانه اطاعت نمود و باید به خاطر داشت که هر چیزی در هر موقعی، قابل مذاکره است و اگر مذاکره کننده قوی و منطقی باشد، چه بسا که بتواند بسیاری از کارها را بدون پرداخت هزینه یا رفتن راه درازی انجام دهد.
- در موردی دیگر روزی از شرهستان به حساب ما پول حواله کرده بودند . بانک به ما گفت که 15 تا 20 روز طول می کشد حواله به تهران برسد. ما هم 20 روز صبر کردیم و بعدها مطلع شدیم که پول پس از 2 روز حواله در حساب ما بود و ما بی جهت 20 روز اتلف کردیم و این اشتباه دلیلی جز اطاعت کور کورانه ما از کارمند بانک نداشت.
10-2- چگونه پروژه فروش شکست خورد.
یکی از فروشندگان، دلایل عدم موفقیت خود را در مورد فروشی که تقریباً تمام شده بود، این گونه شرح داد.
1- وقتی خرید تایید شد زیاد پیله نکن.
(فروش توسط فروشنده ما در سازمانی تایید شده بود و حتی چک صادر شده و یک امضاء از دو امضا نیز پای چک وجود داشت، اما به قول خودش، او زیاد پیله کرد و به رفت و آمدهای اضافی و غیر ضروری ادامه و بالاخره فروش را از دست داد).
2- اثر آشنا مشخص نشود.
(فروشنده ما در آن سازمان آشنایی داشت که از طریق او توانسته بود براحتی به آن سازمان راه پیدا کند، اما آنقدر رفت و آمد کرد و با آشنای خود تماس گرفت تا بالخره فهمیدند او آشنایی ارد و به اصطلاح با پارتی بازی خود را جا کرده است.)
3- احترام مدیران حفظ شود.
(فروشنده ما روزی به آن سازمان رفت و چون جای پارک اتومبیل پیدا نکرد، بدون اطلاع در یک جای خالی که مربوط به شخص مدیر عامل سازمان بود اتومبیلش را پارک کرد. مدیر عامل آمد و چون جای پارک نداشت، عصبانی شد و پرسید این ماشین مال کیست؟ گفتند مال فلانی است که آمده جنس بفروشد. بدین ترتیب مدیر عامل آن سازمان، فروشنده ما را به عنوان فرد بی مسئولیت که احترام سرش نمی شود شناخت.)
4- حضور بیهوده نداشته باشد.
(فروشنده ما گاه و بیگاه به آن سازمان سری می زد و مدتی را بیهوده در آنجا می گذارند).

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  40  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اصول سرپرستی فـروش

دانلود مقاله اصول سرپرستی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله اصول سرپرستی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
اگر با تأمین در مجموعه دستاوردهای فرهنگی بشر (هنر، ادبیات، فلسفه و…) و اشیاء و وسایلی که لوازم زندگی ما را به عنوان «بشر قرن بیستم» تشکیل داده اند، بیفکنیم، به آسانی درمی‌‌یاییم که حتی ساده ترین لوازم موجود در این مجموعه (مثل میز، صندلی و …) نیز محصول خلاقیت ونوآوری اندیشمندانی بوده است که در طول سالها با پردازش اندیشه ها و نظریه ها و ابتکارها به شکل امروزین خود در آمده است ودر ‎آغاز با ابتدایی ترین شکل خود در ذهن یک انسان خلاق به وجود آمده ، سپس در مسیر گذشت زمان و پیشرفت دانش تکامل یافته است. این اصل حتی رشد ذهن بشر را نیز در بر می گیرد. بی شک بشر در آغاز ظهور بر این کره خاکی دارای ذهنی تهی بوده است که از طریق در گیر شدن با جهان پیرامونش ، بذرهای نهفته درون خویش را شکوفا نموده است و امروز مفاهیم ذهنی بشر روزگار ما را ، مجموعه ای از طرحهای تکامل یافته تشکیل داده اند که در گذشته به شکلهای ابتدایی در ذهن هزاران اندیشمند خلاق جوانه زده و هر یک بنا به قدر نبوع و نو آوری خویش در تکمیل آنها کوشیده است؛ و در این فرآیند متفکران با به کارگیری عناصر درست محصولات تلاش پیشینیان و بالفعل کردن استعداد های نهفته خویش و افزایش توان درست دیدن بودها و نبودها، در جهت ایجاد و ارائه یک مفهوم یا نظریه جدید – که گاه با نظریه های پیشین نیز تباین داشته باشد- گام برداشته اند و توانسته اند واقعیتی نوین را بر دستاوردهای مادی و معنوی بشر بیفزایند . بدیهی است که قدرت خلاقیت بشر زمینه خاصی نداشته ، بلکه به گواهی تاریخ در عرصه کلیه فعالیت های خویش در طی قرون به نوآوری ، ابداع ، عرضه و تکمیل آنچه پیشتر نبوده، دست یازیده است ؛ برای مثال یکی از جالبترین این زمینه ها، نوآوری بشر در ایجاد زبان است. براستی آدمی چگونه به سخن گفتن رسید؟ برای سوال فوق پاسخهای متنوعی ارائه شده شده است؛ پاسخ درست هر چه باشد ، بی شک در بر گیرنده این واقعیت است که بشر روزی اقدام به تعیین قرار داد کرده است . برای مثال وسیله ای را که بدان می نویسند، قلم نامیده است واین لفظ را نشانه مفهومی قرار داده است که ذهن برای بیان آن قبلاً واژه ای نداشت ، وامروز انباشتگر ذهن ما از نامها وواژه ها حاصل نوآوری و خلاقیت گذشتگانی است که رنج تعیین لفظها را برای مفاهیم ذهنی برخود هموار نموده اند؛ اینک این پرسش بجاست که چرا بشر تنها در کاروان حیات ، قادر به خلاقیت (به معنای ابداع)می باشد؟ خداوند درقرآن برای شناخت «خویش»و «هستی»، انسان را دعوت به تدبر در آیات خویش می کند ؛ آیات و نشانه هایی که از کوچکترین ذره تا اجرام آسمانی و کهکشانها ، جلوه‌های آن قدرت خلاقیت خلاق ازلی ، هستند ؛به زیباترین ونیکوترین وجهی بر اندام نیستی ، خلعت هستی پوشانده وبه آن لذت بودن را انعام کرده است؛ بودنی که نعره تکرار تسبیح تکوینی ذره ذره اجزایش غلغله ای در گردونه حیات در افکنده است:
نطق آب ونطق گل
هست محسوس حواس اهل دل

 

جلمه ذرات زمین و آسمان
با تو می گویند روزان وشبان

 

ما سیعیم و بصریم و هشیم
با شما نا محرمان ما خامشیم

 

خامشیم و نعره تکرارمان
می رود تا پایتخت یارمان

 

وی در مجموعه هستی تاج و کرمنا را به انسان کرامت نمود و او را بر صورت خویش در نگار خانه مشیت رقم زد و به عنوان جانشین ، بر روی زمین ، خلافت را به او واگذار کرد و آدمی با بهره گیری از قطره «علم» و «علمناه» که بر او چشانیده بودند ، به تصرف در طبیعت ، از قعر زمین تا خلوت کهکشان ها پرداخت و تمدن امروزی را در گذار زمان بنا نهاد؛ تمدنی با چهره های گوناگون از غار آسمان خراش؛ از سنگهای تیز تا اشعه لیزر. اما متأسفانه بشر گاهی به علت تبعیت از غرایز کور نفسانی ، قدرت خلاقیت ونوآوری خویش را در جهت نابودی بشریت وایجاد وحشتناکترین سلاحها به کار برده است که بر «ذهن تمدن پیشین» یادی از آنها نیز خطور نکرده است.

نوآوری
خلاقیت
دانشمندان ، خلاقیت را به صورتهای متعدد و متنوعی تعریف کرده اند که هر کدام به نوعی ، روشنگر بعدی از فرایند مهم خلاقیت است .در مجموع می توان گفت:
تعریف خلاقیت
خلاقیت ، عبارت است از به کارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید .
از تعریف فوق می توان چنین استنباط کرد که خلاقیت در هر نوع فعالیتی صورت می گیرد و تنها محدود به نوع خاصی از آن نیست .
اهمیت خلاقیت
تداوم حیات سازمان ها به بازسازی آنها بستگی دارد؛ بازسازی سازمانها از طریق هماهنگ کردن اهداف با وضعیت روز واصلاح و بهبود روشهای حصول این اهداف انجام می شود؛ بدون بازسازی ، سازمان نمی تواند دوام زیادی بیاورد.
برای مثال، یک شرکت باید محصول و خدمتی مورد نیاز مشتریان باشد؛ نیاز مشتریان با گذشت زمان تغییر می کند و با لطبع محصول یا خدمت مورد نیاز مشتریان باید با قیمت و کیفیت خوب و در زمان مناسب ارائه گردد؛ اگر شرکت خود را با این تغییرات ونیازها هماهنگ نسازد، ممکن است ضمن تحمل هزینه هنگفت، چنانکه باید، به اهداف خود دست نیابد.
خلاقیت برای بقای هر سازمانی لازم است . در طی زمان ، سازمانهای غیر خلاق از صحنه محو می شوند؛ و اگر چه چنین سازمانی ممکن است در عملیاتی که در یک مقطع از عمر خود درگیر آن است، موفق باشد ولی سرانجام مجبور به تعطیل یا تغییر سیستم می گردد.
تأثیر عمده تغییرات محیطی بر واحد تجاری و صنعتی ، ضروری ایجاد تغییر در آن را اجتناب ناپذیر می سازد. این تغییر ممکن است در محصول ، خدمت ، تکنولوژی ، ساختار تجاری، روابط کارگری و یا در هر قسمت دیگری باشد؛ آنچه که در دهه های اخیر تازگی دارد سرعت تحولات شگفت انگیز در زمینه های مختلف است.
آنچه که امروز بیشتر از گذشته بر سازمانها آشکار گشته است، ضرورت پیش بینی راههایی است به جهت رفع نیازهایی که ممکن است ، در آینده به دنبال تغییرات احتمالی پدیدار شود؛ که هر سازمانی یا باید از پیش خود را برای چنین تغییراتی آماده سازد با انیکه خطر مواجهه با وضعیت بحران واقعی را بپذیرد.
ارتباط خلاقیت و برنامه ریزی
خلاقیت با ساختن و یافتن فکرهای جدید و نوآوری در کاربرد فکرها سروکار دارد. از نظر گاه مدیریتی ، خلاقیت صرف، کافی نیست.فکر باید به عمل نیز در آید، و لازمه این امر به کارگیری فکرهای جدید برنامه های مدیری است. هر برنامه ریزی بسیار موفق ، نیاز به صدها فکر و ایده کاربردی دارد. موفقیت نهایی و در بعضی از موارد بقای خود سازمان به توانایی برنامه ریز در ایجاد و به کارگیری فکرهای جدید بستگی دارد.
چه کسی خلاقیت و نوآوری می کند؟
هر انسان مدیر یا غیر مدیری از استعداد خلاقیت برخوردار است؛ بنابراین نباید خلاقیت فقط در انحصار مدیران خاصی باشد؛ زیرا آنچه محکمتر از وجود استعداد خلاقیت است، جلوگیری از عوامل بازدارنده ظهور آن است که در صورت آزادسازی ذهن، از پیش فرضها و الگوهای زنجیره ای ذهنی ، در مدت کوتاهی توان خلاقیت و به کارگیری فکرهای نو در عمل را می‌توان به دو برابر افزایش داد .
موانع خلاقیت
در راه خلاقیت ، موانعی وجود دارد که در اینجا تنها به موانع اصلی به اختصار اشاره می کنیم .
1. عدم اعتماد به نفس،
2. ترس از انتقاد و شکست،
3. تمایل به همرنگی وهمگونی،
4. عدم تمرکز ذهنی،
آزاد ساختن توان خلاقیت وبه کارگیری فکرهای نو، در گرو پیروزی بر موانع مذکور است؛ همگی ما عادت زده ایم. روش انجام کارهای معینی که طی زمان آزموده شده ، به صورت روشهای ثابت در می آید .
خلاقیت فردی را با مشاوره وهدایت نیز می توان تقویت کرد. در بعضی از موارد این گونه ابزارها خیلی مؤثر می افتد. به طور کلی تعامل گروهی ، فکرها را به فعالیت وا می دارد، زیرا افراد یکدیگر را بر می انگیزانند . سؤالات و پیشنهادات مطرح شده در جمع ، توجه هر شرکت کننده را به سوی فرایند خلاقیت هدایت می کند واین آگاهی را به وی می دهد که فکرهایی هست که باید با جست و جو بدانها دست یافت ودستیابی بدانها نتیجه هوش و استعداد فرد نیست ، بلکه حاصل کار سخت و طولانی بر روی موضوع است.
فرد خلاق نوعاً هر چیزی را از دیدگاه های گوناگون بررسی می کند؛ معمولاً نسبت به وضعیت موجود احساس نارضایتی می کند، یا قویاً معتقد است که روشهای جاری انجام کار را می توان بهبود بخشید. ویژگیهای ذیل را در افراد خلاق می توان یافت :
1. مسائل و وضعیتهایی را می بیند که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته است و فکرهای بکری ارائه می دهد ؛
2. ایده ها و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط می دهد و آنها را بر مبنای مزیتشان مورد بررسی قرار می دهد؛

3. معمولاً چندین شق (بدیل)برای هر موضوع معین دارد، به عبارتی سلاست فکر دارد؛
4. نسبت به پیش فرضهای قبلی تردید می کند و محدود به رسم و عادت نمی شود (استقلال فکری دارد)؛
5. فی البداهه از نیروهای احساسی ، ذهنی و بینشی مدد می گیرد واستفاده می کند،
6. در فکر و عمل از انعطاف بالایی برخوردار است.
انواع اندیشیدن
بیشرت ایده های جدید، با اندیشیدن به دست می آید. انواع عمده شیوه تفکر عبارتنداز :
1. خلاق،
2. سببی یا علی،
3. استقرایی،
4. قیاسی،
5. قضاوتی (حل مسأله).
این نکته را نیز باید یادآوری شد که ، بعضی از شیوه های تفکر بیشتر از بقیه کارایی دارد.
خلاق
اندیشیدن است که در آن ذهن به طور عمیق با یک مسأله درگیر می شود ،به تجسم و واضح کردن آن می پردازد و به منظور فرموله کردن فکر یا دریافت مفهوم جدیدی به جرح و تعدیل آن می پردازد. واقعیات در فرایند خلاقیت به کار گرفته می شوند و با توجه به اینکه تفکر خلاق بر این موضوع آگاهی دارد که واقعیتها آنچنان که باید شناخته نشده اند و اطلاعات موجود تنها بخشی از دانش مربوط به وضعیت موجود است ،به شناسایی و کشف آنها می‌پردازد و با حذف و یا ترکیب واقعیتهای موجود ، به روشن شدن فکر جدید کمک می کند. بینشی که بدین ترتیب حاصل می شود، قوه تصور را در یافتن فکرهای جدید تغذیه می کند. منشأ فکر جدید ، قوه تصور و تخیل است؛ نه قدرت منطقی بشر. سرنخهای مختلفی که به دست می آید ، مورد ارزیابی قرار گرفته و به هم ربط داده می شود تا بهترین فکر به دست آید.
سببی یا علی
این نوع تفکر ، بر شکل دادن حوادث و دستاوردهای آتی به جای واگذار کردن مسائل به حوادث آینده تأکید دارد(واقعیت آتی بررسی می شود علتهای هر واقعه ارزیابی، و جهت آن معلوم می گردد.)وضعیت طراحی شده، به عنوان یک رشته از وقایع به هم پیوسته ای که وضعیت مطلوب را سبب خواهد شد، در نظر گرفته می شود. اثر متصور آتی ، در سری حوادثی که برنامه ریزی واجرا خواهد شد، شکل عاملی «سببی» در می آید. از این رو وجه مشخص اندیشیدن سببی، به اصطلاح ، اندیشیدن به طور معکوس است که در آن فعالیتهای ظاهراً بی ثمر کنونی، به حوداث به هم پیوسته ای که به وضعیت مطلوب آتی ختم می گردد تبدیل شده و نتایج استخراج می گردد.

استقرایی
در این شیوه ، فرد اتسدلالهای خود را ، بر اساس اجزای گوناگونی برای رسیدن به یک نتیجه یا اصل کلی قرار می دهد، از جزء به کل یا از فرد به همه ، استدلال می کند؛ این فرایند ترکیبی است، زیرا اجزا سرهم می شوند تا کل را شکل دهند.
قیاسی
این شیوه ، درست عکس تفکر استقرایی است. از نتیجه گیریهای کلی به فکری خاص می‌رسد. یعنی حرکت ذهن از کل به جزء است . در این نوع تفکر ، کل به اجزای تشکیل دهنده اش تقسیم یا تجزیه می شود. تفکر قیاسی ، دانش صریح را ارائه می دهد نه دانش ضمنی یا کلی را.
قضاوتی (حل مسأله)
در این شیوه – همان طوری که از عنوانش بر می آید- فرد به کسب واقعیات درباره هر وضعیت توجه دارد، تا مسأله را معین کند و واقعیات را به طور منطقی تجزیه وتحلیل و ارزیابی کرده ، رابطه معنی داری میان آنها بر قراری کند و سرانجام درباره مسأله تصمیم بگیرد. این روش به میزان زیادی تحت تأثیر نیروهای قضاوت ، تجارب گذشته و سنت است.

آیا ابداع همان خلاقیت است؟
با توجه به پیچیده بودن فرایند ظهور خلاقیت در افراد خلاق، غالب صاحبنظران بر این باورند که میان ابداع و خلاقیت تفاوتهایی وجود دارد. در ذیل به تفاوت عمده میان خلاقیت و ابداع اشاره شده است.
خلاقیت ابداع
خلاقیت اغلب به توانایی و قدرت ایجاد فکر (ایده )های جدید ونو گفته می شود. ابداع معمولاً به معنی به کارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است. ابداع در یک سازمان می تواند، یک محصول جدید، خدمت ،یا راه جدید انجام کارها باشد .
لازم به تذکر است که ابداع ، گاهی کاربرد یک فن قدیمی در حل مسأله ای است که هرگز از آن استفاده نشده است .از مقایسه ای که در فرق به عمل آمد می توان استنباط کرد که سازمانهای نه تنها ایده های جدید را در مسیر نیازهای سازمانی (پیش بینی موارد لازم )ایجاد می کنند ، بلکه ایده های جدید را جنبه کاربردی بخشیده وبه آنها در روند فعالیتهای سازمانی نیز تحقق می بخشند.

فرآیند خلاقیت
یکی از بنیادنی ترین پرسشهایی که در تحلیل فعالیتهای بشری مطرح می باشد این است که:
انسانها چگونه خلاقیت را از خود بروز می دهند؟ یا به عبارتی ، انسان خلاق تا ظهور خلاقیت در زمینه ای خاص چه مراحلی را طی می کند؟
صاحبنظران برای پاسخ به سؤال مذکور متأسفانه تا کنون شناخت جامعی از فرایند خلاقیت ارائه نداده اند؛ اما اکثر آنان درباره مراحلی از سیر خلاقیت که به شکل مجزا و به هم پیوسته‌ای هستند اتفاق نظر دارند، این مراحل به شرح ذیلند :
مرحل خلاقیت
1.کسب دیدگاه و نگرشی موافق نسبت به فکر (ایده)های نوین
برای اینکه استعداد خلاقیت بالقوه فرد، کاملاً از حالت نهفتگی خارج شده و آشکار (بالفعل) گردد، لازم است که انسان نسبت به آزادی فکر ، علی رغم واکنشهای غیر مطلوب اولیه ای که فرد ممکن است دریافت کند، نگرشی مثبت داشته باشد.
بدیهی است که ابتدا فکرهای زیادی غیر عملی به نظر خواهد رسید ، ولی فرد متفکر و خلاق نباید به خود اجازه دهد که این پیش فرض بر روی او اثر گذارد و در نتیجه از روی یأس، دست از نوآوری بکشد و بذر فکر جدید با قضاوتهای نارس، تنیلی ذهنی و موانع فکری از بین برود. برای نمونه ، موانع فرهنگی خلاقیت می تواند شامل موارد ذیل گردد: وضعیت پیشین دانش فرد، دوستان و سازمانهایی که الگوهای عادتی فرد از طریق آنها شکل می گیرد (معمولاًهر چیز نوین که الگوی عادت فرد را بر هم زند ، محکوم یانادیده گرفته می شود) و…
2.حساسیت نشان دادن نسبت به مسأله
توانایی شناخت وداشتن آگاهی به وجود مسأله و موانعی که فرد را از طراحی برنامه بهتر باز می دارد، از بارزترین نشانه های مسلم حساسیت یک فرد خلاق نسبت به مسأله است.
آدم خلاق ابتدا آنچه را که می خواهد به انجام برساند مشخص می کند، و این امر خود از اهمیت ویژه ای بر خودار است ؛ زیرا بیان دقیق هدف ، ما رابرای تلاشهای خلاقانه در وضح صحیحی قرار می دهد. خلاقیت هنگامی می تواند مؤثر باشد که نیاز یا دلیل فکرهای جدید، شناخته شده باشد. صرف جستجو برای فکرهای جدید، بدون شناخت نیازها وتعیین هدف، کارنا امیدانه و عبثی است. فکر باید با یک هدف معین(یا تلاش برای برنامه ریزی)پیوند بخورد. حساسیت نسبت به مسائل ،به تمرکز ذهنی نیز کمک می کند. لازم است که در فرایند خلاقیت، تلاشها برنواحی نسبتاً محدودی تمرکز یابد؛ در غیر این صورت توان فرد خلاق پخش می شود و خلاقیت را به شدت کند می کند. اختصاص روزانه 20 الی 25 دقیقه به تمرکز کامل بر یک مسأله معین ، ورزش فکری خوبی در تربیت قوه خلاقیت است(این مدت تمرین باید بدون گسیختگی باشد).

3.آمادگی یافتن برای خلاقیت از طریق کسب مواد خام لازم
فکرها از خزاینی سرچشه می گیرند که به طور عمده شامل دانش فرد، اندیشه های دیگران و تجربیات گذشته اند واین منابع از طریق مطالعه ، مشاهدات شخصی ، گفتگو با اشخاص آگاه، رسانه های گروهی ومسافرت فراهم می شوند.
جستجوی واقعیات باید دامنه وسیعی را بپوشاند و تمام اجزای مسأله را فراهم گیرد.
بدین طریق ، گنجینه اطلاعاتی فراهم می شود که ذهن می تواند غنچه های اندیشه های جدیدی را در گلستان آن بشکفاند. به بیان دیگر:
فکرها در خلاء شکل نمی گیرند.
در این مرحله فرایند خلاقیت ، بر ضرورت زمان ، تلاش، خود نظمی واصرار بر هدف تأکید دارد. اگر چه بعضی از اطلاعات به آسانی به دست نمی آیند، و بسیاری نیز ناقص هستند؛ ولی بهتر است بدانیم که اگر تمام واقعیات شناخته شده باشند، دیگر نیازی به خلاقیت نخواهد بود. اما آنچه که بدیهی است طبقه بندی و دسته بندی کردن مواد خام تفکر است .
4.به کارگیری سلاست فکر
سلاست فکر ، به معنای توان گرد آوری فکرهای متنوع و زیاد در مورد مسأله است ؛ ارزش این کار در این است که هر چه میزان فکرهای موجود بیشتر باشد احتمال یافتن راه حل عملی بیشتر است. به بیان دیگر:
کمیت فکرها در خلاقیت دارای اهمیت زیادی است.
یکی دیگر از عوامل مهم محرک خلاقیت ، تعیین یک «قرار زمانی» برای ایجاد و گردآوری فکرهاست، انسان در غالب موارد تمایل به مسامحه دارد،لذا فکرهای به دست آمده را نباید ارزیابی ؛ زیرا ارزیابی موجب متوقف ساختن روند بروز فکرهای نوین می گردد از این رو برای جلوگیری از این مسأله بهتر است پس از اینکه مقدار قابل توجهی از فکر برای بررسی فراهم آمد، آنگاه ارزیابی صورت پذیرد. این مرحله باید آن قدر ادامه یابد تا گردآوری هر نوع اطلاع واندیشه مفید دیگری ممکن نباشد.
اصل خلاقیت
در موقع معینی برای تحصیل تعدادی فکر تلاش کنید واز ارزیابی آنها در طول این مرحله از فرایند خلاقیت اجتناب ورزید.
5.فعالیت ضمیر ناخودگاه بر روی مسأله
هنگاهی که پس از کار سخت و مداوم بر روی یک طرح ، در آدمی حالت عجز پدیدار می‌شود؛ بهترین کار، پرهیز از وارد ساختن فشار بر ذهن برای فعالیت بیشتر است. یعنی اینکه ذهن خودآگاه، خود را از مسأله فارغ و آن را آسوده گذاریم.به هر حال علم روانشاسی می‌گوید که ذهن خود آگاه، تنها قسمت کوچکی از قدرت ذهنی آدمی را تشکیل می دهد، و در بخش عمده ای از سلولهای ناشناخته مغزی ما(ضمیر ناخودآگاه)تعداد نا مشخص و

مجهولی از واقعیات و معانی ، با فرایندهای ضمیر ناخودآگاه ما تداعی پیدا می کنند؛ به همین جهت اگر پس از پدیدار شدن حالت عجز به ذهن خود آگاه فراغتی بدهیم، برای ذهن ناخودآگاه این فرصت ایجاد می شود تا به کمک تداعی ، به یافتن راه حلی برای مسأله طراحی شده یاری کند.
این مدت زمان یادگیری را «خواب بر روی مسأله » می نامند. در واقع فرد به طور مستقیم در این مرحله از فرایند سهمی نمی تواند داشته باشد. استراحت ومنصرف کردن دستگاه تفکر از مسأله یا اندیشیدن به مسائل دیگر، جایگرینهایی هستند که فرد می تواند از آنها در این باره کمک گیرد.
6.درخشش ناگهانی یک فکر
شاید بتوان گفت که اکثر دستاوردهای نوین افراد خلاق، حاصل زایش و جرقه زدن یک فکر جدید در ذهن آنها در یک حالت غیر قابل انتظار بوده است .
آغاز این مرحله ، به شرایط محیطی فرد و توجه و دقت او به جهان پیرامونش نیز بستگی دارد. زمان پیدایش این بارقه نیز مشخص نیست، در بعضی موارد ممکن است در طول چند لحظه ، چندین ساعت یا روز پس از مرحله قبلی صورت پذیرد؛ یا سالها طول بکشد تا ذهن نسبت به آن مسأله ، زمینه پذیرش بارقه فکر نوینی را پیدا کند؛ در این مرحله ، به نظر می رسد که آدم خلاق به زور نمی تواند موجب پدیدار شدن فکر شود، ولی داشتن زمینه پذیرا بودن ، موقعیت شناسی وهوشیاری کمک می کند تا مرحله خلق فکر انجام پذیرد.
پیشنهادات عملی برای کسب سلاست فکر
عادتهای ذهنی ، سلاست فکر آدمی را کنترل می کند. سلاست فکر را می توان تقریباً در هر فردی بهبود بخشید یا پرورش داد، چندین شیوه ویژه و معین برای این منظور موجود است که مؤثرترین آنها به این شرح است:
1.یادداشت برداری
استفاده از دفترچه یادداشت در ثبت اندیشه هایی که به ذهن می رسد کار معمول دانش پروژهان است. برای این منظور ، می توان از برگه های یادداشت 2×8 سانتیمتری (فیش)و مانند آن استفاده کرد.
شاید زود گذر ترین چیز در جهان یک فکر باشد که در عرض چند لحظه به ذهن می آید و می‌رود. نباید انتظار داشت که بتوان به یاری حافظه فکری را به ذهن بر گرداند و به دقت وبه طور دلخواه آن را مورد بررسی قرار داد؛ زیرا آنچه که امروز در ذهن کاملاً واضح و آشکار است، می تواند فردا به طور کامل محو شود.
بهترین روش و زمان برای حفظ یک اندیشه ، ثبت در هنگام بروز آن است.

 


از این‌رو بهتر است ، هنگامی که فکرها یا بخشهایی از یک فکر به ذهن می رسد نوشته شود بررسیهای به عمل آمده نشان داده است که:
«حدود 25 درصد از اطلاعاتی که فرد می خواند یا می شنود و برایش ارزش متوسطی دارد در 24 ساعت اول، و85 درصد آن در عرض یک هفته ، فراموش می شود .»اگر یک فکر به هنگام بروز ، استفاده خاصی نداشته باشد می توان آن را در پرونده «فکر های نو» برای مراجعه در آینده ثبت کرد.
2.انتخاب زمان و مکان
انتخاب یک مقطع خاص زمانی از شبانه روز برای فکر کردن ، که در آن ذهن آدمی حداکثر فعالیت خلاقانه خود را آشکار می نماید، برای افراد مختلف متفاوت است. بعضی ها صبح زود را بارورتر از دیگر اوقات می یابند و بعضی ها آخر شب بازدهی ذهنی بیشتری دارند . مهم این است که بهترین زمان باروری ذهنی را تشخیص دهیم و این زمان را برای اندیشیدن خلاق انتخاب کنیم. مکان نیز در خلاقیت مؤثر است؛ لذا معمولاً تعیین مکانهای خاص ، برای تأمین بهتر است؛ بنابراین باید بهترین زمان و مکان را انتخاب کرد.
3.به کارگیری حس کنجاوی و توان پرسیدن
همواره در برابر سؤالهایی همچون «چرا»و «چگونه» و مانند آن ، چیزهایی مطرح می شود یا به ذهن می رسد که در تقویت قدرت خلاقیت آدمی مؤثر است . مانند:

- چرا این کار از این طریق انجام شده است؟
- آیا این کار واقعاً لازم و ضروری است؟
- چرا این راه حل ساز نیست؟
ما در این روش واضحات را مورد پرسش قرار می دهیم، لذا بدیهی است که تهیه فهرستی از پرسشهای ویژه عملیاتی برای زیر سوال بردن جنبه های واضح یک مسأله ، می تواند مفید باشد.
4.استفاده از روابط میان افکار
غالب افکار بشری با یکدیگر ارتباط دارند و بافت به هم پیوسته ای را تشکیل می دهند؛ به هیمن دلیل قدرت تداعی در ایجاد وظهور یک فکر جدید بسیار کارساز ومؤثر است. مدیری که میل دارد فردی خلاق باشد، می تواند با توجه به واقعیتهای شناخته شده ومسلم ، کار خود را آغاز ند وگام به گام بر اساس آنها پایه تفکر جدید را نبا نهد؛ این امر ، با بهره گیری از شباهتهای موجود و رابطه های میان رخدادها، به ظهور مفهوم جدیدی بینجامد که خود نشانه فکر جدیدی است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 36   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اصول سرپرستی