فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقالهISI مقاله در علوم بهداشتی: منتور دانشجویی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقالهISI مقاله در علوم بهداشتی: منتور دانشجویی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع فارسی : مقاله در علوم بهداشتی: منتور دانشجویی

موضوع انگلیسی : A paper in health sciences: the Student Mentor 

تعداد صفحه : 6

فرمت فایل :pdf

سال انتشار : 2014

زبان مقاله : انگلیسی

چکیده

اخلاق و مهارت های برقراری ارتباط با بیماران عرضی اساسی برای مدارک پزشکی، فیزیوتراپی و تغذیه می باشد. که در
این مدل، دانش آموزان ارشد استفاده از ویدئو به ایجاد موارد بالینی شبیه سازی شده با اخلاق و اجزای ارتباطات و رفتار
مشاوره تحصیلی با استفاده از این موارد است. برای اطمینان از ضبط ویدئو با کیفیت، دانش آموزان به زبان بصری با معرفی
دانش آموزان از کارشناسی ارشد در ارتباطات، در نتیجه تکمیل چرخه یادگیری است.

کلمات کلیدی: مشاوره علمی؛ ارتباط بهداشتی؛ اصول اخلاق؛ شبیه سازی های ویدئویی. مهارت های عرضی.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقالهISI مقاله در علوم بهداشتی: منتور دانشجویی

پروژه دانشجویی آموزش نرم‌افزار فتوشاپ

اختصاصی از فی بوو پروژه دانشجویی آموزش نرم‌افزار فتوشاپ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه دانشجویی آموزش نرم‌افزار فتوشاپ


پروژه  دانشجویی  آموزش نرم‌افزار فتوشاپ

                آموزش نرم‌افزار فتوشاپ

فایل  ورد قابل  ویرایش 

پروژه  دانشجویی 

 

فقط 5000تومان

 

چکیده

فتوشاپ جدیدترین و مهم‌ترین نسخه از برنامه‌ای است که از سال 1987 به بعد استانداردی برای اصلاح و دست‌کاری تصویر شده است. نسخه جدید این برنامه، دارای ویژگی‌های جدید بسیاری از جمله نوار Tool Options می‌باشد که تمام گزینه‌های ابزار را درست نزدیک تصویر قرار می‌دهد تا بتوانید آن‌ها را آسان‌تر و وسیع‌تر تنظیم کنید. روی ابزارهای Type Tools کاملاً کار شده است و اکنون می‌توانید متن را دقیقاً روی تصویر و حتی روی یک مسیر قرار دهید. ناظم‌های متنی و بندی (پاراگرافی) به این نسخه افزوده شده که به شما امکان می‌دهند تا حروف را کشیده و فضای خطی را تنظیم کنید و کارهای دیگری را با این ابزارها انجام دهید. همچنین ابزارهای شکل دهی و برداری (Vector shape Tools) وجود دارند که به شما امکان می‌دهند تا با کلیک کردن ماوس، بتوانید شکل‌ها و مسیرهای شکل‌دار بسازید.

چنانچه با نسخه قبلی فتوشاپ کار کرده باشید، از این که نسخه جدید چقدر قدرتمند شده تعجب خواهید کرد. اگر اولین بار است که فتوشاپ را تجربه می‌کنید، کاملاً تحت تأثیر قرار خواهید گرفت و متوجه می‌شوید که فتوشاپ چه برنامه خوبی است. برای کاربرانی که برای نخستین بار با فتوشاپ کار می‌کنند، موضوع بسیار تعجب‌آور اینست که کار با فتوشاپ واقعاً دشوار نیست. اگر با نرم افزارهای دیگر ادوب کار کرده باشید، رابط فتوشاپ، برای شما کاملاً آشنا خواهد بود. چنانچه اولین گام را به سوی ایجاد نگاره سازی رقمی بر می‌دارید، در هر فرصتی یک فصل از کتاب را کار کنید و تمرین‌ها و فعالیت‌ها را انجام دهید. در این صورت، پیشرفت کار برایتان آسان‌تر خواهد بود.

صادقانه بگویم، یک‌شبه نمی‌توانید کارشناس فتوشاپ یا هر کار دیگر شوید. اما خود آموز فتوشاپ در 24 ساعت، در مدت 24 ساعت شما را راه می‌اندازد. این کتاب، به 24 درس یک‌ساعته تقسیم می‌شود. هر درس یک ساعت طول می‌کشد. برخی از دروس به زمان بیشتری نیاز دارند و بعضی دیگر به زمان کمتر. لطفاً سعی نکنید که همه کتاب را رد یک روز در 24 ساعته تمام کنید. حتی اگر می‌توانید نیز چنین کاری را انجام ندهید. بهترین راه یادگیری اینست که یک تا دو ساعت بین جلسه‌های دروس به تمرین کردن اختصاص دهید. زیرا می‌خواهید همه جا سرک بکشید و ببینید وقتی اینجا و آن جا کلیک می‌کنید در منوها چه می‌بینید و چه اتفاقی رخ می‌دهد.

برای شروع، این اصل را انجام دهید: پنجره About Photoshop را باز نموده و یک دقیقه صبر کنید. سیاهه‌ای از نام افرادی که روی برنامه کار کرده‌اند، شروع به پیمایش می‌کند. در این سیاهه به نام فامیل افراد با دقت نگاه کنید. جالب است... آماده‌اید؟ شروع کنیم.

 

 

فهرست مطالب

 

فصل اول.. 1

1-1 اصول فتوشاپ... 2

1-2 نحوه دست‌یابی به این روش.... 2

1-3 شروع یک صفحه جدید. 3

1-4 اندازه تصویر. 3

1-5 وضوح (Resolution) 3

1-6 جعبه ابزار (Tool box) 4

1-7 ابزارهای انتخاب (Selection) 5

1-8 ابزارهای رنگ آمیزی.. 5

1-9 ابزارهای شکل، نوع و مسیر. 6

1-10 ابزارهای دیدسازی.. 7

1-11 میانبرهای ابزاری (Tool Shortcuts) 8

1-12 نوار گزینه‌های ابزاری.. 8

1-13 در منوها چه چیزهایی وجود دارند؟ 9

1-14 منوهای ویرایش پرونده 9

1-15 منوی Image. 10

1-16 منوی Layer 11

1-17 منوی Select 11

1-18 منوی Filter 12

1-19 منوی View.. 12

1-20 تمرین: قرار دادن خطوط راهنما 13

1-21 منوی Window.. 14

1-22 منوی کمکی (Help) 14

1-23 گزیده‌های تنظیمی (Setting Preferenes) 14

1-24 فتوشاپ برای وب... 15

1-25 شروع برنامه Image Ready. 17

1-26 اندازه و قالب‌های پرونده 17

1-27 قالب JPEG.. 18

1-28 قالب GIF. 20

1-29 قالب PNG.. 20

1-30 آماده سازی پس زمینه‌ها 21

1-31 ایجاد پویانمایی.. 22

1-32 نمایشگاه عکس وب... 23

1-33 تمرین ایجاد یک صفحه نمایشگاه 24

1-34 ایجاد قاش‌ها 25

1-35 ایجاد یک جلوه غلتش.... 26

1-36 آماده سازی متن برای وب... 28

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پروژه دانشجویی آموزش نرم‌افزار فتوشاپ

دانلود تحقیق کامل درمورد جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق کامل درمورد جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی


دانلود تحقیق کامل درمورد جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :90

 

بخشی از متن مقاله

فصل اول

جنبش های دانشجویی و کودتای 28 مرداد

روشنفکران:

مؤثرترین قشر بر ایده‌ها و گرایشات دانشجویان، روشنفکران می‌باشند. به عبارت بهتر یکی از گروه‌هایی که همواره هدف گروه‌های روشنفکری قرار گرفته‌اند دانشجویان می‌باشند.

در دوران دهه 1320 روشنفکران خصائص رادیکال پیدا می‌کنند و مبارزات ضد استعماری اوج می‌گیرد. در این دهه به دلیل امکان فعالیت‌های باز سیاسی دانشجویان ایرانی به احزاب سیاسی و روشنفکران ملی و چپ (جبهه ملی و حزب توده) گرایش دارند.

پس از کودتای 28 مرداد به دلیل مدرنیسم آمرانه پهلوی، روشنفکران ایرانی به سوی فرهنگ ضد تجدد گام بر می‌دارند و در دهه 40 و 50 این مبارزات به اوج خود می‌رسد.

طیف ملی گرایان به دلیل مطرح شدن به عنوان ایدئولوژی رسمی شاهنشاهی و طیف چپ به دلیل اینکه تجلی فرهنگ ما دیگرایانه است، در میان دانشجویان و مردم مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. در عوض گرایش دینی شدید در میان دانشجویان و نقش شریعتی در پل زدن بین دانشجویان و توده مردم، زمینه را برای افزایش نفوذ اندیشه‌های مذهبی فراهم می‌کند.

دورة پیش از انقلاب، جامعه روشنفکری ایران، تنها مانع برای تولیدات فکری و فرهنگی خود را دخالت دولت محدود بودن آزادی می‌دانستند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی جریان روشنفکری به طور دهه جانبه در روند انقلاب اسلامی وارد شد و به نوعی دهه 1360 ادامه همان گرایش‌های دهه 1350 است.

گرایش مسلط در آغاز انقلاب، اندیشه‌های شریعتی است. حتی بسیاری از روحانیون در این دوره تلاش می‌کنند اندیشه‌های خود را با وام‌گیری از زبان و مفاهیم ساخته و پرداخته شریعتی ارائه دهند. اما، پس از حدود دو سال، با تحکیم پایگاه روحانیت در ساختار قدرت سیاسی، اندیشه‌ شریعتی به تدریج توسط روحانیت سنتی کنار زده می‌شود.

در این مقطع اندیشه رضا داوری که نشانه استمرار گفتمان رادیکالی انقلاب اسلامی است بازسازی مذهب سنتی را با خود به همراه دارد. در واقع اندیشه‌های داوری همزمان با عملیات وسیع اسلامی سازی در اوایل دهه 1360 آغاز می‌شود و بازتاب این اندیشه‌های اسلامی سازی در انقلاب فرهنگی و تعطیلی دو نیم سال دانشگاه‌ها به وضوح دیده می‌شود. دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز ادامه منطقی همان اندیشه‌هاست.

پایان جنگ و تغییرات ساختاری در سه عرصه بین‌المللی منطقه‌ای و داخلی باعث تجدید نظر و بازسازی دیدگاه‌ها و اندیشه‌ها گردد و در این مقطع شاهد ظهور نسل جدید با دیدگاه‌های نوین هستیم. در این دوران دیدگاه‌های دکتر سروش به بسیاری از مطالبات اجتماعی و سیاسی جوانان و دانشجویان پاسخ می‌دهد. تاکید ایشان بر عقلانیت، جامعه مدنی و گفتگو با غرب، نشانه‌های گست از گفتمان انقلاب اسلامی است.

در اواخر دهه دوم انقلاب، نشانه‌هایی از افول نظریات داوری و سروش آشکار می‌گردد. و با احیاء و بارسازی اندیشه‌های شریعتی فصل جدید در تاریخ روشنفکری آغاز می‌شود.105

بنابراین در آغاز انقلاب شریعتی در میان دانشجویان مسلمان هوادارانی دارد اما به تدریج دیدگاه‌های سنت گرایی و اقتدارگرایی دینی جایی برای این تفکر نمی‌گذارند.

دانشجویان در طی دوران جنگ بطور صادقانه در خدمت نظام قرار می‌گیرند و در این مقطع تاکید بر غرب ستیزی و عدالت خواهی مهمترین شعار آنهاست. پس از پایان جنگ دانشجویان و روشنفکرانی که تجربه انقلاب و جنگ داشتند به جای نگاه بیرون و موضعگیری ستایش آمیز یا خشم آلود علیه آن، به یک نگاه درون چشم می‌اندازند.

در دهه 1370 دانشجویان به همراه روشنفکران (بویژه روشنفکران دینی) به توسعه سیاسی، دموکراسی حقوق شهروند و مدنی و آزادی و… روی می‌آورند.

روحانیون:

در دو دهة 1360و 1350 یک ارتباط دو طرفه میان روحانیون و دانشجویان وجود داشت. در دهه 1360 روحانی برای دانشجویان مسلمان با ارزش شناخته می‌شد. در همین دهه بحث وحدت حوزه و دانشگاه مطرح می‌شود. اما به تدریج روحانیون با مسلط شدن بر اوضاع و در دست گرفتن حاکمیت نیازی به ارتباط دو طرفه با دانشجویان نمی‌دیدند و بیشتر رابطه یک طرف و میرد و مرادی مطرح می‌شود.

اما دانشجویان هم مرید محض نشدند و پیروی را مشروط و مقید می‌دانستند بطوری که در انتخابات دوره دوم، سوم و چهارم مجلس این اختلافات خود را نشان می‌دهند.

در انتخابات شاهد نزدیکی بخشی از روحانیون (روحانیون مبارز) به دانشجویان هستیم در حالی که بخشی از روحانیون (روحانیت مبارز) بیشتر رابطه مراد و مریدی با دانشجویان برقرار می‌کردند و همین سبب دوری دانشجویان از این بخش از روحانیون گردید.106

در مجموع دانشجویان با روحانیونی که در نقش هم پیمانان سیاسی آنها ظاهر می‌شدند، بیشترین ارتباط را داشتند. روابط بین آنها تا حدودیدو طرفه بود (انجمن‌های اسلامی و روحانیون مبارز) اما روحانیانی که بیشتر با زبان قدرت با دانجشویان سخن می‌گفتند (روحانیت مبارز) در میان دانشجویان مسلمان طرفدار نداشتند و حتی شاهد برخوردهای دانشجویان مسلمان انجمن‌های اسلامی با روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه در صحنه‌های مختلف سیاسی (بویژه انتخابات) هستیم.

جناحها و نیروهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی تا 1376:

در جامعه ایران تشکل‌های سیاسی و خوبی سازمان یافته آن چنان که در جوامع اروپایی یا سایر جوامع دموکراتیک ملاحظه می‌گردد، حضور ندارند. با وجود این، دوگانگی راست و چپ در دنیای امروز جنبه‌ جهانشمول دارد و در همه جوامع به اشکال مختلف خودنمایی می‌کند.

در ایران هر دو جریان به گرایش کلی‌تر یعنی به جریان تجدد تعلق دارند. به لحاظ فرهنگی اگر به دو حوزه فرهنگی مجزا منجر نشوند حداقل از نظر فرهنگی – سیاسی کاملاً متفاوت هستند.

پیدایش این دو جریان به سالهای انقلاب مشروطیت بر می‌گردد. در مجلس دوم این دو جریان در قالب دو حزب (دموکرات عامیون با گرایشهای چپ و حزب اجتماعیون اعتدالیون) با گرایش ملایم‌تر و محافظه‌ کار (نه) تجلی یافتند.

پس از انقلاب مشروطه تحت تاثیر احزاب کمونیست اروپا و روسیه، در ایران نیز حزب سوسیالیست از استحاله حزب دموکرات بوجود آمد.

طیف راست در واکنش به جریان چپ تولد یافت و عمدتاً در قالب ملی گرایی پا به عرصه گذاشت. البته جریان راست به ملی گرایی ختم نمی‌شود بلکه طیفی از جریان مذهبی و گروه‌های اجتماعی و اقتصادی مثل بازاریان را نیز شامل می‌شود.107

همانطور که اشاره شد هر چند تشکل‌های سیاسی و حزبی ایران در مقایسه با احزاب جوامع دموکراتیک غرب بسیار متفاوتند. اما علیرغم فقدان احزاب سیاسی (به معنای خاص آن که در جوامع دموکراتیک اروپایی وجود دارد)، گروه‌ها و تشکل‌هایی به مرور زمان و بویژه پسی از سال 1361 به تدریج شکل گرفته و هویت یافته‌اند که به نظر برخی از کارشناسان مسائل سیاسی، کارکرد احزاب را دارا هستند و به عبارتی حالتی از شبه حزب از کارشناسان می‌دهند. این گروه‌ها را عمدتاً در دو جناح راست و چپ طبقه‌بندی کرده‌اند که به لحاظ محتوایی با احزاب سیاسی (چپ و راست) اروپایی متفاوتند.

به نظر دکتر حسین بشیر به چهار بلوک از احزاب سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب پدیدار شدند: 1- احزاب و گروه‌های سکیولاریست و لیبرال طبقه‌ متوسط جدید (نهضت آزادی، گروه‌ جنبش، حزب جمهوری‌خواه خلق مسلمان و…

2- احزاب غیر لیبرال و بنیادگرای متعلق به روحانیت سیاسی (حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران)

3- گروه‌های اسلام گرای رادیکال متعلق به بخشی از طبقه روشنفکران (سازمان مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز و…)

4- احزاب هوادار سوسیالیسم108 (سازمان فداییان خلق، سازمان پیکار، سازمان طوفان …) نهضت آزادی سمبل جناح لیبرال محسوب می‌شود. این نهضت با فضای باز سیاسی سال 1339 و به دنبال آن در اردیبهشت 1340 تاسیس شد.

با تحولات 15 خرداد این نهضت به سمت مبارزه مسلحانه رفت و در سال 1344 سازمان مجاهدین خلق از دل آن بوجود آمد. در دهه 1350 با نهضت روحانیون هماهنگ شد و در زمان انقلاب و بعد از آن تا برکناری و عزل بنی صدر نفوذ فراوانی داشت (در کابینه موقت 60% وزراء به این نهضت تعلق داشت)109

با عزل بنی صدر و تشکیل دولت با هنر و رجایی و بروز اختلاف میان دو تشکل مهم (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی) شاهد شکل‌گیری دو جناح چپ و راست هستیم.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال 1358 از وحدت 7 گروه اسلامی مسلح (امت واحده، توحیدی خلق، توحیدی فلاح، توحیدی بدر، موحدین، توحیدی صف، منصورون) تشکیل گردید ولی به دلیل اختلافات چپ و راست در 1365 منحل شد اما در مورد 1370 طیف چپ آن دوباره فعالیت خود را آغاز کرد110

حزب جمهوری اسلامی در 1360 برای جلوگیری از تفرقه گروه‌های انقلابی تشکیل شد. واحدهای این حزب شامل: واحد امور خارج از کشور، شاخه کارگری، واحد دانشجویی، روحانیون و دانش آموزی می‌شود.111

در درون این حزب نیز بین افرادی که به فقر سنتی معتقدند (طیف راست) و افرادی که به فقه پویا معقتدند (طیف چپ) اختلافاتی پیش آمد که در نهایت باعث انحلال این حزب سیاسی در این سالها را به شش دسته (بر اساس کتاب «کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران (1358 تا 1370»، به شرح زیر تقسیم می‌کنیم:

جناح چپ سنتی، جناح راست سنتی، جناح راست مدرن، جناح راست سنتی افراطی (رسا)، جناح چپ مدرن، جناح روشنفکر تلفیقی.

در سطور زیر بطور مختصر به بررسی هر یک از این جناحها می‌پردازیم:

جناح چپ سنتی:

گروه‌های وابسته به جناح چپ سنتی که برخاسته از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز بود پس از عزل بنی صدر در سالهای 68-1360 قدرت را در دست داشتند. در مجالس اول، دوم و سوم اکثریت از این جناح بود و به تدریج قوه قضائیه و اجرائیه را نیز در دست گرفتند.

از مهمترین گروه‌های منتسب به این طیف، مجمع روحانیون مبارز و انجمن اسلامی داشنجویان بود.

با شکاف در هیأت حاکمه در اواخر دهه 1360 از درون جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز شکل گرفت. این مجمع در مجلس سوم با حمایت انجمن‌های اسلامی اکثریت کرسیهای مجلس را بدست آورد. اما در مجلس چهارم با مسئله رد صلاحیتها مواجه گردید و شکست را پذیرفت. مجمع روحانیون مبارز در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سید محمد خاتمی حمایت نمود.

گروه دیگر منتسب به جناح چپ سنتی، انجمن‌های اسلامی دانشجویان بودند. انجمن‌های اسلامی دانشجویان در دهه اول انقلاب نماینده تفکر چپ سنتی بود اما از دهه 1370 به تدریج به تجدید نظر و بازسازی در دیدگاه‌های خود پرداختند و در این دهه به عنوان نماینده چپ مدرن عمل کردند.

بطور خلاصه می‌توان گفت چپ سنتی از 1360 خصلت رادیکال و انقلابی داشت و طرفدار اسلام سیاسی و متعلق به بخشی از طبقه روشنفکران و تحصیل کردگان بود و در دهه اول انقلاب به حذف مخالفان خود پرداختند. مهمترین ابزار عملیاتی این طیف انجمن‌های اسلامی دانشجویان بودند.

سال 1358 به تسخیر و تصرف سفارت آمریکا در ایران پرداختند در 1359 طرح اولیه انقلاب فرهنگی را ریختند و پس از آن در هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان یک تشکیلات دولتی در صحنه‌ها و رده‌های مختلف جنگ شرکت نمودند.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد جنبش های دانشجویی و ارتباط آنها با نیروهای سیاسی

دانلود مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی


دانلود مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی

 

مشخصات این فایل
عنوان: نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 65

این مقاله درمورد نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی می خوانید :

- ایران در یک قرن اخیر با تحولات جدی سیاسی- اجتماعی و فرهنگی روبه‌رو بوده است و آموزش مدرن حضور قشر دانشجو در این عرصه را تثبیت کرده است. نقش جنبش دانشجویی در این تحولات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
- ابتدا اگر بعضی از خصایص عام یک دانشجو، حداقل در شرایط کنونی را برشماریم شاید بتوانیم به ترکیب، ویژگیها، جایگاه تاریخی و نقشی که می‌توانست در تحولات اجتماعی داشته باشد اشاره کنیم.
به عقیده من سه خصلت مهم را در مورد «دانشجو» می‌توان در نظر گرفت. یکی عنصر جوانی است. وقتی صحبت از عنصر جوانی می‌شود باید وجه غالب در نظر گرفته شود. بعضی از متفکران اعتقاد دارند که اگر در ترکیب جمعیتی یک جامعه 15 درصد جوانان حضور داشته باشند، نشانه وجود بحران در آن جامعه است. وقتی ما به وضعیت پیش از انقلاب نگاه می‌کنیم می‌بینیم که تقریباً بالاتر از 50 درصد جمعیت جامعه ما را جوانان تشکیل می‌دادند و در سال 77، یعنی 20 سال پیش از انقلاب نیز جمعیت ایران به جهات سنی جوانتر شده است و این نشانه‌ای از بحران است.
یک جمعیت جوان - گذشته از بحران- به یک آرمان گرایی توجه دارد. جوان بودن جامعه به ویژه در جامعه ما که دوران گذارش خیلی طولانی شده و توسعه لازم را به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیدا نکرده، منجر به پیدایش آرمانگرایی بسیار جدی و وسیعی در قشر جوان می‌شود و طبعاً این عناصر می‌تواند در دانشجو و در دانشگاه خود را لحاظ کند. پس یک عنصر اجتماعی که به صورت مستقیم با تحولات سیاسی و اجتماعی ما سروکار دارد، همین قضیه است.
عنصر دوم که باید به آن اشاره شود این است که دانشجو با مسئولیت عام خود به جهات اقتصادی و اینکه هزینه‌اش از طرف خانواده یا دانشگاه تامین می‌شود، این فرصت را می‌یابد که چندان در قید محافظه کاری ملموس جامعه گرفتار نشود. این امر همچنین باعث می‌شود که دانشجو و ویژگیهای اصلاح‌گرایی و انقلابی داشته باشد. باید اشاره کرد که عدم محافظه‌کاری اقتصادی وجه غالب در دانشجویان است و گرنه طبیعی است که قشر وسیعی از دانشجویان ما این ویژگی را نداشته باشند.

عنصر سومی که به نقش خود دانشجو و دانشگاه بر می‌گردد، ارتباط و شناختی است که جوان وقتی وارد دانشگاه می‌شود با حوزه‌های معرفتی پیدا می‌کند.
وقتی این سه مورد را با یکدیگر جمع کنیم و در قالب عنصر دانشجو در نظر بگیریم، حالتی کلی و خاص به آن می‌بخشیم.
در جوامعی که دچار بحران هستند از جمله جامعه پیش از انقلاب و امروز، دو عنصر در ترکیب این سه عامل مطرح است که می‌تواند نقش اصلی را داشته باشد: یکی عنصر آرمانگرایی و دوم عنصر انقلابی‌گری یا اصلاح‌گری. ما برای آرمانگرایی و اصلاح‌گری وجه تمایز قائل هستیم، چرا که همیشه و همواره این دو بر هم منطبق نیستند.
- به خصایص عام و خاص اشاره کردید. آیا این خصایص تابع شرایط و تحولات زمانی هم می‌توانند باشند یا اینکه ثابت و پایدار هستند؟
- عناصر جوانی، آشنایی با معرفت جدی و بحث عدم محافظه‌کاری اقتصادی است. حقیقت این است که این دو خصلت آمیزه‌ای از خصلت فرااصلی و بومی‌گری است. این طبیعی است که در یک جامعه «باز» مثل جوامع اروپایی یا آمریکایی. برخورد با معرفتهایی که دانشجو در دانشگاه می‌آموزد (اعم از علوم انسانی یا غیر آن) متفاوت با شاکله‌ای که در جامعه وجود دارد، نیست. این بدان معناست که این جوامع با جوامع ما تفاوت زیادی دارند. وقتی فردی که ریشه‌های سنتی دارد از محیط نسبتاً سنتی وارد دانشگاه می‌شود، قطعاً دچار تعارض‌های جدی با محیط جدید خواهد شد. اگرچه مسئله دانش می‌تواند برای هر فردی تازگی داشته باشد، ولی این بومی بودن فرهنگ است که می‌تواند بر عنصر جوانی تاثیر بگذارد. اگر بعضی از جوانان را که امکان تظاهرهای گروهی اعم از محافل علمی، ورزشی، سیاسی و اجتماعی برایشان مهیا باشد در نظر بگیریم، می‌بینیم که تفاوت زیادی با جوامع بسته دارند. جوانی که در جامعه بسته زندگی می‌کند مجبور است سرریزهایش را در محیط دانشگاه متوقع سازد.

- به نکته‌ای اشاره کردید که جوان از یک جامعه سنتی وارد یک جامعه نو می‌شود. آیا این مسئله تحول‌زاست یا بحران‌زا؟
- جوامع سنتی که با مولفه‌های مدرن برخورد می‌کنند، نفس عملشان بحران‌زاست، اما این بحرانها می‌توانند در درون متضمن تحولات مثبت هم باشند.
- ... چرا و چگونه؟
- مولفه‌های موجود در سنت و مولفه‌های موجود در مدرنیته- اعم از بحثهای تکنولوژیکی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و بحثهای بین‌المللی- همواره با یکدیگر سازگار نیست.
نمی‌خواهم از یک موضع رادیکال برخورد کنم و بگویم این دو با یکدیگر یک وجه متضاد را تشکیل می‌دهند، ولی دست کم باید بپذیریم که این دو مولفه با یکدیگر سازگار نیستند و عدم سازگاری یعنی بحران. حال این بحران چگونه می‌تواند از دل بحران عناصر متحول سازنده بیرون آید، به نیروهای بالقوه‌ای بستگی دارد که در جامعه چه به جهت زمینه‌های اجتماعی و لایه‌بندی اجتماعی و چه به جهت توان فکری وجود دارند.
- در مقاطع مختلف، جنبش دانشجویی یک دسته خواسته‌های ثابت و متغیر با توجه به شرایط روز داشته است. به نظر شما درخواستهای ثابت جنبش دانشجویی (مثل سهیم شدن در قدرت و آزادی در انتخاب) یک مسئله صنفی است یا یک خواست اجتماعی است؟
- اگر به این مسئله به شکل عمومی نگاه شود لازم نیست مشترکاتی خواسته شود. برای مثال جنبش دانشجویی 1968 فرانسه مشترکاتی با وضع ایران دارد ولی در اصل قضیه متفاوت است. اگر بخواهید به شکل دقیق به این پرسش پاسخ دهم، ناگزیرم مطلبی را به اختصار توضیح دهم: آیا محیط دانشگاه به نوعی می‌تواند اعتراض را در خود متبلور کند یا نفس دانش و آگاهی است که به تبلور اعتراض منجر می شود؟
گروههایی مثل مکتب فرانکفورت را در نظر بگیرید، آنها بیشتر به این قضیه معطوف هستند که نفس دانش «باید» هم دارد؛ یعنی اگر بدانید آزادی چیست، طبعاً متمایل به آزادیخواهی هم می‌شوید. پس در اینجا یک بحث معرفتی مطرح است. آیا نفس دانستن به نوعی «بایدها»یی را هم بر انسان تحمیل می‌کند؟ وقتی می‌گویم «باید» را بر انسان تحمیل می‌کند نمی‌خواهم یک رابطه جبری را نتیجه بگیرم. صحبت این است که نمی‌توان با مقوله آزادی آشنا بود و به هیچ عنوان و در هیچ زمینه و شانی «آزادیخواه» نبود. ولی در اینکه چگونه آزادیخواهی شکل بگیرد و چه مسائلی را بتواند در درون خود بگنجاند، قطعاً بخش اختیار و اراده افراد می‌تواند سهیم باشد.
بحث دیگر این است که آیا نفس وضعیت دانشگاه (یعنی محیط دانشگاه) نوعی اعتراض را به همراه دارد؟ به نظر می‌آید در جوامعی مانند ما این قضیه بسیار قوی است. یعنی دانشجو در محیطی قرار می‌گیرد که با محیط بیرونی خودش سازگار نیست و دانشجو را به اضطراب، تنش و یا نوعی عصیان سیاسی- اجتماعی دچار می‌کند. در نتیجه به نظر نمی‌آید همه قضیه یک امر صنفی باشد. دانشجو ممکن است خواهان خوابگاه بهتر و آموزش بهتر باشد که این مسئله را به شکل خاصی صنفی می‌گوییم، ولی وقتی که بحثهای جدی‌تر (مثل آزادی و عدالت اجتماعی) و یا گفتگوهایی را که بین فرهنگها برقرار می‌شود در نظر بگیریم، اجزایش دیگر صنفی نیست.
- اگر شاخصه‌های تحول دانشجویی را در سالهای اخیر بررسی کنیم، بارزترین نوع حضور در انقلاب دیده می‌شود و وقتی به بحث انقلاب فرهنگی می‌رسیم، می‌بینیم که در دهه 60 و 70 دیگر تحرک و پویایی سیاسی در دانشگاهها وجود ندارد. این تا جایی است که دولتمردان هم ابزار تمایل به ایجاد حرکات سیاسی در دانشگاهها می‌کنند. به نظر شما حضور جنبش دانشجویی در یک جامعه چه آثاری می‌تواند به همراه داشته باشد؟

- جنبش دانشجوی در شکل کلی و فشرده خود می‌تواند نقش ایده‌های پیشتاز را ایفا کند. جنبش دانشجویی بدنه اصلی جنبش روشنفکری را تشکیل می‌دهد و اگر بخواهیم از واژگان حماسی‌تر استفاده کنیم باید بگوییم که جنبش دانشجویی می‌تواند وجدان بیدار و صدای اعتراض و نبض حیات سیاسی و اجتماعی یک جامعه باشد. جنبش دانشجویی در دوران مرحوم دکتر مصدق، پس از کودتای 28 مرداد و در سالهای 39، 42 و 56 و سپس در جریان انقلاب بسیار فعال بود.
به نظر من بخشی از جنبش دانشجویی پس از گذشت دو دهه از انقلاب، در حال تجربه کردن ویژگی‌ای هستند که در کل تاریخ جنبش دانشجویی ایران بی‌نظیر است. جنبش دانشجویی ما در زمانهای گذشته، به رغم نفس اعتراضی که در خود می‌پروراند، در نهایت غیر مستقل بود. به این معنا که ارتباطاتی با جبهه ملی، نهضت‌آزادی، حزب توده و بعضی از شخصیتهای روحانی داشت و از آنها به طور گسترده الهام می‌گرفت.
- یعنی تحت تاثیر احزاب و شخصیتهای سیاسی بود؟
- به یک معنا، دانشجویان در عین حال که با نیروی جوانی و اعتراضشان، پتانسیل خاصی از خود را هزینه می‌کردند، در چارچوب عمومی تشکلها و نهادهای مرجعیت سیاسی و مذهبی بیرون از دانشگاه نیز فعال بودند.
در حال حاضر بخشی از جنبش دانشجویی که در قالب دفتر تحکیم وحدت از آن نام می‌بریم (جدای از موافقت و مخالفت با آن) تجربه بی‌نظیری را در تاریخ جنبش دانشجویی ما تجربه می‌کند؛ حرکتهایش مستقل است و حتی در انتخابات کاندیدا معرفی می‌کند. نوعی ارتباط تحت‌الشعاعی یا الهام‌گیری که قبلاً موجود بود، هم اکنون بسیار کمتر است. شاید این وجه جنبش دانشجویی با تحولی که در بخشی از جامعه ما صورت گرفته، هماهنگتر باشد و اینکه به تدریج رابطه رعیتی- به عنوان نمادی از مردم و بخشی از جامعه ما- به نماد شهروندی تبدیل شود. وضعیت حرکت از موقعیت رعیتی به شهروندی در بخشی از لایه‌های اجتماعی ما منطبق است با حرکت نسبتاً مستقل‌تری که می‌توان جنبش دانشجویی را عهده‌دار آن دانست.

- از صحبتهای شما استنباطی می‌شود که جنبش دانشجویی درگذشت تحت تاثیر نخبگان سیاسی- مذهبی جامعه بود و از آنها الهام می‌گرفت و در حال حاضر این رابطه معکوس شده و نخبگان سیاسی- مذهبی ترجیح می‌دهند دنباله‌رو جنبش دانشجویی باشند. آیا منظور این است؟
- خیر، رابطه‌ای که نخبه با اطرافیان خود برقرار می‌کند دو طرفه است؛ اگرچه شاید نمونه‌هایی دیده شود یا فرض شود که نخبه عامل است و توده‌های پیرو صرفاً کارپذیر هستند. در بسیاری از جوامع، نخبه در عین حال که عامل است، از توده‌های همراه خود کارپذیری داشته است. این در مثال ما می‌تواند جنبش دانشجویی باشد. منظور این نیست که جنبش دانشجویی تبدیل به یک نیروی گسترده شده که علمای سیاسی- مذهبی پیرو آنان شده‌اند. منظور این است که جنبش دانشجویی دچار نوعی بلوغ شده است. جنبش دانشجویی، بزرگان و سخنگویان خود را در درون خود می‌پرورد و نوعی فاصله گرفتن از علمای سیاسی- مذهبی بیرون را تجربه می‌کند.
- در سالهای اخیر با توجه به رشد مراکز آموزشی غیر انتفاعی، گروهی از دانشجویان برای تحصیل خود پول می‌پردازند و به همین دلیل شاهد ظهور لایه‌های جدیدی در قشر دانشجویان از طبقات مختلف هستیم.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی

دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی


دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجویی  در تحولات اجتماعی

- بحث محوری، بررسی نقش جنبشهای دانشجویی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران است. این جنبش یک پیشینه تاریخی دارد که با تاسیس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشیدی) شروع می‌شود و تا امروز ادامه می‌یابد. البته در مقاطعی با افت و خیزها و فراز و نشیبهایی روبه‌روست. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم.
- تصور من این است که جنبش دانشجویی ایران را باید در قالب و چارچوب تئوریک نگاه کنیم؛ آن وقت این سوال مطرح است که دانشجو از چه رده سنی است؟ و در چه موقعیت اجتماعی قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سنی نگاه کنیم و هستی‌شناسی جوان  را مورد بررسی قرار بدهیم، این سوال مطرح می‌شود که «جوان چه نیازهایی دارد؟» با این تعریف می‌بینیم که دوران جوانی دوران انرژی‌زایی است اما در مقابل این انرژی‌زایی، جوان دچار یک مجموعه پرسشهای جدید می‌شود. یعنی با تحولاتی که در وجود بیولوژیک او مطرح است، از درونش یک دسته فشارها و محرکهای جدید پدید می‌آید که این محرکها برای او پرسش ایجاد می‌کنند. اما وقتی می‌گوییم دانشجو، مسئله دیگری را هم اضافه کرده‌ایم؛ یعنی علاوه بر اینکه او فشارها و محرکهای درونی او مطرح است، محرکهای بیرونی هم وجود دارد. یعنی دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعیت اعتقادی معرفی نمی‌کند، بلکه خود را در چارچوب شغل هم مطرح می‌سازد؛ یعنی به یک انتخاب جدید می‌رسد.
- ... یعنی وقتی از محیط خانوادگی دور می‌شود به عنوان یک «طبقه»ی جدید، یک هویت نوپیدا می‌کند؟
- دقیقاً همین‌طور است. او می‌خواهد یک هویت جدید پیدا کند. او یک دسته زمینه‌های هویتی پیشینی اولیه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادی، که کشفی است. وقتی که کودکی در یک خانواده به دنیا می‌آید، قومیت و اعتقادات خانواده بر روی او تاثیر می‌گذارد. اما این جوان وقتی وارد دانشگاه می‌شود رشته تحصیلی انتخاب می‌کند. انتخاب این رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد و این انتخاب دیگر یک بحث «کشفی» نیست بلکه بحثی است «تاسیسی». او در اینکه «قومیتش» چیست، از اعتقاد خانواده که به او القا شده تاثیر می‌پذیرد. اما این وضعیت جدید «القا» نشده، بلکه «انتخاب» شده است، یعنی او به جای رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب کرده است.
معمولاً در دوران دبیرستان نیز چنین وضعیتی به وجود می‌آید، اما حقیقت این است که در آن زمان جوان به آن رشد نرسیده که بپرسد: «چرا این رشته؟» محرکهای محیطی به انتخاب منجر می‌شود؛ مثلاً رفتن به رشته‌های ریاضی، ادبیات یا طبیعی بدون یک محاسبه عقلایی سنجیده. اما وضعیت در دانشگاه بسیار متفاوت، ملموس و روشن است. یک دانش‌آموز وقتی «ریاضی» می‌خواند نمی‌داند که نتیجه این رشته قطعاً به «مهندسی» می‌انجامد یا نه و اگر می‌انجامد به چه گرایشی از مهندسی؟ یا اگر «تجربی» می‌خواند، آیا حتماً به پزشکی ختم می‌شود؟ اما وقتی او به دانشکده می‌آید این شغل برایش «انضمامی» شده است. دانشجوی علوم سیاسی یا دانشجوی عمران یا دانشجوی پزشکی دارای چارچوب شغلی تقریباً مشخصی است.
- ... چرا شغل؟
- به دلیل آنکه دانشگاه اصولاً برای رفع نیازهای «پسینی» به وجود آمده است. حالا ممکن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولی وقتی به دانشگاه می‌روید «رشته»، تخصصی است، این تخصص در مواردی به نیاز معنوی نپرداخته است. مثلاً مهندسی عمران را در نظر بگیرید، این وضع دقیق‌تر است.
اما هنوز در علوم سیاسی این تاثیرات خیلی روشن نیست. در رشته‌های سیاسی به دو نکته می‌اندیشید: یکی آزادی فردی، دیگری استقلال ملی. یعنی مفهوم رشته سیاسی یک مفهوم امنیتی است: راههای ارتقای قدرت ملی برای تامین منافع ملی. ولی در جامعه ما این نکته هنوز جا نیفتاده است. رشته‌های علوم انسانی بسیار مظلوم واقع شده‌اند. اما وقتی یک نفر رشته مهندسی مکانیک را انتخاب می‌کند، هدف او مشخص است. یا اگر رشته‌های پزشکی را انتخاب می‌کند در حقیقت برای تامین شغل است. بنابراین هویتهای پیشینی با این هویتهای پسینی در مقابل هم قرار می‌گیرند.
 
- ... و این یک تعارض است؟
- تعارض نه، تباین است! چون هویت پیشینی انسان جزو «وجود فلسفی» اوست. آیا این وجود فلسفی پیشینی که بدیهی است (یعنی انسان خود را در آن کشف می کند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من این است که چنین نیست.
دو گروه این امر را در تعارض می‌بینند. سنتی‌ها که نگرش متافیزیکی دارند و با تاکید بر هویت پیشینی، پسینی را رها می‌کنند؛ یعنی می‌گویند که دنیا چه اعتباری دارد، بنابراین برای آنها «ملی» هم چیز بدی است، «تخصص» هم چیز بدی است و به هیچ یک هم توجه نمی‌کنند. گروه دیگر کسانی هستند که همه نکته‌های پیشینی را نقد می‌کنند و بر پسینی تاکید می‌کنند و با پسینی به تعارض پیشینی می‌روند. اما در دنیای امروزی به موازات اینکه مسائل پسینی مثل اقتصاد، صنعت و شغل پیشرفت کرده، خودآگاهی فرهنگی هم زیاد شده است. قبلاً تصور می‌شد که در کنار این پیشرفتهای تمدنی (صنعت، اقتصاد و ...) که راحتی و آسایش می‌انجامد. به همین لحاظ است که این عزیزان گاه دچار اشتباه می‌شوند و تمدن و فرهنگ را یکی می‌گیرند. پس گروه سنتی، تمدن و فرهنگ را یکی می‌گیرد و تمدن را مقهور فرهنگ می‌داند، یعنی لایه فرهنگی را تقویت می‌کند، در نتیجه تاکیدش بر روی هویتهای پیشینی است. در مقابل، گروه دیگر تاکیدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشی از تمدن می‌داند.
تصور ما این است که باید، تلفیقی از این دو صورت گیرد و در این تلفیق دو حرکت وجود دارد. یکی حرکت انبساطی است که به سوی آسایش، راحتی، رفاه و توانمندی می‌رود. این توانمندی برای آمریکایی یا ایرانی، برای طبقه پایین یا طبقه بالا فرقی نمی‌کند. توانمندی، بیرون از انسان است. در برخورد مبتنی بر زور یک تانک در مقابل یک خودرو، با هر اعتقادی که شما داشته باشید، غلبه با تانک است. من به ابعاد توانمندی می‌گویم: تمدنی!
دانشجو وقتی وارد دانشگاه می‌شود رشته انتخاب می‌کند: مهندسی، پزشکی، داروسازی. نکته‌ای که ابتدا از این مبحث، در نظرش مجسم می‌شود تمدنی است که به او توانمندی بدهد. ما معتقدیم که این توانمندی برای معدودی از افراد این پرسش را به وجود می‌آورد که کمال تو چیست؟ همان ارزشهای پیشینی است که فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قومیت انسان است که من به آنها می‌گویم کمال فرهنگی.
- آیا جنبش دانشجویی در ایران کمال گراست؟
- ابتدا می‌خواست کمال گرا باشد و به توانمندی نمی‌اندیشید. یعنی اگر امروز با دانشجویان آن زمان درباره نظام حکومتی شاه صحبت کنید (دانشجویانی که مبارزه می‌کردند) و بپرسید: مشکل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتی را به شما می‌گوید که همگی فعلیه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، کثیف بودند، خود فروخته بودند و ... حال اگر بپرسید: آیا توانمندی داشتند یا نه؟ ممکن است جوابهایی به شما بدهند که با بخش او در تعارض باشد. غرض من این نیست که بگویم آنها خوب بودند یا بد، اینجا بحث تایید یا تکذیب مطرح نیست.
در آن زمان دانشگاههایی که به وجود آمده بودند درونی نشده بودند. البته هنوز هم این مشکل را داریم. اگر به دانشجو بگویید: آقای مهندسی، آقای دانشجوی علوم سیاسی، شما وارد دانشگاه شدید که قصد دارید چه توانمندی‌ای داشته باشید؟ شاید برنامه‌ دقیقی نتوانند ارائه دهند.
جامعه ما در 30-40 سال اخیر دچار تحول بنیادی شده و بحث شغل و تخصص مطرح گردیده است. یعنی یک نفر که در پی کسب تخصص است، می‌داند که این تخصص به او امکانات و رفاه می‌دهد و او در عمل می‌تواند کمال خود را حفظ کند. بی‌دلیل نیست که هم اکنون در ایران کسانی صاحب قدرت و منصب هستند که در رشته‌های مهندسی و پزشکی تحصیل کرده‌اند. یعنی گروهی که تخصصهای پول‌ساز و توانمند ساز داشته‌اند توانستند در رشته‌های سیاسی- فرهنگی- ملی هم فعال باشند. در حالی که کسانی که رشته‌های سیاسی یا علوم انسانی خوانده‌اند، نتوانسته‌اند. یعنی وجود تخصیصی‌شان تابعی از محیط بوده است.
- به این نکته اشاره کردید که در 30-40 سال اخیر شغل مطرح شده است. یعنی در سال 1313 دانشگاه تهران تاسیس می‌شود و 10 سال بعد محصولات این دانشگاه وارد جامعه می‌شود و آثار علوم جدید را در کشور آشکار می‌سازد.
- آثار؟ نه، می‌خواهم بگویم گروه اولی که به دانشگاه آمدند آثار را ندیده بودند بلکه به خاطر پرستیژ وارد دانشگاه شدند.
- بعد که وارد جامعه می‌شوند کسان دیگری آثار تحصیل آنان را می‌بینند. بنابراین دیگر رفتن به دانشگاه برای کسب پرستیژ نیست بلکه به یک ضرورت تبدیل می‌شود.
- علت این است که تا قبل از انقلاب که روحانیت به عنوان نیروی عمده مخالف شاه مطرح بود، یک نظام دو قطبی در داخل جامعه مطرح می‌شد. البته بعضی از روحانیون مبارزات سیاسی نداشتند. غرضم تمجید یا تکذیب نیست. پرسشهای ما پایه‌های اخلاقی داشت و این سوالات اخلاقی اجازه نمی‌داد مباحث تخصصی مطرح شود. صحبتی که مطرح می‌شد و نگرشی که در جامعه نسبت به مسائل سیاسی وجود داشت و جنبش دانشجویی از آن متاثر بود، این بود که آیا اینها وابسته هستند یا نه، فاسد هستند یا نه، سالم هستند یا نه، آزادیخواه هستند یا نه. به اصطلاح مفاهیم کیفی مطرح می‌شد.
با آمدن روحانیت به صحنه دیگر نمی‌شد چنین مسئله‌ای را مطرح کرد. دیگر این موضوع کیفی زمینه‌ها را برای مسائل کمی آماده کرد. دیگر آمدن به دانشگاه بعد تخصصی پیدا کرد. به نظر من با این ترتیب مدرن‌سازی از اول انقلاب در ایران به یک حرکت بنیادی تبدیل شد.
دیگر اینکه مسئولان فاسد هستند یا نیستند موضوعیت خود را از دست داده و این موضوع مطرح شده که توانمند هستند یا توانمند نیستند. بحث ما این است که چطور بین این دو تفکیک ایجاد کنیم. در حقیقت برای دانشجوی قبل از انقلاب ما موضوع مشخص بود، بویژه با توجه به صحنه بین‌المللی. نظام جهانی دو قطبی بود و بازیهای شرق در برابر غرب و بالعکس کاملاً روشن. از آنجا که رژیم سیاسی ما بویژه پس از زمان رضاشاه، در حوزه تمدنی و فرهنگی غرب قرار گرفته بود، طبیعی بود که نگرشها چگونه شود و جنبش دانشجویی چگونه خط بگیرد و به طور ناخواسته در جناح چپ و مقابل ملی‌گراها صف‌آرایی کند. از آن زمان که مذهبی‌ها مطرح شدند، یک هویت جدید هم افزوده شد، یعنی وارد هویت سه گانه شد.
- این تعادل در چه مقطعی به هم خورد؟
- در سالهای پس از نهضت ملی. در نهضت ملی دو نگرش وجود داشت. یک نگرش تحولی بود که حاملان آن معتقد بودند بر سر آن به اتفاق می‌رسیم. از طرف دیگر توده‌ای‌ها بودند که کاملاً به رفتن به سوی شرق اعتقاد داشتند و دیدی انتقادی نسبت به غرب را ترویج می‌کردند.
از سال 42 به بعد در برخوردهایی که به وجود می‌آید، بازیگران چندگانه می‌شوند. گرایشهای انقلابی رادیکال چریکی به وجود آمد که در شکست همین نهضتها ریشه داشت و سپس گرایش سومی از سال 42 مطرح شد که گرایش مذهبی‌هاست. شاید سرکوب سال 42 در بین مذهبی‌ها راه سومی را مطرح کرد. شما می‌بینید که در سال 32 مذهبی‌ها مواضع سیاسی مشخصی ندارند. احتمالاً بعضیها هم در موضع محافظه‌کارانه قرار دارند و ملی‌ها و چپ‌ها هستند که در مقابل هم موضع گرفته‌اند. اما سرکوب مذهبی‌ها در سال 42 که پس از اصلاحات ارضی مطرح می‌شود یک مسئله هویتی برای آنها به وجود می‌آورد. این مسئله هویتی راه سومی را می‌گشاید و اینجاست که جنبشهای دانشجویی متکثر می شوند. ولی باز مسئله هنوز کیفی است. بحثها کیفی است و ارزشها ارزشهای کیفی است: یعنی فاسد کیست؟ خوب کیست؟ اما پس از انقلاب که روحانیت قدرت را به دست می‌گیرد و بسیاری از مبارزان ملی- مذهبی به قدرت می‌رسند، بحث توانمندی مطرح می‌شود. اینجا شاخه‌ها خیلی زیاد می‌شود. یک گروه هستند که دستاوردها را که می‌بینند به سراغ توانمندی می‌روند؛ در مقابل کمال. شاید پس از انقلاب است که بحث سکولاریسم در قالب لیبرالیسم مطرح می‌شود. اگر قبل از انقلاب با یک دانشجوی سیاسی صحبت می‌کردید و می‌پرسیدید سکولاریسم چیست و آیا با دین تعارض دارد یا نه، شاید متوجه پرسش شما نمی‌شد، چون موضوعیت نداشت. پس از انقلاب است که وقتی مذهبیون در راس قدرت قرار می‌گیرند، این بحث مطرح می‌شود که آیا آنها می‌توانند نیازها را برطرف سازند.
خوبی و بدی یک مسئله است و پاکی و ناپاکی یک مسئله؛ وابسته و ناوابسته بودن یک مسئله، توانمندی و ناتوانی یک مسئله دیگر. اینجاست که بعد از انقلاب، نهضت دانشجویی ما دچار چندگانگی می‌شود.

 

 

 

شامل 65 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نقش جنبش دانشجویی در تحولات اجتماعی