فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه16

فهرست مطالب

مساله خدا نژادى

 

استدلال مبتنى بر آرزوى مرگ

 

ترجمه آیات

 

آیا مرگ امرى مورد آرزوست؟

 

این هم یک مکتب

 

تفسیر سوره جمعه

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 

قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنواالموت ان کنتم صادقین6و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم‏بالظالمین7قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الى‏عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون8 .

 

آیه قبل از این آیه،مثلى براى علماى یهود بود که درباره آن بحث‏کردیم. روح آن آیه این بود که اینها با آنکه تکلیف و مسؤولیت تورات به‏آنها داده شده و آن کتاب آسمانى به آنها تعلیم داده شده است عملا حامل‏آن کتاب نیستند;به این معنى که آنها در عمل پیرو این کتاب نیستند ودستورهاى این کتاب را به کار نمى‏بندند.آن مثل به همین مناسبت در آن‏آیه کریمه آورده شده است.علماى یهود و بلکه شاید غیر علمایشان هم ازهمین امتیاز ظاهرى که ما اهل کتاب و اهل تورات هستیم استفاده‏مى‏کردند که قرآن فرمود:شما هما

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

تحقیق درباره مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

اختصاصی از فی بوو تحقیق درباره مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد


تحقیق درباره مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:198

فهرست و توضیحات:

 

-بررسی کالیدی خانقاه

 

خانقاه شیخ احمد جام

 

خانقاه شیخ عبدالصمد اصفهانی

 

خانقاه چلبی اوغلو

 

خانقاه تقی داد

 

خانقاه تاج الدین

 

خانقاه شاه نعمت ا... ولی

 

-ویژگی های معماری خانقاه

 

-خانقاههای خارج شهر

 

-بخش های خانقاهها

 

مشخصات ساختمانی زاویه

 

خانقاههای اولیه

 

نخستین خانقاه در ناحیه عبادان

 

روند تحول بنای خانقاه

 

رباطها و خانقاههای منطقه بغداد

 

واژه‌ی رباط و کاربرد آن

 

نخستین رباط

 

خانقاههای کشور مصر

 

خانقاههای ترکیه

 

خانقاههای منطقه شام

 

تصوف در خراسان

 

خانقاههای منطقه‌ی خراسان

 

تصوف در فارس

 

رباطهای شیراز

 

اردبیل

 

کانونهای خانقاهی

 

امور اقتصادی خانقاهها

 

امور فرهنگی خانقاهها

 

اعمال خانقاهی

 

آداب و رسوم خانقاهی

 

بررسی تفصیلی چند خانقاه

 

آرامگاه شیخ صفی الدین

 

مسجد جمعه و خانقاه شیخ عبدالصمد

 

آرامگاه بایزید بسطامی

 

خانقاه چلبی اوغلو در سلطانیه

 

پلانها

 

نگاره ها

 

در ورای باغستانهای سرسبز مرکز شهر نطنز مناره ای سربفلک کشیده، و گنبدی هرمی شکل در کنار آن توجه هر تازه واردی را به سوی خود معطوف می دارد. این مناره بخشی از مجموعه بسیار نفیس مسجد جمعه و آرامگاه عالم ربانی و عارف روشن ضمیر سده هشتم هجری قمری شیخ نورالدین عبدالصمد اصفهانی نطنزی و سردر خانقاه او می باشد، که قسمتهایی از آن از دستبرد مصون نمانده و در نتیجه زینت بخش موزه های کشورهای بیگانه گردیده است.

این مجموعه که شامل شبستان هشت ضلعی گنبددار مسجد (دارای بخشهای گوناگون) – آرامگاه شیخ نورالدین عبدالصمد – سردر خانقاه و مناره مرتفعی است به استثنای شبستان گنبددار که از بناهای دوره دیلمی است، بقیه مربوط به دوره ایلخانیان مغول می باشند که در فاصله سالهای 704 تا 725 هجری قمری بنا گردیده است.

شمال و جنوب و مغرب این مجموعه را کوچه های باریکی فرا گرفته که در سمت جنوب وسعت بیشتری پیدا کرده و به صورت میدانی کوچک درآمده است. به گفته دونالد ویلبر «ترکیب رنگهای روشن تزئینات خارجی ابنیه در مقابل درخت کهنسالی که بر آنها سایه افکنده و رنگهای مختلف کوهستان، منظره جالب توجهی بوجود آورده که شخص را به یاد نقاشیهای مینیاتور ایرانی می اندازد.

همان گونه که اشاره شد قسمتهایی از این مجموعه مورد دستبرد قرار گرفته است، و از آن جایی که از وضع نخستین آن اطلاع چندانی در دست نیست نخست دو نوشته را که مربوط به سالهای 1294 و 1316 هجری قمری و حاوی اطلاعات نسبتاً مهمی در باره این مجموعه است نقل و سپس شرح تفصیلی بناها آورده خواهد شد.

اول-در مجموعه ناصری نسخه خطی پس از آوردن شرح در باره اوضاع طبیعی و جغرافیایی قصبه نطنز از مسجد جمعه چنین یاد کرده اسن:

«از آثار قدیم مسجدی دارد شهره به مسجد جامع، در دالان مسجد مناری ساخته شده که در اغلب از شهرهای ایران چنین مناری ساخته نشده.

در مسجد دروازه ای ساخته اند (منظور سر خانقاه است) از آجر و کاشی قدیم که چنین کاشی دیده نشده و تاریخ آن هشتصد سال است و در آن مسجد محراب بیت المقدس که آن محراب از آجر کاشی است و آن مسجد و منار از بناهای شیخ عبدالصمد مرحوم است که بقعه خود مرحوم شیخ عبدالصمد در دالان مسجد پهلوی منار است. آجرهای کاشی زیاد داشت که اغلب آن را برده اند چیزی که باقی مانده است محرابی در آن بقعه است که هرگاه یکی از آجرهای آن گیر بیاید در اصفهان بیست تومان متجاوز میخرند.»

در مورد نوشته های این مورخ ناگزیر از ذکر چند نکته می باشد:

1-تاریخ دروازه (سردر خانقاه) را 800 سال نوشته و حال آنکه به سال 1294 هجری قمری 578 سال از تاریخ ساخت آن می گذشته است.

2-از محراب کاشی مسجد که به سو.ی بیت المقدس بوده یاد نموده. این محراب که به احتمال قریب به یقین در شبستان هشت ضلعی گنبددار بوده امروزه اثری از آن مشاهده نمی گردد.

3-مسجد و منار را از بناهای مرحوم شیخ عبدالصمد دانسته که سخن را بدون توجه به نوشته های موجود صرفاً به استناد گفته مردم که امروزه نیز در پاسخ پرسش از بانی بنا، همین جواب را می دهند، اظهار داشته است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

تحقیق در مورد مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد


تحقیق در مورد مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه199

 

فهرست مطالب

 

 

وضع کنونی مسجد

مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

در ورای باغستانهای سرسبز مرکز شهر نطنز مناره ای سربفلک کشیده، و گنبدی هرمی شکل در کنار آن توجه هر تازه واردی را به سوی خود معطوف می دارد. این مناره بخشی از مجموعه بسیار نفیس مسجد جمعه و آرامگاه عالم ربانی و عارف روشن ضمیر سده هشتم هجری قمری شیخ نورالدین عبدالصمد اصفهانی نطنزی و سردر خانقاه او می باشد، که قسمتهایی از آن از دستبرد مصون نمانده و در نتیجه زینت بخش موزه های کشورهای بیگانه گردیده است.

این مجموعه که شامل شبستان هشت ضلعی گنبددار مسجد (دارای بخشهای گوناگون) – آرامگاه شیخ نورالدین عبدالصمد – سردر خانقاه و مناره مرتفعی است به استثنای شبستان گنبددار که از بناهای دوره دیلمی است، بقیه مربوط به دوره ایلخانیان مغول می باشند که در فاصله سالهای 704 تا 725 هجری قمری بنا گردیده است.

شمال و جنوب و مغرب این مجموعه را کوچه های باریکی فرا گرفته که در سمت جنوب وسعت بیشتری پیدا کرده و به صورت میدانی کوچک درآمده است. به گفته دونالد ویلبر «ترکیب رنگهای روشن تزئینات خارجی ابنیه در مقابل درخت کهنسالی که بر آنها سایه افکنده و رنگهای مختلف کوهستان، منظره جالب توجهی بوجود آورده که شخص را به یاد نقاشیهای مینیاتور ایرانی می اندازد.

همان گونه که اشاره شد قسمتهایی از این مجموعه مورد دستبرد قرار گرفته است، و از آن جایی که از وضع نخستین آن اطلاع چندانی در دست نیست نخست دو نوشته را که مربوط به سالهای 1294 و 1316 هجری قمری و حاوی اطلاعات نسبتاً مهمی در باره این مجموعه است نقل و سپس شرح تفصیلی بناها


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مسجد جمعه و آرامگاه شیخ عبدالصمد

دانلود مقاله شیوه های جذب جوانان به نماز جمعه

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله شیوه های جذب جوانان به نماز جمعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

سپاس وستایش کریمی را که با کمال کبریا وعظمت واستغنا وعزت در لطف ومرحمت وباب عطوفت ورافت بر روی بندژان گشوده واصناف خلایق را از شریف ووضع خاص وعام رخصت مکالمه ومخاطب ومناجات وعرض حاجات عطا فرموده . هر که رازی داردبا وی روب بروی تواند ژفت وهرکه نیازی آرد در حضرت اوعرض تواند کرد .نه بر درش دربانی برگماشته که به کمک رشوه به او متوسل باید بود ونه پاسبانی باز داشته که بدست آویز پیشکش به وی توسل باید بود .نه مانعی ،نه مانعی ، نه رادعی ونه ترس از چوبکی محافظ ومدافعی.
هر که خواهد گو بیا وهرچه خواهد گو بگو گیر ودار وحاجب ودربان در این درگاه نیست
همه کس را در همه جا وهمه وقت به جناب او راه است واز ظاهر وباطن همه در همه حال آگاه .دولت ابدی وسلطنت سرمدی او را رواست وبس .تعالی شانه وتقدس.
جهان امروز عرصه زور ازمایی افکار وعقاید وپیکارگاه فزون طلبی وبرتری جوئی ملتهاست.در عصر حاضر مغزهای متفکر جوامع مترقی همواره در تکاپویند تا با سرانگشت دانش وبینش ، گره ها ومعضلات زندگی انسانی را سریعتر بگشایند وبه راهنمایی خرد ،راههای کوتاهتر وهموارتر را برای ارتقا سطح زندگانی اجتماعات خویش ورسیدن به رفاه وسعادت پایدار بیابند تا چابک تر وماهرانه تر گ.ی سبقت را ازهمگنان درربایند وبا سرافرازی واسودگی بیشتر وتامین آینده ای روشنتر به زندگی ادامه دهند .دامنه تحولات عمیقی که این تلاش وجنبش وسیع انسانی در پهنه جهان کنونی به وجود اورده وامواج این رقابت عظیم وپردامنه ای که سالهاست میان ملل اندیشمند وفعال ایجاد شده است بعضی از کشورهای در حال توسعه از جمله کشورما را نیز در برژرفته وزمامداران ورهبران اجتماعی وروشنفکران جامعه ما را بران داشته است که با چاره اندیشی های تازه برای کوتاه کردن فاصله اجتماع خویش از قافله تندسیر وپرشتاب تمدن همت گمارند ودست به کار سازندگی هائی نو زنند.ومنطبق با نیازمندیهای جهان امروز ، تحولاتی را در برنامه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...پدید آورند لذا کوشش آغاز شده است اگر این تلاش وکوشش همواره با پشتوانه معنوایات وپایبندیهای اخلاقی وایمان توام باشد و اموزش نسل جدیدی که به صفات مطبوی برای زندگی در دنیای امروز اراسته باشد همراه باشد واعتماد به نفس وایمان وتقوی وفضیلت وکار وکوشش واستقامت ودقت وانظباط دارد وبجای حس انزوا طلبی وبدبینی وتکروی ف با عشق وعلاقه وپشتکار واعتقاد به کار جمعی قدم در اجتماع گذارده وهمه وقت نیروی عقلانی وسجایای اخلاقی خود را پرورش میدهد.
نظر به اهمیت حیاتی که امور معنوی وپرورش سجایا اخلاقی واعتقادات مذهبی در ارتقا یک جامعه دارد وبا اطمینان به اینکه اگر در زمینه نیل به هدف معنوی فراهم شود هدف های دبگر خود بخود صورت وجود خواهد پذیرفت وراه پیشرفت هموار خواهد شد ودرهای سعادت ورحمت به روی جامعه ای که فضیلت وتقوی وانسان دوستی وخداپرستی بر ان حکمفرماست ، گشوده می شود ودردها درمان ونابسامانیها سامان خواهد یافت ونیز ضمن تحلیل وبررسی ونمودن موانع راه تربیت وگرایش جوانان به سوی نماز ونماز جماعت ونماز جمعه از عزیزان صاحب نظر تقاضا می شود که باتوجه به گرفتاریها ومفاسدی که دامنگیر جامعه امروز می باشد بویژه درد های توانفرسایی که مبتلا به نسل جوان شده بران شوند که هرکس در حد مقدورات وامکانات خویش با یاری خواستن از خداوند مهربان وپیشوایان دینی در محدود کردن یا برطرف ساختن موانع موجود همت گمارند وراه صلاح ورستگاری رابا عمل وروشن کردن مفاسد اجتماعی وارائه طریق به جوانان نشان دهند وانها را یاری کنند .چنانکه نسل جوان با اعتقادشان به معنویات صاحب تمام صفات پسندیده وسجایای اخلاقی وانسانی میشوند ودر سایه تصاحب این صفات شایسته عهده داری سازمانها ی وسیع فردا ومسئولیت های سنگین آینده را پیدا می کنند
نسل جوان به چه چیز باید معتقد شود؟
ره توشه اینده تعلیم وتربیت کشور ما از دیدگاه ارمانهای ملی ودلبستگیهایی که با سوابق تاریخی قوم ایرانی ارتباطی ناگسستنی دارد ،همان سه شعار گرانسنگ باستانی ( پندار نیک ،گفتار نیک وکردار نیک) واز نظر گاه مذهبی وجهانی دینی مردم مسلمان ایران ،خداپرستی وبشر دوستی وپرهیزگاری وتهذیب اخلاق وایمان باید باشد.
اینده را به تنهایی در نوردند ویک تنه وبدون استمداد از اجتماع به پیکار مشکلات روند.
جوانان به این موضوع خطیر باید مومن گردند که در عرصه حیات مدنی واجتماعی هر کسی به همان اندازه که در جلب منافع ودفع ضررها وکسب موفقیت ودرک لذت وآسایش وابسته به خویشتن می باشد به همان اندازه وبلکه بیشتر به خانواده – مدرسه ومحله وشهر وبالاخره جامعه ومملکت خویش تعلق دارد واز این روست که حتی گاه از هستی خود به نفع اجتماع باید چشم بپوشد ودر مواقع مقتضی دیگران را برخود برگزیند وایثار وفداکاری کند.
نسل جوان باید جدا اعتقاد پیدا کند وبفهمد وغم ان خورد که آینده را دو راه برای زیستن بیش نیست . یکی راه افتخار وشرافت ودیگر طریق ننگ وذلت وپویندگان راه نخست را زاد وتوشه ای جز دانش وآزادگی ودین وکوشش وشکیبایی مستمر به کار نمی اید .ایشان هیچ زمان از زیر بار وظیفه فردی واجتماعی شانه خالی نمی کنند وشخصیت معنوی خویش را با تن دادن به فرومایگی وپستی وکارهای سبکسرانه ولهو لعب از دست نمی دهند.
جوانان امروز باید ایمان یابند که جهل وتنبلی وتن پروری وبی نظمی صفاتی است که جز ننگ وبدنامی ثمره ای ندارد وآخرش سقوط است .جوانان امروز باید بفهمند وبا اطمینان کامل قبول کنند که فرزندان مردمی آزاده ونجیب وشایسته اند مردمی بودند که به شهادت تاریخ با وجود مصائب فراوانی که در طول قرون واعصار بر آنان وارد شده است هوشیارانه استقلال خود را پاسداری کرده اند ومردانه از آب وخاک خویش دفاع نموده وبه نحوی احسن در ازتقا تمدن بشری وبسط معارف وفرهنگ جهانی نقش خویش را ایفا کرده اند وماحصل این پایمردیها را به صورت میراثی گرانقدر که شامل گنجینه های دین وفلسفه وادبیات وعرفان واخلاق وهنر می باشد برای اخلاف خود که نسل امروزمی باشد باقی گذارده اند میراثی انچنان نفیس که از هر جهت می تواند از بیگانگان بی نیازشان سازد.
نسل جوان ضمن آنکه مسئولیت پاسداری از این میراث عظیم را باید در خود احساس کند باید متوجه شود که تنها یه گذشته چشم داشتن واز فضل پدران وقدرت نیاکان دم زدن وبه سوابق تاریخی مباهات کردن فضل وشخصیتی را برای هیچ کس وهبچ ملتی فراهم نمیکند چه در دنیای مترقی امروز ملتها را به آنچه دارند می سنجند نه به آنچه داشته اند .لذا باید به این حقیقت 1ی ببرد که ارزش او در طرز نگهبانی وبهره برداری صحیح وافزایش میراث مزبور است نه به وارث بودن آن.
جوانان ابرانی باید کشور خویش را به خوب بشناسند وبدانند اگر وطنشان هنوز از حیث جمعیت وبنیه اقتصادی ودرامد وتولیدات صنعتی وپیشرفت دانش وتکنیک به پایه بعضی از کشورهای مترقی نرسیده است باید این عقب ماندگی با تلاش مستمر وکسب دانش های نوین به وسیله آنان جبران شود .ولی خوشبختانه از نظر دارا بودن سرمایه های اخلاقی ومذهبی در ردیف مللی قرار دارند که در تاریخ آزاد فکری مشعلدار وسمبل فضائل ومکارم بوده اند ودلیل بارز ، براثبات این مدعا آن که: سرزمینشان تا کنون در کنار دانشمندان بزرگ وشعرا ونویسندگان وسردارانی بنام را پرورده است ،بزرگانی که با خلق آثار ارزنده خویش در پی ریزی بنای تمدن جهان سهمی بسزا داشته اند وصفحات زرین تاریخ تکامل دانش وهنر را به خود اختصاص داده اند.
جوانان ایران زمین باید معتقد شوند که خداوند عالیترین وفاخر ترین سرمایه های معنوی جهان را که آیین پاک وجاودانی اسلام است به ایشان ارزانی داشته ،دینی آنچنان مترقی وکامل که با جامعیت خویش تامین کننده صلح دائم وسعادت وآسایش پایدار برای بشریت است وبخصوص در روزگار آشفته کنونی که آدمی به واسطه پشت کردن به اخلاق وزیرپا نهادن حقوق واحترام همنوع خود به وادی جنگهای خانمانسوز وفساد وتباهی ها دیگری کشانیده شده است ، این آئین مقدس با اصول استوار ومنطقی خود که از جمله لغو کلیه امتیازات طبقاتی ون‍ژادی ،همچنین جانبداری از شرافت وحیثیت انسان وعدالت اجتماعی است ،آرام بخش دلهای مضطرب ورهاننده نوع انسان از بلاها وآفات قرن حاضر می باشد .
نسل جوان باید مومن شود واطمینان یابد که سرمایه معنوی مزبور علاوه بر آنکه محکم ترین پشتوانه راه ترقی اوست از لحاظ داشتن سرمایه های مادی نیز مرز وبوم او در زمره کشورهای ثروتمند جهان می باشد.
پس از این جهت نیز خداوند نعمت را بر او وسرزمینش تمام کرده است فقط بازوان توانا وهمت مردانه اوست که با استفاده از این نعمت ها با ریشه کنی فقر وجهل به سازندگی جامعه ای مرفه وسرفراز وتوانا بپردازد.
جوانان ایرانی باید معتقد شوند که علیرغم تبلیغات زهرآگین وسمپاشیهایی که متاسفانه از طرف بیگانگان ومنفی بافان وطن فروش و استعمارگران در تحقیر ملت ایران به عمل می آید .ایرانی عنصری است مستعد هرگونه تربیت وپیشرفت وسزاوار عالیترین مرتبه سروری وسیادت که صفحات تاریخ مشعشع ایران شاهدیست گویا بر این حقیقت ودلیلی است انکار ناپذیر بر اهلیت ولیاقت ایرانی .
وبالاخره نسل جوان باید با این گفته مارتین لوتر معتقد شود که تمدن وسعادت یک ملت نه مربوط به ازدیاد عواید واستحکام دژهای جنگی است ونه مربوط به زیبایی ابنیه وامارات باشکوه.بلکه تمدن وپیشرفت یک اجتماع بستگی به تزیید عده مردمان تربیت شد ه وفاضل وبا اخلاق دارد که قوه وقدرت حقیقی وعظمت واقعی آن جامعه را تشکیل می دهند.بدیهی است اگر جوانان با رهبریهای اصولی ومنطقی مربیان ومعلمان وپدر ومادر ورسانه های جمعی و... با آنها آشنا شوند وایمان پیدا کنند طبعا به صفات نیکی که لازمه انسان های درستکار وپاکدامن وبا فضیلت ومتقی ودقیق ومنظم وخدمتگزار ووطنپرست وفعال ومثبت می باشد آراسته خواهند گردید ودر این صورت است که می توان مطمئن وامیدوار شد که سازنده ایرانی سربلند وخوشبخت وآینده ای با شکوه وطلائی خواهند بود.
1. چگونه میتوان نسل جوان را معتقد کرد ؟
همانگونه که برای انجام هر عمل وبهره برداری صحیح از نتایج آن احتیاج به : عامل- طرح وشیوه منطقی عمل – ابزار لازم وکافی – هدف مشخص و بالاخره زمینه انجام پذیری وشرایط وموقعیت مناسب میباشد.برای نیل به هدف معنوی یا معتقد کردن نسل جوان به ارمانهای ایده ال ومثبت وپایبند کردن انان به مبانب اخلاق ومذهبی ضروری است که در مورد عناصر ذیل که علل اصلی وارکان اساسی را در تحقق موضوع مورد بحث تشکیل می دهند بررسی دقیق شود .
الف : اساتبد ومعلم ومربی –خانواده- کتاب ومجلات وژورنالها - رسانه ها- باند ها وتیمها
ب: برنامه عمل
ج: شیوه عمل – ابزار لازم
د: شرایط وزمینه مناسب انجام عمل
الف|: اساتید –معلم – مربی| : اوست که با نفوذ معنوی وموقعیت خطیر اجتماعی خویش همه وقت سرمشق والهام بخش متعلمان بوده ،رفتار وکردارش دلیل راه ومحرک دانش پژوهان در کسب فضائل وتحصیل دانش وادب می باشد .شیوه کار معلم وصفات وروحیات مربی در سازندگی عواطف وافکار شاگرد ومتربی اثراتی عمیق وهمیشگی دارد وهر نقشی را که در برابر لوح بی الایش ذهن وروح او قرار دهد چه زشت وزیبا در این ایینه پاک صورتی نقش می بندد وبنای شخصیتش براین نقوش وخطوط پایه گذاری میشود معلم این موجود شریف که نقشی بس مهم در پیشبرد یا انحطاط یک جامعه میتواند داشته باشد باید به صفات وویژگیهایی از اخلاق اراسته باشد .انچه برای طبقه معلم ومربی واستاد لازم است علاوه بر دانش کافی وبینش عمیق پایبند بودن به اصول اخلاقی ومومن بودن به خدا ومذهب است .انها باید عاشق کار خویش ،مسئولیت پذیر آزاده ونجیب ،پرهیزکار واهل تحقیق ومطالعه ونظر باشند .وبخصوص در روزگار متغیر ومتحول حاضر که هر روز نسبت به روز قبل دگرگونیهایی در شئون مختلف زندگی پیش می آبد وفرضیه های نوین جایگزین فرضیات وتئوریهای کهن میشود وشیوه های کار وراه ورسم زندگی تغییر شکل میدهد معلم باید از اخرین روشهای علمی وتربیتی ورویدادهای اجتماعی زمان خویش آگاهی داشته باشد .
معلم ومربی واستاد باید شخصیت معنوی خویش را با سجایای حمیده چون صداقت ومناعت طبع و...بیاراید وتمام خصوصیات وصفات یک انسان کامل وواقعی را تا حد امکان کسب نماید به گفته بزرگی : از انجا که ( با زور وقانون فقط میتوان قومی را به ظواهر ادمیت اراست وتنها با تربیت است که میتوان حقیقت آدمیت را در افراد یک جامعه بوجود آورد )وازطرفی تربیت با مفهوم گسترده ومعنی وسیع خویش شامل هر نوع اصلاح اجتماعی است لذا مربیان یک قوم باید برگزیده خردمندان ان قوم باشند .
زمانی پیشرفت وارتقا حقیقی برای جامعه ای میسر میشود که زمان رهبریهای تربیتی واخلاقی ان بدست مربیانی سپرده شود که نمونه فضیبت وبزرگ منشی ودرستکاری باشند .چه اگر غیر از این باشد باید فاتحه پیشرفت وسعادت ان جامعه باید خوانده شود .وانتظار انحرافات وسقوط ها وکانون های فساد وتباهی ار باید کشید .اگر وجدان اخلاقی وایمان واصول استوار معنوی زیر بنای افکار واحساسات معلمان ومربیان واساتید نباشد کار تعلیم وتربیت جز تخریب بنای اخلاق ومبانی متقن مذهب ودرهم گسستن شیرازه استقلال وتباه کردن ارمانهای ملی ودینی جامعه نخواهد بود .
کار معلمان واقعی در چنان موقعیتی جز جهاد واز خود گذشتگی نیست وبدیهی است که جهاد وایثار هم جز از خداپرستان وفضیلت خواهان اندیشمند با شهامت عملی نمی باشد .معلم ومربی باید بدانچه حلق را موعظه میدهد خود مومن باشد وبدان عمل کند وضمن پرهیز از بدیها وگرایش وعمل به خوبیها ارائه طریق نماید وبد وخوب را به متعلمان بشناساند و تخم آزادگی وحقیقت جویی وعدالت خواهی ونوع دوستی را در زمین اماده وبارور اذهان نواموزان بیافشاند وبا راهنماییهای صحیح از کوشش خویش به نفع جامعه بهره گیرد به گفته دکتر الکسیس کارل : ( کسیکه از آغاز زندگی به شناختن خوبی وبدی عادت کند درتمام عمر انتخاب خوبی وپرهیز از بدی برای او اسان خواهد بود وهمانطور که از اتش دور میکند از بدی نیز می پرهیزد وعهد شکنی ودروغ گویی وخیانت در نظر او نه تنها اعمالی ممنوع بلکه غیر ممکن می نماید ).
برای بسط این واکنشها در فرد محیطی ضروری است که در ان اصول اخلاقی قطعا ودائما مورد توجه باشد .لذا فقط مربیانی خوبند که به انچه میگویند معتقد باشند وعمل کنند .1ایبند کردن نسل جوان به اصول معنوی واخلاقی که میخواهد الهام بخش ما در زندگی باشد تنها کار مربیان پاک دامن ومعلمان لایق واساتید کاردان است .که در سایه شناخت روحیات واحساسات جوانان وتشخیص نیازمندیهای انان تمایلات عاطفی وخواسته ها وهیجانات سرکش جوانان را با برنامه های دقیق وحساب شده تعدیل کنند واز این نیروهای زاینده وکانونهای سرشاراز تحرک وحیات به نفع خود جوانان ودر راه خیر وصلاح جامعه بهره برداری کنند.

 

خانواده|: یکی از ارکان سه گانه تعلیم وتربیت خانواده است .زیر بنای شخصیت فرد در خانواده گذارده میشود ودر مدرسه توسعه میابد ودر محیط اجتماع کامل میشود .کانون گرم خانواده با فراهم کردن زمینه عاطفی وبذل محبت های بی آلایش ،زمینه مساعدی را برای بکار انداختن استعدادهای ذاتی وشکوفایی جنبه های معنوی طفل فراهم میکند.
عشق اسمانی مادر ومهر بی ریا ومقدس پدر ، نوازش سایر اعضا خانواده نه تنه پشتوانه محکمی برای طفل است بلکه گرمی وحرارت خانه موجب میشود که احساسات وعواطف عالی درنهاد کودک شکفته شوند ودر نتیجه او از نخستین سالهای زندگی به راستی ودرستی وشهامت وسایر صفات پسندیده خو گیرد .
خانواده میدان عملی است که دستورهای خشک وظیفه شناسی ووجدان را بصورت نمونه های زنده وقابل درک پیش چشم کودک نمودار میسازد واز همین جاست که میتوان به اهمیت رفتارهایی که به عنوان سرمشق ونمونه در روان کودک اث میگذارد پی برد وقبول کرد که از نظر تربیتی این سرمشق تا چه اندازه حساس وعمیق می باشند واز آنجا که کودک برای جداکردن بد از خوب مکفی نیست هر دو را بکسان می پذیرد وانچه را بیشتر زیر چشم داشته باشد اسانتر تقلید میکند.
گرایشها، اندیشه ها، عواطف ومعتقدات هرکس زائیده تقلیدها است که بطور خود اگاه یا ناخوداگاه در دوران طفولیت از پدر ومادر ودیگر کسان خود کرده است وشخصیت فکری وعاطفی او یا سجایای اخلاقی وصفات خوب وبد او ماحصل دنباله رویها وتبعیت هایی است که اعضای خانواده خویش نموده است .
در تربیت نقش اول با مادر است .مادر مظهر مهربانی وعشق ورزی است.زندگی ما در سراسر توام با فداکاری وایثار وازخودگذشتگی است .پدر سمبل قدرت ودانایی ورهبری است ونقش نگهبانی خانواده را برعهده دارد .
اوست که در نظر فرزندان موجودی است که همه چیز میداند وهمیشه حق با اوست .او تکیه گاه وچشم روچراغ خانواده والهام بخش ودلیل راه فرزندان خویش در پیمودن طریق زندگی است .پدر ومادر این دو موجود نازنین وپربها که یکی به منزله کشتی ودیگری کشتیبان دریای متلاطم زندگی فرزندان هستند برای عبور دادن آنان از دریای متلاطم زندگی ونیل به سواحل ارام سعادت آن هم دریایی
که طوفانش در روزگار ما به سرحد نهایت ئنقطه اعتلای خود رسیده است ،در برابر امواج خروشان وتازیانه های کوبنده طوفان خشمناک ان وظایف خطیری بر عهده دارند .تربیت بزرگترین مسئله ای است که همه وقت باید فکر این دو فرشته رحمت را بخود معطوف دارد ایشان از جمله موظفند که فرزندان ر با توجه به نبازمندیهای زمان بپرورند وآداب وسنن منزه اجتماعی را به ایشان بیاموزند ومکلف به انجام انها سازند .
تربیت در ایین پاک وجاودانی اسلام به عنوان اولین پله عروج به اسمان کمال وفضیلت معرفی شده است .
پیامبر بزرگوار اسلام هدف از رسالت خویش را برای اتمام فضائل اخلاقی بیان نموده است .
فرمایشات پر ارج پیشوایان دین برهانی مسلم بر اثبات خقوقی است که فرزندان از پدر ومادر خود در تعلیم وتربیت دارند .
از فرمایشات امام علی (ع) است که میفرماید : هیچ پدری بر فرزندش تفضل و بخشش ننوده است که عالیتر وشریف تر از تربیت خوب باشد.
واز امام صادق (ع) است می فرماید : اگر از عمرت دو روز باقی مانده باشد یک روزش را به فرا گرفتن ادب وتربیت اختصاص بده تا روز مرگت از سرمایه های اخلاقی روز قبلت باری بخواهی .آنچه مسلم است نقش تربیت در بهزیستی افراد بشر انکار ناپذیر است وهمه خانواده ها نیز در این مسئله که فرزندان انها باید تربیت شوند ومبادی اداب با ایند وعلم فرا گیرند وادب بیاموزند اتفاق نظر دارند وچنانچه مشهود است هر پدر ومادری به نسبت به فراخور حال ودر حد امکانات خ.یش می کوشد که فرزندان خود را به نحوی هر چه مطلوبتر وبهتر در این راه جلو ببرد .ولی متاسفانه انچه برای اغلب پدران ومادران مجهول وناشناخته است مفهوم واقعی تربیت ویا به عبارت دیگر محتوا ومواد تربیتی است که به عنوان شاخص ها ومعیارهای ارزش سنجی شخصیت فکری فرد یا الگوی تربیتی باید پیش چشم ایشان قرار داشته باشد تا با ان مبانی واصول به آموزش وپرورش فرزندان خویش دسا یازند ودر سایه اش جوانان را به هدف های عالی تربیت یا زندگی مقرون به سعا دت وافتخار رهنمون باشند.
گرفتاریهای روزگار حاضر که بیشتر صنعت از پشت کردن ادمی به معنویات ،دین واخلاق می باشد که همگام با فقر وبیسوادی وبیماری واعتیادات مضر وپیروی از ظواهر پر زرق وبرق وتقلیدهای کورکورانه وپاک باختگی در برابر اغواگریهای استعمار می باشد اغلب خانواده ها را به هلاکت کشانده است که وظایفی را که دین واخلاق در تربیت فرزند برایشان معین کرده است به دست فراموشی سپرده اند ومعیارهای پرورش صحیح ، خصوصا الگویی را که مکتب تربیتی اسلام در ارزش سنجی تربیت معین وارائه می کند از دست داده اند .گرایش به جنبه های فانتزی زندگی وتجمل ومد وعقب نماندن از کاروان تمدن مادی برخی از خانواده ها را چنان چشم دلشان را بسته است وآنها را از خود بیخود کرده است که دراین پاک باختگی ،دلبستگی ها وعلائق معنوی یا آنچه را بنام فضیلت وتقوی نامیده اند از کف آنان ربوده است .هم اکنون مفهوم تعلیم وتربیت در نظر عده زیادی از پدران ومادران در این خلاصه می شود که فرزندی به دنیا بیاورند ،شکم اورا سیر کنند تنش را بپوشانند تا شش سالگی بدون نقشه وبدون در دست داشتن میزانی در تربیت با او به نحو کجدار ومریزا رفتار کنند وآنان که تمکنی دارند به دلخواه وسائل تفریح وبازیش را فراهم اورند وسپس به کودکستان ومدرسه گسیل دارند ان هم با این هدف که خوانده ونوشتن وحساب کردن بیاموزد حراف وزبان آور شود وبا آداب زمان خو گیرد بدیهی است که فردی که براین منوال تربیت شود موجودی بی اراده خواهد بود وبا هر بادی به جانبی خم میشود .به هر پستی تن در می دهد وبه هر فسادی آلوده میشود .عدم کنترل وراهنمایی نشدن بجای فرزندان از طرف والدین از عوامل دیگری است که در سقوط وانحراف جوانان نقش موثری دارد .جای تاسف است که امروزه به پدران ومادرانی برخورد می کنیم که در مقام حرف از مفاسد ی که گریبانگیرشان شده است با قیافه های حق به جانب دم میزنند وآه هایی سرد را از نگرانی که از وضع موجود وفرجام مبهم فرزند خود دارند از دل بیرون می دهند وچاره وملجائی را برای رهایی از این مفاسد جویا میشوند .ولی با علم به اینکه مثلا می دانند فسا در فیلمهای فاسدی که بصورت قاچاق ومخفیانه در سی دیها به دست فرزندان انها می رسد یا لباس های آنچنانی که پوشیدن انها در جامعه خلاف محسوب میشود و.... میباشد . وقتی پای عمل پیش می اید ملاحظه میشود که خود بر اتش مفاسد مذبور دامن میزنند وچه بسیار مواقع خود به عنوان سرمشق ونمونه عمل راه کجروی وبلهوسی را به انان ارائه می کنند .در خیل عابان\ به مادران محجوب وپدران به ظاهر موقر ومتینی برخورد کرده اید که دختران مینی ژوپ پوش خیش را که خودشان را آراسته ونقاشی کرده اند به سیر وگشت اورده اند ، به گردشی که در فاصله هر چند قدم به وسیله مشتی سبک مغز ،متلک وسخنان آنچنانی که در خور آنند استقبال میشوند .حال اگر ناصحی ساده لوح وخوش باور به این والدین به اصطلاح متجدد با متجدد پرور تذکر دهند که این وضع لیاس وارایش شایسته دختران عفیف ومهذب نبوده وبه مصلحت اجتماع نمیباشد واین شما هستید که باید |انان را ارشاد کنید وممانعت می کردید که بدین شکل زننده بیرون بیایند تا چشم ناپاک کور میشد ودهان باوه گویان بست فکر می کنید چه جوابی می شنیدید این جواب را :
مثل اینکه سرکار از تیپ امل وکهنه پرست تشریف دارید .جوان امروز باید شیک پوش وجنتلمن باشد از مد روز عقب نمماند آیا در اجتماع امروز غیر از این میتوان میان سرو همسر بیرون امد؟

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیوه های جذب جوانان به نماز جمعه

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه1025

 

فهرست مطالب ندارد 

یات 1 - 8، سوره جمعه
سوره جمعه مدنى است و بیست و یک آیه دارد

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسبِّحُ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ(1)

هُوَ الَّذِى بَعَث فى الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِینٍ(2)

وَ ءَاخَرِینَ مِنهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(3)

ذَلِک فَضلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ(4)

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسفَارَا بِئْس مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِینَ(5)

قُلْ یَأَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(6)

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظلِمِینَ(7)

قُلْ إِنَّ الْمَوْت الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَقِیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عَلِمِ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(8)

 

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 443

 

ترجمه آیات

 

به نام خداوند بخشاینده مهربان . هر چه در زمین و آسمانهاست همه به تسبیح و ستایش خدا که پادشاهى منزه و پاک و مقتدر و داناست مشغولند (1).

اوست خدایى که میان عرب امى (یعنى قومى که خواندن و نوشتن هم نمى دانستند) پیغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحى خدا تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوى و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهى بودند (2).

و نیز قوم دیگرى را (که به روایت از پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مراد عجمند) چون به عرب (در اسلام ) ملحق شوند هدایت فرماید که او خداى مقتدر و همه کارش به حکمت و مصلحت است (3).

این (رسالت و نزول قرآن ) فضل و کرامت خداست که آن لطف را در حق هر که بخواهد مى کند و خدا را (بر خلق ) فضل و رحمت نامنتهاست (4).

وصف حال آنان که تحمل (علم ) تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حمارى ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد) آرى قومى که مثل حالشان این که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار مردم بدى هستند و خدا هرگز (براه سعادت ) ستمکاران را رهبرى نخواهد کرد (5).

اى رسول ما جهودان را بگو اى جماعت یهود اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدائید نه مردم دیگر پس تمناى مرگ کنید اگر راست مى گویید (که علامت دوستان خدا آرزوى مرگ و شوق لقاى به خداست ) (6).

و حال آنکه در اثر آن کردار بدى که به دست خود (براى آخرت خویش ) پیش فرستاده اند ابدا آرزوى مرگ نمى کنند (بلکه از آن ترسان و هراسانند) و خدا از کردار ستمکاران آگاهست (7).

اى رسول ما (به جهودان ) بگو عاقبت مرگى که از آن مى گریزید شما را البته ملاقات خواهد کرد و پس (از مرگ ) به سوى خدایى که داناى پیدا و پنهانست باز مى گردید و او شما را به آنچه (از نیک و بد) کرده اید آگاه مى سازد (8).


اشاره به مطالب سوره جمعه

 

بیان آیات


این سوره به بیانى کاملا انگیزنده ، مسلمین را وادار مى کند که نسبت به نماز جمعه اهتمام بورزند، و آنچه در به پاداش تنش لازم است فراهم سازند، چون نماز جمعه از شعائر بزرگ خدا است که تعظیم و اهتمام به امر آن ، هم دنیاى مردم را اصلاح مى کند، و هم آخرتشان را، و خداى تعالى بیان این مطلب را با تسبیح و ثناى بر خود آغاز کرد که در میان قومى امى رسولى از خود آنان مبعوث کرد تا آیات او را بر آنان بخواند، و با اعمال صالح و اخلاق پاک تزکیه شاءن کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد و به همین منظور کتاب خدا و معارف دینش را به بهترین وجهى بر آنان و افرادى که به آنان ملحق مى شوند، و نسل هاى بعد از آنان تحمیل کرد،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 444

و زنهارشان داد از این که مثل یهود نباشند که خداى تعالى تورات را بر آنان تحمیل کرد، ولى آنان آن را حمل نکردند، و به معارف آن معتقد نشدند، و به احکامش عمل نکردند، در نتیجه مانند الاغى شدند که بارش کتاب باشد.
و در آخر به عنوان نتیجه دستور مى دهد که وقتى بانک نماز جمعه بلند مى شود بازار و دادوستد را رها نموده ، به سوى ذکر خدا بشتابند. و نیز افرادى را که خلاف این دستور عمل مى کنند، و رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را در حالى که مشغول خطبه نماز است رها نموده ، به سوى دادوستد مى روند، سرزنش مى کند، و این رفتار را نشانه آن مى داند که این گونه افراد معارف کتاب خدا و احکامش را نپذیرفته اند. این سوره در مدینه نازل شده است .
معناى اینکه آنچه در آسمان و زمین است خدا را تسبیح مى کنند

یُسبِّحُ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ


کلمه ((تسبیح )) به معناى منزه دانستن است . وقتى مى گوییم : ((سبحان اللّه )) معنایش این است که طهارت و نزاهت از همه عیوب و نقائص را به او نسبت مى دهیم .
و اگر از تسبیح ، در آیه با صیغه مضارع تعبیر کرده ، براى این است که استمرار را بفهماند. پس معناى آن این نیست که نامبردگان ، در آینده تسبیح مى کنند، بلکه معنایش این است که همواره و مستمرا تسبیح مى کنند. و کلمه ((ملک )) - به فتح میم و کسر لام - کسى است که مقام حکمرا نى در نظام جامعه مختص به او است . و کلمه ((قدوس )) صیغه مبالغه از قدس است ، که آن نیز به معناى نزاهت و طهارت است . و کلمه ((عزیز)) به معناى مقتدرى است که هر گز شکست نمى پذیرد. و کلمه ((حکیم )) به معناى متقن کار، و کسى است که هیچ عملى از وى از جهل و گزاف ناشى نمى شود، هر چه مى کند با علم مى کند، و براى آن مصالحى در نظر مى گیرد.
این آیه شریفه مقدمه و زمینه چینى است براى آیه بعدى ، یعنى ((هو الذى بعث ...)) که متعرض مساءله بعثت رسول اللّه است ، و مى فرماید: غرض از بعثت او این بود که مردم به کمال و به سعادت برسند، و بعد از ضلالتى آشکار که داشتند هدایت گردند.
و اما اینکه چگونه آنچه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح مى کنند؟ جوابش این است که موجودات آسمانى و زمینى (همان طور که با آنچه از کمال دارند از کمال صانع خود حکایت مى کنند همچنین ) با نقصى که در آنها است و جبران کننده آن خدا است ، و با حوائجى که دارند و برآورنده اش خدا است ، خدا را از هر نقص و حاجت منزه مى دارند، چون هیچ حاجت و نقصى نیست مگر آن که تنها کسى که امید برآوردن آن حاجت و جبران کردن آن نقص در او مى رود خداى تعالى است ، پس ‍ خود او مسبح و منزه از هر نقص و حاجت است ،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 445

و در نتیجه حکمرانى در نظام تکوین در بین خلق و بر طبق دلخواه هم ، تنها حق او است . و همچنین حکمرانى و تشریع قانون در نظام تشریع و در بندگانش به هر طور که صلاح بداند خاص او است ، و او ملکى است که مى تواند در اهل مملکتش حکم براند، و بر اهل مملکت است که او را اطاعت کنند.
مقتضیات منزه بودن خداى تعالى از هر نقص و حاجت
یکى دیگر از مقتضیات نزاهتش این است که اگر در نظام تشریع براى خلق خود دینى تشریع مى کند، از این جهت نیست که احتیاجى به عبادت و اطاعت آنان داشته باشد، و بخواهد با عبادت آنان نقصى از خود جبران و حاجتى از خود برآورد، چون او قدوس و منزه از هر نقص ‍ و حاجت است .
یکى دیگر این است که اگر دینى براى خلقش تشریع کرد و آن را به وسیله رسولش به اطلاع خلق رسانید، و خلق دعوت آن رسول را نپذیرفتند، و در نتیجه خدا را اطاعت و عبادت نکردند، نقصى بر ساحت مقدسش ‍ عارض نمى شود، و بر دامن کبریائى اش گردى نمى نشیند، و نه چنان است که خلق او را شکست داده باشند، چون او عزیز است ، یعنى مقتدرى است شکست ناپذیر.
و باز اگر به مقتضاى ملک بودن و قدوس و عزیز بودنش دینى براى بندگانش تشریع مى کند، ممکن نیست بیهوده و بدون نتیجه تشریع کرده باشد، براى اینکه او حکیم على الاطلاق است ، آنچه مى کند جز به خاطر مصلحتى که دارد نمى کند، و نیز آنچه اراده مى کند جز به نفع بندگانش و خیرى که به خود آنان عاید شود نمى کند، تنها سعادت دنیا و آخرت آنان را در نظر دارد.
و کوتاه سخن اینکه : تشریع دین ، و انزال کتب آسمانى ، و بعث رسولان براى تلاوت آیات آن کتاب براى مردم ، و تزکیه و تعلیم خلق ، همه اش ‍ فضل و منتى از خدا، و به همین جهت در آیه بعدى منت آن فضل را بر مردم مى گذارد و مى فرماید:
مقصود از ((امیین ))

هُوَ الَّذِى بَعَث فى الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ ...


کلمه ((امیین )) جمع کلمه ((امى )) است ، یعنى کسى که قادر بر خواندن و نوشتن نیست . و منظور از بى سوادان - به طورى که گفته شده - مردم عرب هستند، که در عصر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) بیشترشان بى سواد بودند، و جز افرادى انگشت شمار قادر بر خواندن و نوشتن نبودند، و خود رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم صرفنظر از رسالتش از همان اکثریت بود، و لذا فرمود: ((هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم )): او کسى است که در میان مردمى بى سواد رسولى از جنس خود آنان و براى همه آنان مبعوث کرد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 446

بعضى احتمال داده اند که مراد از کلمه ((امیین )) مشرکین باشند، یعنى غیر اهل کتاب ، به شهادت اینکه قرآن کریم از یهودیان نقل مى کند که گفتند: ((لیس علینا فى الامیین سبیل )).
لیکن این احتمال درست نیست ، براى اینکه در ذیل آیه مى فرماید: ((یتلوا علیهم آیاته )) یعنى او را مبعوث کرد تا آیات خدا را بر آن امیین بخواند، و اگر منظور ازکلمه مشرکین باشند، باید بگوییم که آیاتى از قرآن تنها بر مشرکین خوانده مى شده ، و حال آنکه هیچ آیه اى در قرآن نیست که مخصوص غیر عرب ، و غیر اهل کتاب باشد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از امیین اهل مکّه باشد، براى مکه را ((ام القرى )) مى گفتند. این نیز درست نیست ، براى اینکه با مدنى بودن سوره مناسبت ندارد، زیرا بوى آن مى دهد که ضمیر در ((یزکیهم )) و در ((یعلمهم )) به مهاجرین و سایر مسلمانان اهل مکّه که بعد از فتح ، اسلام آوردند و به نسلهاى بعد ایشان برگردد. و این از مذاق قرآن به دور است .
اشاره به عدم منافات بین امى بودن پیامبر(ص ) و مبعوث شدنش در امیین ، با جهانىبودن دعوت آن جناب
ممکن است از آیه شریفه این معنا به ذهن کسى خطور کند، که مبعوث شدن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در بین مردم امى ، و امى بودن خود آن جناب منافات دارد با اینکه آن جناب مبعوث بر آنان و بر عموم بشر باشد، لذا براى دفع این توهم مى گوییم : خیر، هیچ منافاتى ندارد، که آن جناب در بین امى ها مبعوث شده باشد، و آیات خدا را به آنان تعلیم داده ، تزکیه شان کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد، و کتابش ‍ هم به لغت آنان باشد، و در عین حال مبعوث به همه جهانیان باشد، براى اینکه همه آنچه که گفته شد مربوط به مرحله اول دعوت است ، و به همین در همان اوائل دعوت متعرض سایر ملل و سایر اقطار عالم نشد، همین که دعوتش مستقر گردید، و تا حدى حکومت اسلامى پایدار شد، آن وقت شروع کرد به دعوت یهود و نصارى و مجوس ، و نامه نگارى به سران کشورهاى آن روز.
همچنان که مى بینیم در دعاى ابراهیم (و اسماعیل ) هم (که بعثت خاتم الانبیاء استجابت آن دعا است ) بنابه حکایت قرآن آمده : ((ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امهم سلمه ... ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة ))،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 447

و دعاى آن جناب شامل همه آل اسماعیل مى شود، چه عرب مضر باشند، و چه نباشند، چه اهل مکّه باشند، و چه نباشند، علاوه بر اینکه منافات ندارد که آن جناب مبعوث به سوى آل اسماعیل و غیر ایشان باشد.
((یتلوا علیهم آیاته )) - یعنى آیات کتاب خدا را بر آنان بخواند باامى است ، و این جمله صفت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است .
مراد از تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت
((و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة )) - کلمه ((تزکیه )) که مصدر ((یزکیهم )) است ، مصدر باب تفعیل است ، و مصدر ثلاثى مجرد آن ((زکات )) است ، که به معناى نمو صالح است ، نموى که ملازم خیر و برکت باشد، پس تزکیه آن جناب مردم را به معناى آن است که ایشان را به نموى صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند، و حالشان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگى کنند، و سعید بمیرند.
و منظور از ((تعلیم کتاب )) بیان الفاظ و تفسیر معانى مشکل ، و مشتبه آنست . در مقابلش ((تعلیم حکمت )) است که عبارتست از معارف حقیقتى که قرآن متضمن آنست ، و اگر از قرآن یکبار تعبیر به آیات کرده ، و فرموده : ((یتلوا علیهم ایاته )) و بار دیگر تعبیر به کتاب نموده و فرموده و ((یعلمهم الکتاب )) براى این بوده که - به گفته بعضى - بفهماند براى هر یک از این دو عنوان نعمتى است که خدا به سبب آن بر بشر منت نهاده .
و وجه مقدم آوردن تزکیه در جمله : ((و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة ))
در آیه شریفه مساءله تزکیه را قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر کرده ، و در دعاى ابراهیم که چند سطر قبل نقل شد تعلیم کتاب و حکمت را جلوتر از تزکیه ذکر کرد، و این بدان جهت بوده که آیه مورد بحث در مقام توصیف تربیت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) است مؤ منین امت را، و در مقام تربیت ، تزکیه مقدم بر تعلیم علوم حقه و معارف حقیقیه است . و اما در دعاى ابراهیم مقام ، مقام تربیت نبود، تنها دعا و درخواست بود، از خدا مى خواست که این زکات و علم به کتاب و حکمت را به ذریه اش بدهد، و معلوم است که در عالم تحقق و خارج ، اول علم پیدا مى شود، بعد تزکیه ، چون تزکیه از ناحیه عمل و اخلاق تحقق مى یابد، پس اول باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله عالم شد، و بعد به آنها عمل کرد تا به تدریج زکات (پاکى دل ) هم به دست آید.
((و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین )) - کلمه ((ان )) در این جمله مخفف ((ان )) است . این جمله مى خواهد بفرماید امت امى قبل از بعثت پیامبر در ضلالتى آشکار بودند. پس معلوم شد که آیه مورد بحث مشتمل است بر تسبیح ، و سپس حمد و سیاقى که دارد سیاق منت نهادن است که توضیحش خواهد آمد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 448

وَ ءَاخَرِینَ مِنهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ


((واو)) اول آیه ، کلمه ((آخرین )) را عطف مى کند بر ((امیین )) و ضمیر ((منهم )) به امیین برمى گردد، و حرف ((من )) در آن براى تبعیض است . مى فرماید: خداى تعالى مبعوث کرد در میان مردم امى و مردمى دیگر که هنوز به آنان ملحق نشده اند، و او عزیز است ، یعنى غالبى است که هرگز در اراده اش مغلوب نمى شود. و حکیم است ، یعنى هیچ وقت کار لغو و گزاف نمى کند.

ذَلِک فَضلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ


اشاره با کلمه ((ذلک )) به همان بعثت است ، و به خاطر اینکه آن را امرى بزرگ و قابل احترام معرفى کند با کلمه مذکور که مخصوص اشاره به دور مورد اشاره قرار داده . پس رسول خدا کسى است که به چنین امرى بزرگ و فضلى عظیم اختصاص یافته . و معناى آیه این است که : این بعث ، و اینکه آن جناب خدا را بخواند و مردم را تزکیه کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد، خود فضل و عطائى است از خداى تعالى که به هر کس مشیتش تعلق گیرد مى دهد، و مشیتش تعلق گرفت که آن را به محمد (صلوات اللّه علیه ) بدهد، و خدا داراى فضلى عظیم است .
البته این معنایى است که مفسرین براى آیه کرده اند، و احتمال مى رود کلمه ((ذلک )) اشاره به بعث تنها نباشد، بلکه به بعث باشد با نسبتى که به اطرافش دارد، یعنى به بعث کننده و بعث شده ، و مردمى که بعث براى آنها است ، آن وقت معناى آیه چنین مى شود: این بعث از فضل خدا است که آن را به هر کس بخواهد مى دهد، و فعلا خواسته است محمد (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را به آن مخصوص کند، در نتیجه او را براى رسالت خود اختیار کرد، و امت او را براى این کار انتخاب نمود و پیامبر را از میان آنان برگزید، و به سوى آنان گسیل داشت . این آیه و دو آیه قبلش ‍ یعنى آیه ((هو الذى بعث ... عظیم )) لحن امتنان را دارد.

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسفَارَا ...


راغب مى گوید: کلمه ((سفر)) - به فتح سین و سکون فاء - به معناى پرده بردارى است که البته در خصوص اعیان استعمال مى شود، مانند سفر عمامه برداشتن عمامه از سر، و ((سفر خمار)) یعنى برداشتن نقاب از صورت - تا آنجا که مى گوید: و سفر - به کسر سین و سکون فاء - به معناى کتابى است که از حقائق پرده برمى دارد، و در قرآن آمده :

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 449

((کمثل الحمار یحمل اسفارا)).
و منظور از اینکه فرمود: ((مثل آنهایى که تورات بر آنان تحمیل شد)) به شهادت سیاق این است که تورات به آنان تعلیم داده شد. و مراد ازفرمود ((ولى آن را حمل نکردند)) این است که به آن عمل نکردند، ذیل آیه هم که مى فرماید ((بئس مثل القوم الذین کذبوا بایات الله )) مؤ ید و شاهد بر این معنا است . و منظور از ((کسانى که تورات تحمیلشان شد ولى آن را حمل نکردند)) یهودیانى است که خدا تورات را بر پیامبر آنان موسى (علیه السلام ) نازل کرد و او معارف و شرایع آن را تعلیمشان داد، ولى رهایش کردند، و به دستورات آن عمل ننمودند، لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد، و آنها را به الاغى تشبیه کرد که کتابهایى بر آن بار شده ، و خود آن حیوان هیچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتابها ندارد، و در نتیجه از حمل آن کتابها چیزى به جز خستگى برایش نمى ماند.
وجه ارتباط تشبیه یهود به حمار حامل اسفار با آیه مربوط به بعثت پیامبر اسلام (ص )
وجه اتصال این آیه به آیه قبلش این است که بعد از آنکه خداى تعالى سخن را با مساءله بعث پیامبرى امى آغاز کرد، و بر مسلمانان منت نهاد که از میان همه اقوام امى پیامبر را در بین آنان مبعوث کرد، تا کتاب را بر آنان بخواند، و تزکیه شان کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد و در نتیجه از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور هدایت بیرونشان نموده ، از حضیضجهل به اوج علم و حکمتشان برساند، و در آخر سوره هم به طور عتاب و توبیخ به رفتار آنان اشاره مى کند، که به جاى شکرگزارى در مقابل این منت چگونه به سوى و تجارت شتافتند، و پیامبر را در حال خطبه جمعه تنها گذاشتند، با اینکه نماز جمعه از بزرگترین مناسک دینى است .
در بین آن آغاز و این انجام سوره مثل مذکور را براى یهودیان آورد که تورات تحمیلشان شد، ولى آن حمل نکردند، و چون خرانى شدند که بار کتاب بر دوش دارند، و هیچ بهره اى از معارف و حکمتهاى آن ندارند. پس مسلمانان باید به امر دین اهتمام بورزند و در حرکات و سکنات خود مراقب خدا باشند، و رسول او را بزرگ بدانند، احترام کنند، و آنچه برایشان آورده ناچیز نگیرند، و بترسند از اینکه خشم خدا آنان را بگیرد، همان طور که یهود را گرفت ، و آنان را جاهلانى ستمگر خواند، و به خرانى که بار کتاب به دوش دارند تشبیهشان کرد.
در تفسیر روح المعانى وجه ارتباط آیه مورد بحث به آیه قبلش را چنین بیان داشته : آیه مورد بحث متضمن اشاره به همان مطلبى است که آیات قبل بیان مى کرد،

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 450

و خلاصه اشاره مى کند به اینکه این رسول مبعوث را خداى تعالى بر طبق همان صفاتى مبعوث کرد که در تورات و به زبان انبیاى بنى اسرائیل بشارتش را داده بود، پس گویا فرموده : ((هو الذى بعث ...))، آن خدایى است که پیامبر مبشر در تورات را به همان نشانى ها مبعوث کرد که یکى از آن نشانى ها امى بودن ، و یکى دیگر مبعوث شدن در قومى امى است ، و مثل یهودیانى که آن بشارتها را دیده بودند، و این پیامبر را هم دیدند و یقین کردند که این همان است و باز ایمان نیاوردند، مثل حمار است .
ولى خواننده عزیز توجه دارد که این قول اولا تحکم است و ثانیا در سیاق آیه دلیلى بر صحت آن نیست .
استدلال علیه یهود با این بیان که اگر راست گویید آرزوى مرگ کنید

قُلْ یَأَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن کُنتُمْ صدِقِینَ


در این آیه شریفه علیه یهود استدلال شده ، استدلالى که دروغگویى یهود را در ادعایش که مى گوید ((ما اولیاى خداییم و دوستان و پسران او هستیم )) کاملا آشکار مى کند، و خداى تعالى ادعاهاى آنان را در قرآن حکایت کرده ، مى فرماید ((و قالت الیهود و النصارى نحن ابناء اللّه و احباوه )) و نیز مى فرماید: ((قل ان کانت لکم الدار الاخره عند اللّه خالصه من دون الناس )) و نیز فرموده : ((و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا)) که در آیه اولى خود را پسران و دوستان خدا، و در دومى مالکین منحصر خانه آخرت ، و در سومى دارندگان حق ورود به بهشت معرفى کرده اند.
و حاصل معناى آیه این است که : یهودیان را مخاطب قرار بده ، و به ایشان بگو: اى کسانى که کیش یهودیگرى را به خود بسته اید، اگر معتقدید که تنها شما اولیاى خدایید، و نه هیچ کس دیگر، و اگر در این اعتقادتان راست مى گویید، آرزوى مرگ کنید، و خریدار آن باشید، براى اینکه ولى خدا و دوست او باید دوستدار لقاى او باشد، شما که یقین دارید دوست خدایید، و بهشت تنها از آن شما است ، و هیچ چیزى میان شما و بهشت و خدا حائل نمى شود

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 451

مگر مردن ، باید مردن را دوست بدارید، و با از بین رفتن این یک حائل به دیدار دوست برسید، و در مهمانسراى او پذیرائى شوید، و از دار دنیاى پست که به جز هم و غم و محنت و مصیبت چیزى در آن نیست آسوده گردید.
بعضى از مفسرین گفته اند: اینکه کلمه ((اولیاء)) را اضافه به ((اللّه )) نکرد، و نفرمود: ((اولیاء اللّه )) بلکه فرمود: ((اولیاء لله )) براى اشاره به این است که ادعاى یهود خالى از حقیقت است .

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظلِمِینَ


خداى عزوجل بعد از پیشنهاد تمناى مرگ به یهودیان ، به پیامبر خود خبر مى دهد که این یهودیان هرگز تمناى مرگ نخواهند کرد، و این تمنا نکردنشان را تعلیل مى کند به آنچه در دنیا مرتکب شده اند، مى فرماید: یهودیان به خاطر

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه