فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره بزهکاری

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کامل درباره بزهکاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره بزهکاری


دانلود مقاله کامل درباره بزهکاری

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :49

 

بخشی از متن مقاله

تعریف بزهکاری:

در ابتدا لازم می دانم بزهکاری را بیان و به طور کلی به مفهوم بزهکاری بپردازیم تا با بزهکاری بیشتر آشنا شویم.

بزهکاری نوجوانان:

از آنجائیکه بزهکاری و انحرافات نوجوانان از دیر زمان در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان بوده است همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نیازمندیها و محرومیت های ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواسته ها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنه دار فساد، بزهکاری، عصیان، تبهکاری، سرگردانی، دزدی و دیگر انحرافات در اطفال و نوجوانان شده است امروزه مشکلاتی جهت پیشگیری از انحرافات جوانان در کشور ما هم مطرح شده است و آمار آن به خوبی در کشور هویدا است.

جهت پیشگیری از انحرافات جوانان و نوجوانان، اندیشمندان و دانشمندان علوم اجتماعی و روانشناسی – روانپزشکی در راستای شناسایی علل و یافتن راه حلی به پژوهش پرداختند و هر کدام به عواملی از قبیل محیط بیرونی که شامل طبیعت – جامعه عوامل اجتماعی و خانوادگی که خود در بردارنده، عوامل اقتصادی، سیاسی و تربیتی هستند اشاره نموده اند (فرجاد ، 1363 ، صفحه 69).

بزهکاری نوجوانان در جوامع مختلف مورد بحث بوده و راه حلهایی برای آن پیشنهاد نموده اند دوره نوجوانی به خاطر تحولات بلوغ و ارزش ها و بحران هویت مرحله ای است که در آن بزه بیشتر اتفاق می افتد و سن بزهکاری در جوامع مختلف فرق می کند و حداقل سن بزهکاری در زندان اصفهان 12 سال گزارش شده است و در کانون اصلاح و تربیت تهران و مشهد حداقل سن 10 سال بوده است (احمدی 1357 صفحه 133).

از نظر اجتماعی بزهکاری را به سه دسته تقسیم کرده اند:

  • بزهکاری بر علیه اشخاص عادی مانند ضرب و جرح: تجاوز به عنف ، کشتن عمد یا غیر عمد.
  • بزهکاری بر علیه دارائی و مالکیت دیگران مانند دزدی – جعل اسناد.
  • بزهکاری بر علیه نظم عمومی مانند فحشاء ، خرید و فروش مواد مخدر.

بزهکاری را نمی توان منحصر بر طبقه خاصی دانست شاید عده ای راه فرار از قانون را بدانند و با حیله و دسایسی از چنگ قانون فرار کنند و طبعاً جزء‌ آمار نگردند. آنچه مسلم است بزهکاری در تمام طبقات وجود دارد ولی میزان آن در طبقات پایین اجتماعی بیشتر است (فرجاد 1363 صفحه 170).

با وجود اینکه بزهکارها متنوعند و دامنه آنها از انحرافات جنسی تا اعتیاد را می گیرد ولی امروزه در کتابهای مختلف شناخت مشکلات شخصیتی و اجتماعی و کتاب روانپزشکی و روانشناسی بحث انحرافات جنسی و اعتیادها را به صورت جداگانه ای مورد بحث قرار می دهند و زمینه بحث بزهکاری ها را بیشتر محدود به شخصیتهای ضد اجتماعی می دانند،‌ ضد اجتماعی ها و سوسیوپاتها رفتاری خاصی دارند که با شرارت و اعمال ضد اجتماعی در کودکی و اوایل جوانی شروع می شود و به اختلاف شدیدی در روابط خانوادگی در تحصیل، شغل و ازدواج می انجامد (احمدی 1357 صفحه 140).

بزهکاران به عنوان یک گروه به خصوص آنهایی که دوبار مرتکب جرم شده اند در آزمونهای هوشی نمره ای پایین تر از متوسط می آورند. البته غالب بزهکاران دست کم هوشبهری در حد متوسط دارند و کم هوشی خود به خود از عوامل اولیه بزهکاری نیست (به نقل از احمدی 1357 صفحه 145).

«ماسن» 1368 گرچه جرم شناسان به همبستگی میان دو عامل هشبهر و خطر مبادرت به بزهکاری چندان باور ندارند امروزه بسیاری از پژوهش های تجربی بر این نکته اعتقاد دارند که میان بهره هوشی پایین و میزان بالای خطر اقدام به بزهکاری همبستگی مداوم و بالایی وجود دارد (به نقل از احمدی 1367 صفحه 198).

باید دانست که چه باید کرد و چه تدابیری به کار بست؟ در این زمینه چه روش هایی میتوان بکار برد؟ در قدم اول ممکن است به کمک یک سلسله ابزارهای فنی و با تشکیل دادن معاینات گروهی در سطح آغاز دوره آموزشگاهی تمام کودکان را مورد بررسی قرار داد و در بین آنها افرادی را که آثاری از عدم تطبیق با اجتماعی که در آنها دیده می شوند تحت نظر آورد و به این ترتیب عمل پیشگیری را در جامعه به مرحله بروز واقعیت رسانید. طریق دوم این است که اقدامات مربوط به پیشگیری را به ترتیبی در یک جامعه اعمال می کنیم که به طور تدریجی تغییرات عمیقی طی چند نسل در جامعه بوجود آورند و به این ترتیب از میزان بزهکاری کاسته شود.

مثلاً مبارزه علیه بزهکاری را مثل مبارزه علیه سل تلقی کنیم همانطوری که سل علاوه بر آنکه بیماری بدنی است بیماری اجتماعی است و جامعه را آلوده می کند و وضع روانی افراد جامعه را متزلزل می سازد، ‌مسئله بزهکاری نوجوانی نیز بهترین موقع و موضوع یک مبارزه دامنه دار است میتوان از این راه یک ردیف اقداماتی به صورت مبارزه به راه انداخت و منتظر بود در آینده اثرات آنها ظاهر شود (منصور 1356 صفحه 10).

تحقیقاتی در زمینه پیش آگهی اجتماعی بزهکاری به عمل آمده تا معلوم گردد افرادی که به عنوان بزهکار محکوم شده چه سرنوشتی در آینده خواهند داشت تحقیقاتی که توسط «گراسبرگ» و «فری» صورت گرفته نشان داده اند که از بین کسانیکه در حد نوجوانی مرتکبب جناینکاری می شوند 10 تا 20 درصد آنها در بزرگسالی به کار بزهکاری خود ادامه میدهند یعنی 80 تا 90 درصد آنها در شرایط معمولی بحران نوجوانی دست از بزهکاری بر میدارند در اینجا مسأله واقعاً قابل تعمق و تفکر است (به نقل از منصور 1356 صفحه 54).

برای برخورد با بزهکاری یا بزهکاری های نوجوانان باید عوامل ایجاد کننده آنها را شناسایی کرد انحرافات رفتار و بزهکاری حاصل یک سلسله عکس العمل های طولانی و بغرنج است و همانگونه که «میلر» می گوید نوجوانان بزهکار بیش از هر نوجوانی با مسائل ناگوارتر و حادتری در هویت و موجودیت خویش روبرو است اضطراب او بیشتر و دشمنی و عداوتش قوی تر است رفتار بزهکاری و بسیاری از موارد راه حلی است که نوجوانان در اختیار دارند (احمدی 1357 صفحه 159).

غالباً‌ به منزله بهترین و مهیج ترین اعتراض علیه وضعیت موجود و آینده غیر قابل قبول و ملال انگیز است که جنین باشد، ‌راه حل عبارت است از کمک به بزهکار در شناخت خویش و محیط و کمک به بزهکاران برای ایجاد تصویر مثبتی از خویش باید آنان را آدمهای غریبه و جدا از سایر انسانها ندانیم.

به هر حال این وظیفه دستگاهها و سازمانهای مربوطه است که با وسایل مقتضی هم عرض تعلیم و تربیت و رشد فکری و بالا بردن بینش کودکان و نوجوانان و پیش بینی لازم جهت مبارزه و جلوگیری از آلودگی آنها به شرایط مادی و معنوی و احتیاجات و ضرورت های زندگی را تا حد امکان تلفیق و هماهنگ سازند و با وسایل لازم به جنبه های اخلاقی و معنوی امور آنان توجه کافی مبذول دارند در برنامه اصلاح و تغییر  رفتار بزهکاران میتوان از برنامه های مختلف استفاده کرد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود.

در اینجا لازم میدانم به مفهوم جرم اشاره نموده. بنا به گفته برخی از صاحبنظران جرم یک پدیده اجتماعی و جهانی است و با عناوینی چون سرپیچی، سرکشی، رفتار ناشایست با خلقت بشر آغاز شده است. در حال حاضر جرم به عملی اطلاق می شود که بر خلاف قوانین کشور است بر این اساس مجرم کسی است که در زمان معینی عمل او بر خلاف مقررات رسمی کشور باشد (ستوده 1372 صفحه 58).

همچنین برخی دیگر جرم را بعنوان عملی که قانون برای آن مجازات است تعیین کرد تعریف کرده اند (توانا 1377 صفحه 93).

همچنین گفته اند رفتاری جرم است که سه عنصر قانونی، مادی و معنوی در آن وجود داشته باشد. بر این اساس عنصر قانونی یعنی برای تحقق جرم بیش از این باید قانون عملی را جرم تلقی کند، عنصر مادی جرم نیز به این معنا است که برای تحقق جرم هدف قصد کافی نیست بلکه باید یک عمل مادی صورت گیرد و منظور از عنصر معنوی همان علم و آگاهی به جرم بودن عمل وارده و قصد مجرمانه است (گسن 1370 صفحه 115).

با توجه به تعاریف فوق میتوان تعریف دقیق تر و بهتر از بزهکاری نوجوانان ارائه کرد اما بیش از آن شایسته است که هشدار «ریاده» توجه کنیم وی در زمینه استفاده از بزهکاری نوجوانان هشدار داد که نباید این واژه را به عنوان یک واژه در برگیرندۀ تمام خصوصیات پدیدار شناختی نوجوانان تلقی کرد و به کار بردن این واژه نباید جنبه های مثبت در رفتار و خصوصیات این نوجوانان را تحت تأثیر قرار دهد (به نقل از نجفی زند 1367 صفحه 25).

بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم سال 1815 میلادی در دورانی که سبب افزایش جرائم نوجوانان شد چند تن از آنان محاکمه و به مجازات اعدام محکوم شدند، به وجود و بعد از آن بکار بردن این واژه در تمام کشور رایج شد (توانا 1377 صفحه 98).

واژه بزهکاری به کودکان و نوجوانان اشاره دارد و این قبیل رفتارها از نظر شدت و نیز تأثیر که بر دیگران می گذارد دارای گسترش متنوعی است به نحوی که در یک طرف این گسترده پایین ترین سطح این قبیل رفتارها قرار دارد که اگر اشخاص بزرگسال این رفتارها را مرتکب شوند تحت تعقیب قرار نمی گیرند و یا بازداشت نمی شوند مانند فرار از مدرسه، رانندگی در جاده و مصرف الکل طرف دیگر این گسترده نیز در بر گیرنده جرایمی است که منعکس کننده فعالیتهای جنایتکارانه شدیدی است که برای قربانیان و دیگر اعضاء‌ جامعه (نظیر قتل، ‌دزدی و ایجاد حریق عمدی و غیره) صورت می گیرد .

در میان این گسترده همچنین رفتارهای جنایتکارانه متوسطی مانند کتکاری والدین با همسالان خسارتهای مالی و سرقت های جزئی خرید اشیا دزدی و انجام کارهای غیر اخلاقی قرار دارند که از نظر ماهیت شدت ضعیف تری دارند (اسکات 1989).

بعد از جنگ جهانی دوم به ویژه در سال 1962 میلادی «هوچک» و همکارانش رابطه بین کروموزوم Y اضافه و حالت غیر عادی را مطرح کردند و در سال 1965 میلادی نیز «ژاکویس» با بررسی های فراوان تعادل نداشتن در ترکیب کروموزوم و بزهکاری را شناسایی کرد اما برخی از دانشمندان نظیر «لافن» معتقدند که دارا بودن Y اضافه نشانه یک عارضه شدید بیولوژی که به بزهکاری و جنایت منتهی میشود نیست زیرا عده زیادی حاصل این کروموزوم هستند که هرگز جرمی مرتکب نشده اند با این حال این اختلال کروموزومی و بزهکاری رابطه ای با هم ندارند اما این اختلال میتواند خصوصیات غیر عادی مانند قد بسیار بلند، بهره هوشی پایین تر از متوسط، طاسی زودرس و ستیزه جویی را در اشخاص ایجاد کند (توانا 1377 صفحه 112).

با این حال دو گرف (1941) معتقد است انسان بزهکار بیش از هر چیز بشری چون دیگر آدمیان است و اختلافی با آنان ندارد و مجرم موجودی انفعالی نیست و مانند سایرین زندگی خود را می سازد و آن را هدایت می کند و به اصلاح اعمال خود می پردازد و رنج می کشد (نوربها 1377 صفحه 121).

«دوگرف» سعی کرد یا ارائه نظریه روان فیزیولوژیکی به تبیین بزهکار بپردازد وی از دو جنبه انسان شناسی فرد طبیعی و اعمال مستمر نظریه خود را بیان کرده دوگرف در بحث انسان شناسی از نظریه های غرایز مک دوگال و فروید استفاده کرد و دو دسته غرایز را مورد توجه قرار می دهد نخست گروه دفاعی که به مجموعه شایستگی های طبیعی انسان که متمایل به دفاعی علیه خطرات مختلف است.

دوم گروه غرایز عشق و همدلی که در برابر غرایز دفاع قرار دارند ولی همچنین بحث اعمال مستمر را نیز بیان کرده است و بر این اساس برخی از اعمال فراتر را از اراده ها عمل می کند به عنوان مثال از نظر جسمی میتوان به کار کرد دستگاه تنفسی اشاره کرد که به طور غیر ارادی به کار خود ادامه می دهد این مسئله از نظر روانی قابل قبول است چنانچه ما با اراده خود قادر به کنترل اموری نظیر سرنوشت، تقدیر و مسئولیت مستولی نیستیم (توانا 1377 صفحه 67).

هر چند نظریه روان – فیزیولوژیکی دوگرف بویژه نقش اعمال مستمر به روشنی مشخص نشده است اما میتوان گفت که این نقش از نظر توجه به محدود کردن دایره مسئولیت جزایی بواسطه دور ساختن اراده انسانها از اختیارات کلی حائز اهمیت است (نوربها 1377 صفحه 78).

انسار (1971) نیز با ارائه نظریه پدیدار شناسی خود سعی در تبدیل بزهکاری دارد وی معتقد است برای شناخت دقیق بزهکاری باید از تشریح عینی مسأله با روشهای روان شناسی بایستی چشم پوشید و باید به عمق انسان و به زوایای تهنیت او سفر کرد که تا این موجود را باز شناخت و این شناسایی امکان ندارد مگر اینکه بزهکار را به عنوان انسان و نه هیولا به عنوان فردی از جامعه در جامعه و نه یک دشمن بررسی کنیم (توانا 1377 صفحه 101).

 

طبقه بندی بزهکاری:

به اعتقاد حقوق دانان بزهکاری دارای انواع اتفاقی و حرفه ای،‌ فردی و گروهی است. و بر این اساس بزهکاری اتفاقی به اعمالی اطلاق می شود که شخص بدون دانستن ویژگی یک جرم یا تبهکار بطور اتفاقی و تصادفی و در اثر وجود شرایط خاصی و فشارهای خارجی که امکان فرار از تأثیر آن برای یک شخص عادی امری مشکل است مرتکب جرم می شود و مرتکبین این نوع جرایم به طور عمده در زندگی اجتماعی اشخاص سازگار بوده و با همنوعان خود تفاوت چندانی نداشته و در اجتماع هنجارهایی مطابق با موازین و اخلاق عمومی هستند این در انجام عمل بزهکارانه معمولاًً شرایط یک بزهکار که جرم شناس وجود را برای مجرم لازم تلقی کرد ندارد (توانا 1377 صفحه 128).

بزهکاری حرفه ای نیز به مجرمانی اطلاق میشود که به سبب سابقه فراوان به صورت مجرم بالعادت در آمده اند در بزهکاری فردی و گروهی نیز مبنای آن کمیت اشخاص شرکت کننده در ارتکاب یک جرم است (نور بها 1377 صفحه 49).

کوی و پیترسون (1971) نیز بزهکاری نوجوانان را به سه گروه پسیکوپات غیر اجتماعی که ویژگیهای این اشخاص مخالف با مقامها و حمله کردن است نوجوانان آشفته حال که ویژگیهای آنان (شرمندگی – نگرانی و ترس است) و کسانی که دارای خرده فرهنگ هستند (که ویژگیهای این اشخاص فعالیت های گروه ها، تبهکاری،‌ معاشرت با افراد بد و تبعیت از همسالان برگزیده است) تقسیم کرده اند (ویلسون 1371) البته تقسیم بندیهای دیگری از قبیل بزهکاری قانونی یا قضایی بزهکاری آشکار،‌ بزهکار حقیقی و بزهکاری پنهان نیز وجود دارد (ستوده 1372 صفحه 92).

ملاک بزهکار بودن نوجوانان:

تا سال 1912 میلادی مسئولیت کیفری نوجوانان از طریق مسأله قوه تشخیص (ممیز) تنظیم شده بود که این یک ضابطه حقوق و جزو اصل مسئولیت اخلاقی بود اما از آغاز سال 1912 میلادی رژیم مسئولیت کیفری نوجوانان تحت تأثیر مفاهیم جرم شناسی حکم بر آن زمان تحول یافت بر این اساس در برخی از کشورها افراد کمتر از 18 سال از یک ماده قانونی استفاده می کنند.

این ماده قانونی تا سن 13 سالگی مطلق است (ماده تغییر ناپذیر) و از سن 13 سالگی تا 18 سالگی نسبی است (ماده تغییر پذیر) و نوجوانان در این صورت ممکن است به کیفر محکوم شوند (به نقل از لطف آبادی 1379 صفحه 68).

با این حال در بسیاری از کشورها بزهکار بودن نوجوانان از طریق سن آنان (و نه مسئولیت پذیری شخصی) تعیین می شود به عنوان نمونه در انگلستان این سن در محدود (همسایگی و در دیگر مناطق جهان نیز این سن در کشور متفاوت است).

اما اغلب طیفی از 7 تا 18 سالگی را شامل میشود (به نقل از لطف آبادی 1379 صفحه 68).

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره بزهکاری

مقاله نحوه رفتار والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان چگونه باشد تا از بزهکاری آنان جلوگیری شود(روان شناس جنایی)

اختصاصی از فی بوو مقاله نحوه رفتار والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان چگونه باشد تا از بزهکاری آنان جلوگیری شود(روان شناس جنایی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نحوه رفتار والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان چگونه باشد تا از بزهکاری آنان جلوگیری شود(روان شناس جنایی)


مقاله نحوه رفتار والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان چگونه باشد تا از بزهکاری آنان جلوگیری شود(روان شناس جنایی)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 18
فهرست و توضیحات:

روان شناس جنایی

موضوع: نحوه رفتار والدین با کودکان 7- 1 سال و نحوه رفتار والدین و مربیان با نوجوانان 14- 7 و 21- 14 سال بایستی چگونه باشد تا از بزهکاری آنان در آینده جلوگیری شود.

 

گفتار اول: دوران وزارت

گفتار دوم: استقلال طلبی و تمجید از نوجوان

گفتار دوم: مبحث اول: مشورت با نوجوانان و قاطعیت والدین بدور از خشونت

مبحث دوم: نگرش متقابل والدین و فرزندان

گفتار چهارم: جوان و دوستان

گفتار پنجم: جوان و عشق

گفتار ششم: جوانان و انتخاب شغل

گفتار هفتم: محیط اجتماعی و جوان

گفتار هشتم: الگوهای فرزند پروری

گفتار نهم: جوانان و اعتقادات دینی

منابع و مأخذ

 

 

گفتار اول: دوران وزارت

این دوران از ابتدای نوجوانی شروع و به سالهای اول جوانی ختم می‌گردد بیشتر روانشناسان عقیده دارند که دوران نوجوانی از 11 یا 12 سالگی آغاز و در سالهای 17 یا 18 سالگی خاتمه می‌یابد بنابراین قسمت اعظم این دوران بویژه در مملکت ماشینی نوجوانی را در بر گرفته و بالاخره به سنین نوجوانی و یا اصطلاحاً به دوران زندگی استقلال منتهی می‌گردد. گروهی از روانشناسان رشد و تکامل روانی، اجتماعی، عاطفی، عقلی انسان را جریان منظم و دائمی تصور کرده‌اند که مثل آب روانی از یک نقطه آغاز و به یک هدف مشخص و معین در حرکت است این روانشناسان هر نوع تقسیم بندی را در زندگی امری ذهنی می‌دانند، اینان اظهار می‌دارند که فقط حوادث غیر مترقبه  باعث تغییر مسیر زندگی می‌شود وگرنه زندگی مسیر عادی خود را طی می‌کند و به موقع به پایان می‌رسد به هنگامی که رشد با طغیان و بحران مواجه است این بحرانها نقاط عطف واقع می‌شود و چه بسا که این تاثیرات شخصیت آدمی را متزلزل و دگرگون کند. شاید وظیفه اصلی والدین در این دوره بحرانی سازش با این واقعیتها و پذیرش وضعیت جدید باشد نه مقابله و رویاروی با آن در این دوره نباید از اجبار و تحمیل استفاده کنند. نوجوان در اثر تغییرات چشمگیر بدنی و تحت تاثیر هورمونها و تظاهرات بلوغ خواه ناخواه در مقابل درخواستهای والدین مقاومت نشان می‌دهند و راهی جز خیر و صلاح نمی‌شناسند و نه اعتقادی به تجربیات والدین دارد. این دوره هفت سال سوم که عده‌ای آن را اواخر دوران نوجوانی می‌گویند یعنی سنین 13 تا 17 سالگی در دختران و 14 تا 16 سالگی در پسران از لحاظ بلوغ و رشد سریع جسمی می‌دانند که شکل و اندازه، اعضای بدن چه در دختر و چه در پسر تقریباً شبیه افراد بالغ شده است ولی ممکن است از این به بعد نیز به طول قد بعضی از نوجوانان تا 20 سالگی اضافه شود و تکامل دستگاه تناسلی، تغییر صدا، عمیق و خشن شدن صدا در پسران، تکامل شکل رحم دختران، آخرین زمان شروع قاعدگی در دختران و ... از موارد جسمی و ظاهری این دوره است. آنچه باعث اهمیت این دوره است خصوصیاتی است که نوجوان پیدا می‌کند و گاه همین مسائل موجب سوء تفاهم والدین می‌گردد به مواردی از این خصوصیات می‌پردازیم.

گفتار دوم: استقلال طلبی و تمجید از نوجوان

درخواست استقلال یکی از تغییرات عمده‌ای است که در سنین جوانی «دوران وزارت» تجلی می‌کند که بزرگ شده می‌خواهد مستقل عمل کند. در انتخاب لباس، دوستان، اظهار نظر عادی در منزل، جلسات مهمانی، روابط فامیلی و هزاران مسئله روزمره که در خانواده بوجود می‌آید بحث می‌کند عدم قبول آراء و عقاید ابراز شده او آزارش می‌دهد. هنگام شکست در پذیرش عقاید و مردود شدن از طرف خانواده مقاومت می‌کند و گستاخ می‌گردد. برای کسب استقلال در خانه امتیازاتی مثل امر و نهی کردن به کوچکترها و تمشیت در امور خانه و یا رفتاری رئیس مآبانه داشته باشد. کار و معاشرت خود را از دیگران پنهان می‌کند که سؤالات کنجکاوانه والدین باعث اضطراب و در صورت فشار شدید باعث می‌شود جوان دچار هیجانات عاطفی شده و فردی نامتعادل شود. والدین باید بدانند احساس جوان خیلی شدید و جدی است و کمتر آینده نگر و خواهان هر چیز در همان لحظه است. جوانان شیفته تمجید و ستایشند در صورت سرزنش والدین آنها را متجاوز به حریم استقلال خود می‌دانند تعیین و تمجید درست و به موقع مبنای اعتماد به نفس، محرک قوه ابتکار و خلاقیت و موجب امنیت خاطر می‌شود که بایستی بر مبنای ارزیابی صادقه و مثبت از فرد باشد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نحوه رفتار والدین و مربیان با کودکان و نوجوانان چگونه باشد تا از بزهکاری آنان جلوگیری شود(روان شناس جنایی)

تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

اختصاصی از فی بوو تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان


تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

فرمت فایل:  doc 
حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده)
تعداد صفحات فایل:  22

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

چکیده تحقیق:

 

عنوان: تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان.

 

محققین: لیلا محسنی، زینب قاسمی گیلده، سمیه توکلی

 

استاد راهنما‍: جناب آقای فروتن

 

محل تحقیق: دانشگاه تربیت معلم کرج، تهران، قزوین، دانشگاه آزاد کرج.

 

سال تحقیق: 1383

 

بیان مسئله: غرض از بزهکاری رفتاری نابهنجار و اغلب دارای جنبه ضد اجتماعی است بزهکاری به ارتکائ جرم هایی اطلاق می شود که کمتر از سن معینی به وقوع پیوسته است. تعیین میزان این سن با قانون است و برحسب جوامع مختلف متفاوت است. خانواده ها اغلب اینگونه مسائل را به گردن تعلیم و تربیت یا جامعه می اندازند. در حالی که 75% از شخصیت کودک در هنگام ورود به مدرسه شکل گرفته و تاثیر خانوادگی تقریباً 3 باربر تاثیر آموزشگاهی است.

 

 

 

هدف تحقیق:

 

شناخت عواملی است که در محیط خانواده موجب بزهکاری می شود. شناخت هر یک از این عوامل به خانواده ها کمک می کند که هر یک در مورد آینده فرزندان خود تصمیم مثبت بگیرند.

 

 

 

ضرورت تحقیق:

 

شناخت عواملی است که در محیط خانواده موجب بزهکاری می شود. شناخت هر یک از این عوامل به خانواده ها کمک می کند که هر یک در مورد آینده فرزندان خود تصمیم مثبت بگیرند

 

 

 

ضرورت تحقیق:

 

اگر این تحقیق به نتیجه مطلوبی برسد می توان با ارائه راهکارهای مناسب زمینه بزهکاری را از دوران کودکی در خانواده از بین برد.

 

فرضیه های تحقیق:

 

  • اعتیاد والدین به مواد مخدر با بزهکاری فرزندانشان رابطه دارد.
  • بیسوادی والدین با بزهکاری فرزندانشان رابطه دارد.
  • جدایی (طلاق) والدین با بزهکاری فرزندانشان رابطه دارد.

 

 

 

جامعه تحقیق:

 

گروهی از نوجوانان بزهکاری در کانون اصلاح و تربیت تهران گروهی از نوجوانان بزهکاری و غیربزهکار در پارک ملت و گروهی از نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار واقع در کوه توچال در سال 1383.

 

 

 

نمونه تحقیق:

 

تعداد 50 نفر از نوجوانان که به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند.

 

 

 

ابزار تحقیق:

 

پرسشنامه محقق ساخته است دارای 20 سوال می باشد. تعدادی از سوالات مستقیماً به متغیرهای تحقیق مربوط می شوند. بقیه سوالات برای تحلیل نتایج طرح شده اند ودر واقع مربوط می شوند به هویت شخصی افراد.

 

 

 

روش های آماری:

 

استفاده از آزمون  و مجذور کافی برای مقایسه میانگین در گروه مستقی استفاده شده است.

 

 

 

نتایج:

 

کلیه فرضیه ها در این تحقیق مورد تایید قرار نگرفته اند البته با توجه به پرسشنامه ای که از افراد بزهکار گرفته شده است.

 

 

 

 

 

فصل اول: کلیات

 

 

 

 

 

  • مقدمه
  • بیان مسئل
  • اهمیت تحقیق
  • هدف تحقیق
  • فرضیه های تحقیق
  • متغیرها
  • تعاریف عملیاتی

 

 


مقدمه: بزهکاری کودکان و نوجوانان از جمله موضوعات پیچیده و مشکل و در عین حال جالب در روانشناسی و سایر رشته های مرتبط با آن می باشد. مسئله بررسی علمی بزهکاری سالهاست مورد توجه قرار گرفته ومتخصصان و دانشمندان رشته های مختلف علوم به خصوص روانشناسی، روان پزشکی، جامعه شناسان، حقوق دانان و مربیان هر یک از دریچه ای به بررسی این مسئله همت گمارده اند. امروزه بزهکاری به عنوان مشکل ومسئله اساسی عصر کنونی درآمده است. به صورتی که در گزارش های پژوهشگران متعددی مورد تاکید است. از جمله اسپی (1978) طی تحقیقی در آمریکا اعلام کرده نسبت نوجوانانی که طی سالهای 1957 تا 1975 در دادگاه های مختلف نوجوانان ظاهر شده اند به طرز وحشتناک و ثابتی بالا و به حدود دو برابر رسیده است در ایران مطابق آمارهای موجود در سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور، درصد بزهکاران ارجاع شده به کانون اصلاح و تربیت تهران در سال 1363 نسبت به سال 1365 9/9% افزایش یافته است. بحث در خصوص شناخت و تبیین ابعاد مختلف بزهکاری کودکان و نوجوانان گستره وسیعی از عوامل مختلف زیست شناختی، جامعه شناختی را شامل می شود و این امر ک خودشناسی از ماهیت چند بعدی انسان است. ضمن تاکید بر تفکیک ناپذیری این ابعاد از یکدیگر نشان می دهد که برای بزهکاری علت واحدی وجود ندارد و هیچ یک از ابعاد انسانی نمی توان به نتهائی موجود آنداشت یکی از ابعاد ویژگی های بزهکاران توجه به تحول اخلاقی آنان می باشد تا اینکه وضعیت تحول اخلاقی آنان نسبت به غیر بزهکاران مشخص شود و تفاوت های این دو گروه در این زمینه معلوم گردد. لارمن کلبرگ (1958) حدود 30 سال بعد از اینکه پیاژه تحقیقاتش را در مورد رشد تحول اخلاقی منتشر کرد تحقیقات خود را در زمینه تحول اخلاقی طبق سنت پیاژه دنبال کرد و گسترش داد.

 

 

 

بیان مسئله:

 

تحقیقات و پژوهش های علمی جدید پیرامون مسئله بزهکاری ثابت کرده است که عامل اصلی در ارتکاب بزهکاری جامعه است. یعنی در جامعه افراد را به طرف انحراف و کجروی سوق می دهد. این وظیفه مهم در جامعه است که امکان اصلاح را برای افراد خاصی فراهم می آورد. برای درمان و پیشگیری پدیده بزهکاری باید درصد شناخت عواملی که باعث فساد محیط اجتماعی گشته و محیطی مناسب برای پروردن افراد بزهکار فراهم آورده برآمد و با شناخت آن عوامل و پیدا کردن ریشه های آن سعی در خشکاندن آن ریشه ها برآمد. یعنی با توجه به افزایش تعداد و بزهکاران هر روز بر تعداد کانون ها بیفزائیم. بعلاوه به فرض اینکه امکان چنین کاری هم باشد آیا عاقلانه تر نیست که این هزینه و نیروی انسانی کشور عزیزمان را که باید صرف درمان بزهکاران شود در اموری مربوط به پیشگیری این امر اختصاص دهیم؟ چه با این کار ما کودکان، نوجوانان و جوانان را از مسیر انحرافی به دور داشته و وار کانال هایی کنیم که خود عوامل سازنده این برای جامعه خود باشند.

 

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

اختصاصی از فی بوو تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان


تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان.

19 صفحه

بیان مسئله: غرض از بزهکاری رفتاری نابهنجار و اغلب دارای جنبه ضد اجتماعی است بزهکاری به ارتکائ جرم هایی اطلاق می شود که کمتر از سن معینی به وقوع پیوسته است. تعیین میزان این سن با قانون است و برحسب جوامع مختلف متفاوت است. خانواده ها اغلب اینگونه مسائل را به گردن تعلیم و تربیت یا جامعه می اندازند. در حالی که 75% از شخصیت کودک در هنگام ورود به مدرسه شکل گرفته و تاثیر خانوادگی تقریباً 3 باربر تاثیر آموزشگاهی است.

 

هدف تحقیق:

شناخت عواملی است که در محیط خانواده موجب بزهکاری می شود. شناخت هر یک از این عوامل به خانواده ها کمک می کند که هر یک در مورد آینده فرزندان خود تصمیم مثبت بگیرند.

 

ضرورت تحقیق:

شناخت عواملی است که در محیط خانواده موجب بزهکاری می شود. شناخت هر یک از این عوامل به خانواده ها کمک می کند که هر یک در مورد آینده فرزندان خود تصمیم مثبت بگیرند

 

ضرورت تحقیق:

اگر این تحقیق به نتیجه مطلوبی برسد می توان با ارائه راهکارهای مناسب زمینه بزهکاری را از دوران کودکی در خانواده از بین برد.


دانلود با لینک مستقیم


تاثیر عوامل خانوادگی در بزهکاری نوجوانان

دانلود مقاله کامل در مورد بزهکاری زنان

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کامل در مورد بزهکاری زنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل در مورد بزهکاری زنان


دانلود مقاله کامل در مورد بزهکاری زنان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 86

 

بزهکاری زنان

مقدمه

موضوع درس جرم شناسی در نیمسال کنونی بزهکاری زنان[1] است که سعی خواهیم کرد به موضوع جنسیت مؤنث و بزهکاری بپردازیم. البته باید خاطر نشان کرد که دو عبارت جنس[2] و جنسیت[3] باهم متفاوت هستند، چراکه منظور از عبارت جنس مؤنث همان ویژگی‌های بیولوژیک و فیزیولوژیک زنانه است اما وقتی از کلمه جنسیت استفاده می‌شود به جنبه‌های اجتماعی و حقوقی متمایز میان زنان و مردان اشاره می‌شود. اصطلاح جنسیت از دست‌آوردهای جنبش فمینیستی است.

در مقطع کارشناسی جنسیت در کنار عوامل دیگری نظیر سن تحت عنوان «عوامل ذاتی جرم» مطالعه گردید، اما در این مقطع به طور خاص به نقش زنان در بزهکاری پرداخته خواهد شد؛ در این درس به دیدگاههای فمنیستی دربارة حقوق کیفری هم پرداخته می‌شود که معتقدند حقوق کیفری با دیدی مردانه نوشته شده است. در حقوق کیفری به طور سنتی برخی از دیده ترحم به زنان می‌نگرند و برخی دیگر آنان را باعث تمامی جرائم می‌دانند. در جرمشناسی جدید می‌خواهند این دیدگاه را اصلاح کرده و نقش زنان چه به عنوان بزهکار و چه بز‌ه‌دیده را بررسی کنند.

اما چرا این موضوع برای این نیمسال انتخاب شده است؟ برای پاسخ به این سؤال و بیان اهمیت موضوع بزهکاری زنان باید به مطالب زیر اشاره شود:

اهمیت موضوع بزهکاری زنان

1- جایگاهی که زن به عنوان همسر و مادر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد؛ چنانکه در مقدمه قانون اساسی نیز فرازهایی در این باره آمده است و یا در اصل دهم قانون اساسی به نهاد خانواده به عنوان مبنای جامعه اسلامی اشاره شده است، همچنین در اصل بیست‌و یکم به حقوق زنان[4] اشاره شده است. حال می‌خواهیم ببینیم که نقش زن در نهاد خانواده چگونه است و چگونه می‌تواند در بزهکاری و بزه دیدگی مؤثر باشد و علاوه بر این، تأکید قانون اساسی بر جایگاه و حقوق زن چه تأثیری بر قوانین عادی داشته است؟

2- نظام سیاسی کشور ما پس از انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی است و در این نظام روحانیت حکومت دارند. حکومت روحانیت یعنی حکومت فقه که، در فقه نیز تفاوتهائی میان دو جنس قائل شده‌اند، مثل انحصار قضاوت برای مردان و یا انحصار حق قتل در فراش (موضوع ماده 630 ق.م.ا) که حقی مختص مردان است. در این نیمسال به این امر می‌پردازیم که آیا این تفاوتهای جنسیتی در زمینه جرمشناسی هم می‌تواند مطرح شود و یا اینکه این تفاوتها چه تأثیری بر بزهکاری و بزه‌دیدگی زنان دارند.

3- در فضای سیاسی فعلی کشور، به مناسبت طرح برنامة چهارم توسعه کشور، بحث کنارگذاشتن و عدم لحاظ تفاوتهای جنسیتی در زمینه‌های حقوقی (مالی، کیفری و...) مطرح شده است، که البته شورای نگهبان با تحقق این امر به این دلیل که در اسلام تفاوتهایی بین دو جنس مذکر و مؤنث وجود دارد مخالفت کرد.

 

عنوان دقیق برنامة چهارم توسعه «برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی» است، لذا وقتی درباره رفع تبعیض جنسیتی در آن بحث می‌شود به این معناست که در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بایستی زن و مرد یکسان تلقی شوند. یکی از همین مسائل اجتماعی بحث بزهکاری و بزه‌دیدگی زنان است.

4- دلیل چهارم یک دلیل جمعیت شناختی است؛ حدود نیمی از پیکره اجتماع را زنان تشکیل می‌دهند (در حال حاضر جمعیت زنان کشور باتفاوتی حدوداَ یک میلیون نفری، بیش از مردان است) و در ربع قرن اخیر هم حضور زنان در عرصه‌های علمی و آموزشی بیشتر شده و به تبع آن حضور اجتماعی زنان هم افزایش یافته است. این امر نشانگر آن است که برخلاف اکثر جوامع اسلامی دیگر (مثل کشور کویت و عربستان) زنان در جامعه ایران منفعل نبوده بلکه کنش‌گر هستند، یعنی تصمیم می‌گیرند که این تصمیم می‌تواند مربوط به جرم باشد.

5- دلیل دیگر یک دلیل سیاسی اجتماعی است؛ به لحاظ بالا بودن جمعیت زنان و اینکه زنان ایرانی از سال 1342 حق رأی پیدا کرده‌اند در سالهای اخیر نیز شاهد فعالیتهای سیاسی اجتماعی بیشتری از سوی آنان نسبت به گذشته هستیم. مثلاَ زنان در دوم خرداد ماه سال 1376 نقش عمده‌ایی راایفا کردند. علاوه بر این می‌‌توان به سازمانهای غیردولتی (NGO) بسیاری اشاره کرد که زنان در آنها نقش فعالی دارند و حتی بنیانگذار بسیاری از آنها بوده‌‌اند. دریافت جایزه نوبل سال 2004 توسط یک زن ایرانی از دیگر نشانه‌های افزایش فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان در سالهای اخیر است.

6- در بیست‌ و پنج سال اخیر تحصیلات و حرفه‌آموزی زنان با رشد چشمگیری همراه بوده است و دلیل آن هم افزایش مراکز آموزش عالی می‌باشد و البته امروزه والدین بیشتری می‌پذیرند که دخترشان به شهر دیگری برای کسب علم مسافرت کند.

به بهر حال باید گفت همزمان با رشد تحصیلات زنان، بسیاری از زنان با موانع سنتی جامعه خود مواجه می‌شوند. حضور زنان در عرصه‌های آموزشی افزایش یافته اما تفکر حاکم همچنان مردانه است. از جمله آثار این امر، محدودیتهای بیشتری است که زنان در زمینه فرصتهای شغلی دارند، در نتیحه زنان ممکن است با دیدن این محدودیتها سرخورده شده و به سوی اعمال مجرمانه سوق پیدا کنند. اگر تا بیست سال پیش، دختران ایرانی به اقتضای نوع تربیت و سطح تحصیلات خود عمدتاً فقط به فعالیتهای خانه‌داری می‌پرداختند، امروزه ایجاد محدودیت در ایفای نقشهای اجتماعی باعث سرخوردگی آنها می‌شود. در ادامه باید گفت علیرغم رشد سطح علمی و آموزشی بانوان ایرانی، تربیتی که خانواده‌ها در رابطه با فرزندان خود به کار می‌برند هنوز جنبة سنتی دارد. مثلاً در اختلافات زناشویی بیشتر زنان بزه‌دیده هستند که این امر را می‌توان در نتیجه اختلاف دیدگاه زن (تحصیل کرده) و مرد (سنّتی) دانست.

7- افزایش حضور اجتماعی زنان در جامعه اعم از مجامع دولتی، نهادهای مدنی و مشاغل آزاد (فروشنده، راننده و ...) که این حضور اجتماعی زمینه ایجاد تنش و اصطکاک منافع با دیگران را ایجاد می‌کند و بالتبع باعث تغییراتی در نرخ بزهکاری زنان می‌شود.

8- دلیل بعدی که به دلیل قبلی مرتبط است پررنگ شدن حضور زنان در نهاد خانواده است علیرغم اینکه ریاست خانواده برعهده شوهر است اما امروزه شاهد همکاری اقتصادی زنان در تأمین امور مالی خانواده هستیم و این نقش اقتصادی زنان می‌تواند موازنه سنتی قدرت در نهاد خانواده را برهم بزند. علاوه براین با غیبت زنان در محفل خانواده شاهد آثار سوئی بر تربیت فرزندان و روابط زناشویی هستیم. همچنین می‌‌توان گفت که زنان کارمند امروزه دچار همان اضطراب‌ها و استرسهای مردان هستند.

9- بالا رفتن نرخ بزهکاری زنان؛ در سالهای اخیر ملاحظه‌ می‌شود که حضور زنان در برخی جرائم افزایش یافته و میزان بزه دیدگی آنان نیز نسبت به گذشته فزونی داشته است. همین رشد نسبی نرخ بزهکاری و بزه‌دیدگی زنان، پرداختن به این بحث را توجیه می‌کند.

10- مشارکت زنان در جرائمی که تاکنون مختص مردان تلقی می‌شد؛ امروزه زنان حتی در جرائم تروریستی و جرائم خشونت‌آمیز (نیازمند کلسیم) نیز مشارکت می‌کنند.

11- تحول دیدگاه مراجع قضایی و پلیسی نسبت به زنان (چه شاکی و چه متهم)؛ امروزه شاهد تغییر دیدگاههای مبتنی بر فاکتور جوانمردی[5] نسبت به زنان در میان ضابطین و قضات هستیم؛ اگر در گذشته قرارهای سبکی برای متهمین زن صادر می‌شد امروزه دیگر چنان دیدگاهی وجود ندارد و این خود چالش جدیدی فراروی جرمشناسی است.

12- دلیل دیگر اینکه کشور ایران از نظر جغرافیایی در چهارراه اروپا، آسیا و آفریقا قرار دارد این وضعیت خود باعث ایجاد تنوع فرهنگی در کشور ما شده و این تنوع فرهنگی باعث تنوع دیدگاه نسبت به زن شده است. مثلاَ جایگاه زن در گیلان به کلی متفاوت از جایگاه وی در خوزستان یا بلوچستان است. از اینرو زنان جامعه ما با نوعی تکثر فرهنگی روبرو هستند و این تنوع خرده فرهنگها باعث ایجاد تفاوتهایی در نرخ بزهکاری و بزه‌دیدگی زنان می‌شود. مثلاَ چرا زنان برخی از استانهای غربی بیش از زنان مناطق دیگر ایران دست به خود سوزی می‌زنند. (گرچه خودکشی بزه نیست بلکه یک انحراف است).

13- کشور ایران دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی و استراتژیک است به طوری که حدود هفده کشور دارای مرزهای خاکی یا آبی با ایران هستند. حال اگر تفاوت سطح اقتصادی مرزنشینان ایرانی با کشورهای همسایه را نیز به این معادله اضافه کنیم به خوبی علت قاچاق زنان ایرانی به کشورهای همسایه را در خواهیم یافت.[6] مجلس شورای اسلامی در اواخر مرداد ماه امسال قانونی را دربارة قاچاق کودکان و زنان به تصویب رسانده است. و تصویب این قانون نیز حاکی از وجود پدیده‌ایی به نام قاچاق زنان است.[7]

14- در دهه‌های اخیر، سازمان ملل متحد، قطعنامه‌ها و اسناد چندی را در جهت احیاء و تقویت حقوق زنان تصویب کرده است. در برخی از این اسناد بین‌المللی حقوقی و به ویژه در کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان- که جمهوری اسلامی ایران به آن ملحق نشده است- به برخورد برابر با زنان تأکید شده است، این امر در اعلامیه جهانی حقوق بشر سال 1948، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سال 1966- که ایران هم به آن ملحق شده است- نیز مورد تأیید قرار گرفته است. پس در حال حاضر اسناد مذکور جزء منابع فراملی حقوق ایران بوده و طبق ماده 9 قانون مدنی قابل استناد می‌باشند؛ این ملاحظات بین‌المللی خود دلیل دیگری برای پرداختن به موضوع بزهکاری زنان می‌باشد.[8]

15- امسال کنگره‌ایی در شهر پکن در رابطه با حقوق زن (کنگره پکن به علاوة ده) برگزار گردید.

در تدارک این کنگره، سمینارهای مختلفی هم در کشورهای مختلف از جمله در کشور ما برگزار شد که یکی از آنها سمینار آذرماه امسال تحت عنوان «زن و حقوق کیفری: گذشته، حال، آینده» می‌باشد.[9]

16- رشد نرخ جابه‌جایی زنان نسبت به گذشته؛ امروزه زنان بسیاری هستند که در دو شهر مختلف زندگی و کار می‌کنند (مثلاَ زندگی در کرج، کار در تهران). این افزایش تحرک جغرافیائی زنان خود یک عامل مؤثر در بحثهای جرمشناختی است.

17- نقش فناوریهای نوین در تحولات فکری و جنبش‌های اجتماعی زنان؛

حال که به اهمیت این بحث اشاره شد به توضیح خصوصیات بزهکاری زنان می‌پردازیم، اما قبل از آنکه مستقیماَ وارد این بحث شویم باید نکته‌ایی بیان شود و آن این است که در نظامهای حقوقی و قضایی کشورهای مختلف بین حقوق زن و مرد تفاوتهایی قائل شده‌اند که در حقوق بشر به تبعیض جنسیتی معروف است. تفاوت مذکور در حقوق کیفری هم وجود دارد. در جرمشناسی هم واقعیتهای جرمشناختی و آمار، تفاوت مذکور را نشان می‌دهد به این معنی که زنان دارای حضور کمی و کیفی کمتری در بزهکاری هستند. بنابراین میان زن و مرد در بزهکاری و نحوة تبیین بزهکاری نابرابری وجود دارد و این نابرابری ابتدا در آمار جنایی مشاهده می‌شود.

یک تحقیق میدانی نشان می‌دهد که در برابر هشت مرد بزهکار، تنها یک زن بزهکار وجود دارد و در مقابل 420 زن غیرمجرم، یک زن مجرم وجود دارد، حال آنکه در مقابل 50 مرد غیر مجرم یک مرد مجرم وجود دارد. بنابراین از منظر جرمشناسی بایستی به بررسی علل تفاوت کمی فاحش میان بزهکاری زنان و مردان پرداخت.

خصوصیات بزهکاری زنان

بزهکاری زنان دارای چهار ویژگی است که عبارتند از:

1- کم بودن حضور زنان در فعالیتهای مجرمانه؛ بنابر آمار جنایی فرانسه تنها یک هشتم یا یک دهم مجموع جرائم مربوط به زنان می‌شود. در بیان علت این امر توضیحات زیست‌شناختی، روانشناختی و جامعه‌شناختی مطرح شده است. اما عده‌ایی از جرمشناسان در کنار علل مذکور، یک دلیل جرمشناختی را مطرح کرده‌اند و آن، رقم سیاه بزهکاری زنان است. به این صورت که زنان یا مرتکب جرائم آپارتمانی و غیرعلنی می‌شوند و یا اگر هم مرتکب جرائم خیابانی و علنی بشوند براساس پیشداوریهای مراجع قضایی و پلیس نسبت به زن بزهکار، پرونده آنها مورد اغماض قرار می‌گیرد اینجا باید از تبعیض مثبت که به نفع زنان تمام می‌شود سخن بگوئیم.

2- ویژگی دوم بزهکاری زنان در ماهیت جرائم ارتکابی آنهاست؛ زنان در برخی جرائم حضور بیشتری دارند. اولین دسته از جرائم مذکور، جرائمی هستند که بزه‌دیده آنها طفل یا نوزاد است و توانایی دفاع از خود را ندارد مثل بچه‌کشی (infanticide).[10] این جرم جرمی زنانه است.

جرم کودک‌آزاری (child abuse)[11] نیز از جمله همین جرائم است. قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب آذر ماه 81) در 9 ماده در مقام حمایت از اطفال در برابر آزار (به ویژه از طرف والدین) تصویب شده است.

دسته دوم جرائم جنسی هستند. در این دسته از جرائم یک جرم باید در رأس قرار گیرد و آن هم روسپیگری[12] است

جرم دیگری جنسی جرم بچه‌بازی (pedophilia) است که امروزه زنان هم مرتکب آن می‌شوند علاوه براین، تجاوز به عنف (forcible rape) که در رویکرد سنتی علیه زنان است امروزه توسط زنان و علیه مردان و نوجوانان هم انجام می‌گیرد.

دسته سوم جرائم مالی هستند یا جرائم علیه اموال که زنان بیشتر در جرائم احراق، کلاهبرداری، خرید و فروش و اختفای اموال مسروقه و سرقت از فروشگاهها (shoplifting) حضور دارند. در مورد جرم اخیر (سرقت از فروشگاهها) باید گفت چون زنان به لحاظ شغل خانه‌داری بیشتر در فروشگاهها حاضرند این جرم را بیشتر مرتکب می‌شوند.

در زمینة جرائم علیه اشخاص باید گفت که زنان بیشتر در جرم مسموم کردن حضور دارند.

3- ویژگی سوم بزهکاری زنان، نحوه حضور و شرکت (participation) زنان در بزهکاری است طبعاَ زنان به لحاظ مسائل فیزیکی در جرائم خاصی حضور دارند یعنی جرائمی که نیروی فیزیکی چندانی نیاز ندارد. در برخی جرائم زنان نقش وسیله ارتکاب جرم را بازی می‌کنند. مثلاَ در قاچاق موادمخدر و کالا از زنان به عنوان رابط و باربر استفاده می‌شود و این امر به سه علت است: 1- ذهیت ترحم‌آمیز مردان که نوعاَ متولیان نهادهای پلیسی هستند و زن را موجودی ضعیف تلقی‌ ‌می‌کنند. 2- ویژگی‌هایی که در بدن زن وجود دارد که این ویژگیها به زن امکان مخفی‌کاری را می‌دهد. 3- بعضاَ دیده شده که زنان از پوشش خودشان برای حمل مواد استفاده می‌کنند گرچه امروزه باوجود مأمورین و پلیس زنان این امر مشکل‌تر شده است.

در کشور ما علاوه بر مسأله حجاب گفته می‌شود که زنان دارای جنبه تحریک‌کنندگی هستند و مباشر جرم را تحریک می‌کنند، یا آنکه از فریب و نیرنگ خود نیز استفاده می‌کنند.

4- ویژگی چهارم پائین بودن نرخ تکرار جرم در زنان است. زنانی که محکوم به حبس می‌شوند بعد از آزادی کمتر دوباره مرتکب جرم سابق می‌شوند. پس مجازات در روان زن دارای جنبه ارعابی قوی‌تری می‌باشد و می‌توان گفت که زنان به طور کلی مجرمین اتفاقی هستند نه به عادت.

پیشینة‌ تحقیقات جرمشناسی درباره بزهکاری زنان

با توجه به خصائص بزهکاری زنان و فرهنگ سنتی جوامع و با توجه به نحوه نگرش جوامع نسبت به زنان، ضرورت مطالعه زن در جرمشناسی خیلی دیر احساس شده است و در ادبیات جرمشناسی حجم کمی از تحقیقات به زنان معطوف شده است.

اولین کتابی که به مباحث جرمشناسی پرداخته است دارای عنوان و مضمونه مردانه است. دکتر لومبروزو کتاب «انسان بزهکار» را در سال 1876 به چاپ رساند و این در حالی بود که اشانتیون تحقیقات و مطالعات او را مردان تشکیل می‌دادند.

بیست سال بعد اولین مطالعه علمی در مورد بزهکاری زنان توسط لومبروزو و فررو تحت عنوان «زن بزهکار و زن روسپی» به چاپ رسید (1896).

منظور نویسندگان از انتخاب این عنوان این بوده است که زنان به طور کلی کمتر در وادی بزهکاری قرار می‌گیرند، اما از آنجا که زنان به روسپیگیری تمایل دارند پس معادل «بزهکاری» مردان در خصوص زنان باید از «روسپی‌گری» یاد کرد. فلذا بالا بودن نرخ روسپیگیری زنان نرخ کم بزهکاری آنان را جبران می‌کند.

کتاب دیگری که در این حوزه دارای اهمیت است کتاب «بزهکاری زنان»[13] آقای پولاک است آقای پولاک، استاد دانشگاه پنسیلونیا است و کتاب خود را در سال 1950 به چاپ رسانده است کتاب دیگر تحت عنوان «دختران ناسازگار»[14] توسط آقای توماس در سال 1923 نوشته شده است. کتاب دیگر تحت عنوان «زن بزهکار» توسط آقای گارنیه و در سال 1906 به چاپ رسیده است. در ادبیات حقوقی فارسی کتاب خانم دکتر معظمی «فرار دختران چرا» قابل طرح است. حال باید دید که در همین مطالعات اندک چه عواملی به عنوان علل بزهکاری زنان ذکر شده است.

دیدگاههای مختلف درباره بزهکاری زنان

درخصوص اینکه چرا تعداد زنان در آمار جنایی کمتر از مردان است و یا اینکه چرا در جرائم خشونت‌آمیز حضور کمتری دارند توضیحاتی ارائه شده است و می‌توان گفت که دربارة بزهکاری زنان و علت‌شناسی بزهکاری زنان دو نوع دیدگاه در جرمشناسی وجود دارد 1- علت‌شناسی جنائی که تفکر متعارف کلاسیک است و به جنسیت مؤنث در کنار جنسیت مذکر و چگونگی بزهکاری زنان پرداخته می‌شود 2- تفکر انتقادی یا جرمشناسی واکنش اجتماعی که معتقد است زنان بزهکار در واقع قربانیان سیاست‌گذاریهای قضایی، قانونی و پلیسی مردان هستند و می‌گویند چنانچه تبعیضهای حقوقی علیه زنان از بین برود دیگر زن بزهکار نخواهیم داشت. در این دیدگاه دستگاه قضایی پلیس و قانونگذار تولیدکننده جرم تلقی می‌شوند اما در جرمشناسی کلاسیک وضع کاملاَ برعکس است و این دستگاهها، پناهگاه و مدافع مردم در برابر جرم محسوب می‌شوند. در جرمشناسی کلاسیک فرآیند ارتکاب جرم در زنان بررسی می‌شود، بدون آنکه به نقش دستگاههای کنترل جرم توجه شود و به روابط خانوادگی، قدرت اقتصادی و اوقات فراغت او و ... پرداخته می‌شود.

حال که می‌خواهیم به بیان دیدگاههای مختلف درباره بزهکاری زنان بپردازیم بایستی ابتدا به تحلیل واژه بزهکاری (criminality, delinquency) بپردازیم.

بزهکاری در فارسی سه معنا دارد: معنای اول مجرمیت (در زبان عربی) است.

معنای دوم این واژه، توده و جمع جرائم است معنای سوم نیز در جامعه‌شناسی جنائی مورد بحث قرار می‌گیرد که آن هم مجموعه جرائم ارتکابی در زمان و مکان معین است فارغ از نوع آن، در مطالعات آمار جنایی نیز بزهکاری در این معنا به کار می‌رود.

رویکردهای کلاسیک نسبت به بزهکاری زنان

ابتدا به رویکردهای کلاسیک می‌پردازیم که شامل سه رویکرد زیست‌شناختی، روانشناختی و جامعه‌شناختی نسبت به بزهکاری زنان است. وجه اشتراک این سه رویکرد این است که هر سه رویکرد به خصیصه افتراقی ذاتی زن نسبت به مرد اعتقاد دارند.

1- رویکرد زیست‌شناختی

این رویکرد اولین رویکرد جرمشناختی نسبت به زنان است که در کتاب لومبروزو و فررو منعکس شده است. این رویکرد که هنوز هم طرفدارانی دارد براین عقیده است که زن موجودی ناپاک است. زن و پلیدی، زن و شیطان، زن و جادوگری در ذهن عامه باهم عجین هستند.

البته اینکه زنان بیشتر در معرض اتهام جادوگری و ساحری قرار می‌گیرند به این علت است که زن دارای قدرت اعطای حیات است ومی‌تواند به یک موجود حیات ببخشد و حال آنکه مرد نمی‌تواند نوزاد به دنیا بیاورد.

بنابراین زن از نظر بیولوژیک می‌تواند دارای فرزند شود و عاطفه مادری باعث کاهش امیال خشونت‌آمیز در درون زنان می‌شود. پس طبیعت زنان در پرتو مادر بودن و یا دختر بودن متفاوت خواهد بود. دکتر لومبروزو در کتاب «زن بزهکار و زن روسپی» به تأثیر مراحل فیزیولوژیک زنانه در خلق و خوی زنان اشاره می‌کند.

اوقات (وقایع) ممتاز فیزیولوژیک زنانه

اوقات ممتاز زنانه که دکتر لومبروزو به آنها اشاره کرده است عبارتند از:

1- بلوغ 2- عادت ماهانه 3- دوره یائسگی 4- دوره حاملگی

اینها وقایع فیزیولوژیکی هستند که در مقاطع مختلف سنی و زمانی برای یک زن اتفاق می‌افتد گفته شده است که در دوره‌های سه گانه بلوغ، عادت ماهانه و یائسگی بزهکاری زنان نرخ روبه‌رشدی دارد، چون تحریک‌پذیری، بی‌ثباتی و پرخاشگری زنان در این دوره‌ها افزایش می‌یابد و حتی قدرت تحریک‌کنندگی زنان نیز افزایش می‌یابد و توانائی‌ها و استعدادهای زنان دستخوش تعدیل و تغییر می‌شود.

این دوره‌های ممتاز زنانه هم در خلق و خو و روانشناسی زنان و هم در نیروی فیزیکی و جسمانی آنها تغییر ایجاد می‌کند.

عده‌‌ایی معتقدند این دوره‌های ممتاز سه‌گانه از این جهت قابل مطالعه هستند که زنان در این دوره‌ها آسیب‌پذیرتر می‌شوند و بنابراین راحت‌تر دستگیر می‌شوند نه اینکه واقعاَ تمایلات مجرمانه بیشتری پیدا بکنند.

توانایی فیزیکی‌ـ جسمانی زنان

این دیدگاه متعلق به کتله و لومبروزو است. آنها در وهله اول ضعف فیزیکی زنان را علت کمتر بودن آمار جرم آنان دانسته‌اند، اما این دیدگاه قویاَ با مخالفت مواجه شده است زیرا اگر چه حضور زنان در جرائم خشونت‌آمیز به لحاظ قوای فیزیکی کمتر است اما در جرائم خدعه‌آمیز حضور بیشتری دارند.

به هر حال این دیدگاه یک دیدگاه مردانه است چرا که در زمان کتله و لومبروزو جرائم بیشتر ناظر به جرائم یدی و خشونت‌آمیز بوده است و حال آنکه امروزه جرائم شامل جرائم یقه‌سفیدها و جرائم آپارتمانی نیز می‌شود.

کشفیات علم سیتوژنتیک

با توجه به کشفیات اخیر در علم سیتوژنتیک سؤالی که به وجود می‌آید این است که اختلالات کروموزمی تا چه اندازه می‌تواند در کاهش بزهکاری زنان و افزایش بزهکاری مردان مؤثر باشد.

هر سلول انسانی دارای کروموزومهایی است که تعداد آنها 23 جفت است. 22 جفت اول اتوزوم نام دارند که بین دو جنس مشترک هستند؛ جفت بیست و سوم در زنان xx است و در مردان xy می‌باشد این جفت، کروموزوم جنسی یا گنوزوم نامیده می‌شود.

در کشفیات سالهای 1960 که بر روی عده‌ایی از مرتکبین قتلهای سریالی انجام گرفت مشخص شد که ممکن است جفت بیست و سوم غیر از آنچه گفته شد، باشد یعنی xxy و xyy. هر گاه در خصوص زنان، جفت بیست و سوم از یک x. برخوردار باشد اصطلاحاَ سندرم ترنز به وجود می‌آید. یعنی زنی با 44 کروموزوم به علاوة‌ یک x این قبیل زنان قد کوتاهی دارند و برخی اعضای بدن آنها رشد بیشتری کرده است، بچه‌دار هم نمی‌توانند بشوند.

حال اگر این اختلال کروموزومی در مردان باشد به جای 46 کروموزوم، 47 کروموزوم وجود دارد و در نتیجه این مردان مبتلا به سندرم کلاین‌فلتر هستند.

در خصوص رابطه اختلال کروموزومی با بزهکاری، تحقیقات نشان داده است که کم‌بودن تعداد کروموزمهای جنسی ارتباطی با بزهکاری ندارد، اما زیاد بودن تعداد کروموزومها (که در مردان مبتلا به اختلال دیده می‌شود) با بزهکاری مرتبط است؛ اختلالات کروموزومی منجر به نوعی عقب‌ماندگی ذهنی می‌شود؛ در مردانی که جفت بیست و سوم آنها xxy و xyy یا xxyy است خصوصیاتی از قبیل قدبلندی و عقب‌ماندگی ذهنی دارند.

نتیجه اینکه اختلالات کروموزومی در زنان منجر به بزهکاری بیشتر نمی‌شود اما اختلالات کروموزومی در مردان با رفتار مجرمانه آنها ارتباط پیدا می‌کند در مورد زنان به لحاظ اینکه کروموزوم کم باعث ضعف فیزیکی آنها می‌شود بزهکاری نیز در آنها کاهش می‌یابد.

اما این دیدگاه زیر سؤال رفته است چون هر مردی که اختلال کروموزومی دارد لزوماَ مرتکب جرم نمی‌شود و از طرف دیگر همة مجرمین هم دارای اختلالات کروموزومی نیستند بنابراین باب این کشفیات در جرمشناسی تا حدودی بسته است.

به طور کلی مطالعه رابطه بین طبیعت زن و بزهکاری زنان از طریق مطالعة تأثیر وقایع ممتاز زندگی زن یا اختلالات کروموزومی امروزه زیر سؤال رفته است.

در انتقاد از دیدگاه زیست‌شناختی دو نوع استدلال شده است: نوع اول به تأثیر عوامل فرهنگی اشاره می‌کند و نوع دوم استدلالات کشفیات علمی جدیدی را مطرح می‌کند که برخلاف دیدگاههای سابق است

اما استدلال نوع  اول این است که زیست شناسان تأثیر عامل فرهنگی را بر عوامل زیست‌شناختی لحاظ نکرده‌اند و انسان را بدون توجه به بستر فرهنگی جامعه او مورد بررسی قرار داده‌اند در حالیکه انسان دارای خصوصیات اکتسابی است که از طریق فرهنگ منتقل می‌شود و البته کنار گذاشتن جنبه‌های فرهنگی در مطالعه طبیعت زن و بزهکاری زنان به دلیل نگرش مردانه محققین بوده است که با پیش داوریها و ذهنیتهای مردانه، ویژگیهای فیزیولوژیک زن را دلیلی بر کمی بزهکاری آنها دانسته‌اند.

حال به دسته دوم از استدلالات می‌پردازیم که عمدتاَ دلائل علمی هستند.

1- مطالعات بر روی برخی اقوام نشان داده است که زنان در دوره‌ ماهانه خود دچار دردهای معمول زنانه نمی‌شوند و همچنین هیچ اختلال هورمونی که باعث تغییر در خلق و خوی آنان گردد مشاهده نشده است. بنابراین تأثیر عادت ماهانه به عنوان یکی از دوره‌های ممتاز بر بزهکاری زنان زیر سؤال می‌رود.

2- در مطالعاتی که در سالهای 70 میلادی دربارة سن بلوغ و یائسگی زنان در اروپا انجام شده است مشاهده شده که با بالا رفتن سن بلوغ و پائین آوردن سن یائسگی تفاوتی در نرخ بزهکاری و ادوار سنی به وجود نیامده است.

3- زنان نسبت به گذشته از یکسو فرزند کمتری دارند و از سوی دیگر به فرزندان کمتر شیر می‌دهند بنابراین دوره رابطه عاطفی آنها با فرزندان کمتر است و دوره ماهیانه بیشتری در عمر خود می‌بینند حال اگر رابطه مستقیمی بین وقایع فیزیولوژیک بابزهکاری وجود می‌داشت می‌بایستی نرخ بزهکاری زنان افزایش می یافت در حالیکه مطالعات این امر را نشان نداده و نرخ مذکور ثابت مانده است.

به عنوان نتیجه‌گیری باید گفت که مسائل فیزیولوژیکی اهمیت خود را از دست داده و مسائل روانی مورد توجه قرار گرفته‌اند.

2- رویکرد روانشناختی

لومبروزو و فررو در کتاب خود سعی کردند تا علت حضور کم زنان در بزهکاری را با توجه به خصوصیات روانی آنها توجیه کنند این خصوصیات عبارتند: از 1- هوش و استعداد کم 2- فقدان خلاقیت و نوآوری که ناشی از هوش کم است 3- بالا بودن درجه اخلاقی آنها نسبت به مردان (گابریل تارد گفته که زنان به این دلیل کمتر مرتکب بزه می‌شوند) 4- محافظه‌کار بودن 5- منفعل بودن 6- مطیع و فرمانبردار بودن (زنان در امور کنشی حضور ندارند و بیشتر واکنشی هستند).

در همین رابطه آقای گیبنز در سال 1986 کتابی را تحت عنوان «عوامل فرهنگی و بزهکاری» به چاپ رساند و در ادامه نظریات لومبروزو به معرفی دو دسته از غرایز و مقایسه آنها باهم پرداخت. دسته اول غرایز توانشی (Sthenia) و دسته دوم غریزه بی‌توانی (Asthenia).

ویژگیهای غرایز توانشی از نظر او عبارتند از: اعتماد به نفس، شادمانی، نشاط، قدرت جنسی، تندخویی، عصبانیت، کنجکاوی و ...

ویژگیهای غرایز بی‌توانی عبارتند از: ترس، فرمانبرداری، لطافت، غم و اندوه، انرژی کم، آسیب‌پذیر‌ بودن.

آقای گیبنز معتقد است که زنان به خاطر اینکه دارای غرایز بی‌توانی (Asthenia) هستند کمتر مرتکب جرم می‌شوند و بیشتر بزه‌دیده هستند.

در نظریات روانشناختی جنس (sex) زن لحاظ شده است و به همین علت لومبروزو معتقد بود که زنان بیشتر به روسپیگیری می‌پردازند. او بزهکاری مردان رادر مقابل روسپیگیری زنان قرار می‌داد. لومبروزو از یک طرف منکر جرم غیرجنسی برای زنان بود و از طرف دیگر معتقد به نوع تکامل نیافته بشری بو د و از این دو مقدمه نتیجه می‌گرفت که زنان روسپی را باید عقیم کرد. و می‌گفت اگر بتوانیم، جنسیت مؤنث را حذف کنیم یعنی او را عقیم کنیم دیگر زن بزهکار نخواهیم داشت. اگر دیدگاه لومبروزو را با دستاوردهای جدید فیزیولوژی و روانشناسی مقایسه کنیم می‌بینیم که تشبیه بزهکاری مردان به روسپی‌گری زنان یک نگرش مردانه است و امروزه حتی می‌توان از روسپی‌گری مردانه صحبت به میان آورد.

از سوی دیگر اگر رفتار زنان مورد مطالعه قرار گیرد خیلی از مطالبی که به عنوان خصائص ذاتی زن ذکر شده است تعدیل خواهد شد مثل ضعیف و لطیف بودن. شخصیت زن نیز مانند مرد دارای برخی خصائص اکتسابی است. بنابراین بخشی از خصوصیات شخصی زنان ناشی از نگرش جامعه به آنها است.

اگر بپذیریم که ما در حشر و نشر با جامعه خصائصی را فرا می‌گیریم، زنان هم از طریق عوامل اکتسابی می‌توانند ویژگیهای زنانه را اکتساب کرده باشند پس حضور زن در محیطهای آموزشی، ورزشی و یا سیاسی به وی امکان می‌دهند که خصائص ذاتی خود را تغییر می‌دهد. مثلاً زن می‌تواند هوش و استعداد کم خود را تغییر دهد.

با توجه به ایرادات و انتقادهایی که نسبت به دیدگاههای روانشناختی و زیست‌شناختی وجود داشته و با توجه به مطالعات عملی انجام شده و برای تکمیل توضیحات علت شناختی دربارة بزهکاری زنان، عده‌ایی به ملاحظات جامعه شناختی متوسل شده‌اند و البته در این خصوص هم در جرمشناسی بحثهای مفصلی مطرح شده است.

3- رویکرد جامعه شناختی

گرچه محیط فیزیکی و تأثیر آن در بزهکاری از سالهای 1835 مورد توجه قرار گرفته بود اما تأثیر محیط اجتماعی بر بزهکاری از سالهای 1880 به بعد مورد توجه قرار گرفت و پس از آن دیگر بحث محیطهای طبیعی و فیزیکی در جرمشناسی تقریباً بایگانی شد.

دو جامعه شناس مشهور به نامهای دورکیم و ساترلند به نقش‌های اجتماعی دو جنس و نیز سنت‌های حاکم بر دو جنس اشاره کرده‌اند.

امیل‌دورکیم کتاب‌های خودکشی و تقسیم کار و قواعد روش جامعه شناختی را به چاپ رساند. او در کتاب خودکشی (به سال 1897) به تأثیر نقشهای اجتماعی زنان در بزهکاری اشاراتی کرده است و یک ربع قرن بعد، جامعه‌شناس آمریکایی آقای ساترلند در کتاب اصول جرمشناسی (the principles of criminology) در سال 1924 این عقیده را مطرح کرده که فاصله نرخ بزهکاری زنان و مردان آنقدر زیاد است که برای بررسی علل این فاصله بایستی به تفاوتهای نقش‌های اجتماعی این دو جنس توجه کنیم و همچنین بایستی به سنت‌های حاکم بر دو جنس پرداخت.

دیدگاه آقای ساترلند در سال 1950 مورد توجه آقای پولاک قرار گرفت، پولاک در کتاب خود «بزهکاری زنان» نقش اجتماعی زنان و میزان رؤیت پذیری جرائم آنها را با بزهکاری آنان مرتبط دانست.

از تفکرات پولاک می‌توان سه مطلب را استخراج کرد:

1- نقشهای اجتماعی که زنان در جامعه دارند به آنها امکان می‌دهد که مرتکب جرائمی شوند که به دشواری قابل کشف باشند بنابراین رقم سیاه بزهکاری زنان بالا است. (مثل مسموم کردن)

2- زنان به خاطر نقشهای اجتماعی که دارند معمولاً جرائمی را مرتکب می‌شوند که بزهدیدگان آن دارای توانایی کمتری باشند مثل (infanticide) بچه‌کشی و کودک آزاری. مثلاً کودکان به لحاظ مهر مادری و عدم آگاهی و موقعیت اجتماعی و فیزیکی نمی‌توانند جرمی را که بر علیه آنان ارتکاب یافته است اعلام کنند یا به عنوان شاکی نسبت به آن جرم شکایت کنند.

3- اگر زنان در آمار جنایی حضور کمتری دارند این امر به علت دیدگاه جوانمردانه و سلحشورانه (chivalery) مردان نسبت به زنان است ، یعنی از آنجا که دستگاه قضایی و پلیسی توسط مردان اداره می‌شود و مردان نیز با جوانمردی نسبت به زنان می‌نگرند این سبب می‌شود که جرائم زنان افشاء نشود.

حال اگر توجه کنیم به روشنی در خواهیم یافت که دیدگاه دوّم پولاک که به کودک آزاری اشاره می‌کند ناشی از نوع بزهدیدگان است، اما دیدگاه سوّم پولاک که به جوانمردانگی مردان اشاره می‌کند ناشی از نوع دید متصدیان واکنش اجتماعی علیه بزهکاران است. با این حال استدلال پولاک قابل انتقاد است چرا که میان دیدگاه دوم و دیدگاه سوّم تعارض وجود دارد. چون پولاک از یک طرف در دیدگاه دوم می‌گوید که زنان به خاطر موقعیت جنسیّتی و اجتماعی‌شان به سمت بزهکاری (مثل کودک آزاری) سوق پیدا می‌کنند و از طرف دیگر در دیدگاه سوم می‌گوید که زنان به خاطر موقعیت جنسیّتی و اجتماعی‌شان کمتر در آمار جنایی حضور دارند.

رویکرد انتقادی در تحلیل بزهکاری زنان

تا اینجا دربارة رویکردهای کلاسیک از قبیل زیست‌شناسی، روانشناسی و جامعه‌شناسی در قبال بزهکاری زنان توضیحاتی داده شد و حال به تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی پرداخته می‌شود.

تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی بیشتر توسط جرمشناسان زن مطرح شده است و در این تئوری از زیست‌شناسی‌گرایی (biologism)، روانشناسی‌گرایی(psychologism) و جامعه‌شناسی‌گرایی (sociologism) انتقاد شده است.

شایان ذکر است که پسوند (ism) همیشه برای نشان دادن جزمیّت و ایدئولوژی به کار می‌رود بنابراین زیست  شناسی‌گرایی مبتنی بر جزمیت نگری در زیست‌شناسی است.

تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی به زیاده روی ایسم‌ها اشکال گرفته است و گفته است که پسوند (ism) تنها  در جایی به کاربرده می‌شود که مرگ علم فرا رسیده باشد گرچه نظریه‌پردازان این تئوری هم خود بعداً دچار جزمیت‌نگری شدند.

مقاله «انحراف زنان: یک انتقاد و تحقیق»: the deviance of women: a critic and inquiry که توسط خانم فرانسیس‌هایدنشون در سال 1968 در مجله بریتانیایی جامعه‌شناسی به چاپ رسید در این تئوری یک مقاله منبع محسوب می‌شود؛ عنوان مقاله خود گویای نگرش انتقاد‌آمیزی مؤلف نسبت به مطالعات قبلی است. کتاب دیگر مؤلف تحت عنوان women and crime به چاپ رسیده است.

هایدنشون معتقد است که بایستی انحراف زن را از یک سو در ارتباط با نقشهای زنانه و از سوی دیگر در روابط زنان با ساختار جامعه (دولت، و .....) تفسیر کنیم.

نقشهای زنانه معمولاً در بستر جامعه در یک دید کلی شامل «دختر بودن». «همسر بودن» و «مادر بودن» می‌شود. هایدنشون بر این عقیده است که بایستی بدون پیش داوریهای مردانه به نقشهای زنانه توجه و از آن در جهت تحلیل بزهکاری زنان استفاده کنیم.

بعد از کتاب هایدنشون در سالهای 70 میلادی مطالعات در سه جهت دنبال شد:

1- مطالعه بزهکاری زنان از طریق بررسی فرایند جامعه‌پذیری (the process of socialization) یعنی فرض بر این است که زنان دارای ساز و کارهای جامعه‌پذیری متفاوتی نسبت به مردان هستند و این همان مفهوم اجتماعی شدن افتراقی است.

مثلاً در ایران شاید مردان زودتر از زنان وارد فرایند جامعه‌پذیری می‌شوند و دختران تا زمانهای مدیدی از حمایت بستگان خود بهره‌مندی می‌شوند. به طور کلی در جوامع سنتی این جامعه‌پذیری افتراقی محسوس‌تر است.

2- مطالعه بزهکاری زنان در قالب فرصتها و مناسبتهای ساختاری نامشروع

3- مطالعه بزهکاری زنان از طریق بررسی واکنش‌های افتراقی اجتماعی که علیه زنان اتخاذ می‌شود.

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل در مورد بزهکاری زنان