لینک دانلود " MIMI file " پایین همین صفحه
تعداد صفحات : " 45 "
فرمت فایل : " word "
فهرست مطالب :
- ۱ تعریف
- ۲ سازوکار پاکسازی قومی
- ۳ پاکسازی قومی در طول تاریخ
- ۴ استعمار و پاکسازی قومی
- ۵ پاکسازیهای قومی در قرن بیستم میلادی
- ۶ پاکسازی قومی و حقوق بینالملل
- ۷ مبانی نظری
- ۸ جستارهای وابسته
بخشی از فایل :
تعریف
پاکسازی قومی ترجمهٔ فارسی عبارت انگلیسی ethnic cleansing و آن خود ترجمهٔ تحتالفظی عبارت صربی-کرواتی etničko čišćenje است. این واژه در دهه ۹۰ قرن ۲۰ میلادی و به دنبال نسلکشیهایی که در جریان فروپاشی یوگوسلاوی سابق اتفاق افتاد، وارد ادبیات سیاسی جهان شد. هر چند که برخی معتقدند پاکسازی قومی ریشهای تاریخی دارد. ممکن است حامیان حملات خشن صربها این واژه را ابداع کرده باشند؛ و شاید نیز صربها این واژه را که قبلاً خود برای اشاره به فشار آلبانیاییتبارها به صربهای کوزوو در دهه ۸۰ میلادی استفاده میکردند، احیا کردهاند. پس از حوادث جریان فروپاشی یوگوسلاوی سابق، پاکسازی قومی به یکی از اصطلاحات رایج در میان واژگان مربوط به خشونت علیه گروههای انسانی تبدیل شد.
شاید بتوان گفت پاکسازی قومی، نوعی نسلکشی است که بیشتر برای زدودن قوم هدف از یک منطقه جغرافیایی خاص انجام میپذیرد و معمولاً سبب تغییر جغرافیای قومی-نژادی-مذهبی آن منطقه میشود. بزرگترین شباهت میان نسلکشی و پاکسازی قومی را میتوان نابودی اجباری گروههای قومی، نژادی، ایدئولوژیکی دانست. از آنجایی که پاکسازی قومی تعریفی رسمی در مجامع بینالمللی ندارد، نمیتوان بهدرستی تفاوتی قضایی، میان نسلکشی و پاکسازی قومی قائل شد. انگیزهٔ اغلب پاکسازیهای قومی مدرن، یکدستسازی ترکیب دینی-قومی و یا نژادی بودهاست، در حالی که در قرون وسطی و اوایل دوران مدرن، انگیزهٔ پاکسازیها عموماً برپایهٔ مذهب بودهاست. پاکسازی قومی نه تنها میتواند به حذف اجباری گروههای قومی اشاره کند، بلکه میتواند به حذف گروههای مشابه مرتبط [به جز اقوام] نیز اشاره داشته باشد.
قومیت معمولاً نشانگر گروهی با هویتی ریشهدار فرهنگ و تاریخ مشترک است، اما به طور گستردهتر قومیت میتواند به گروهی که از نقطه نظر دیگران هویت متفاوت و متمایزی از بقیه دارد، هم گفته شود [بدون اینکه آن گروه از افراد لزوماً فرهنگ و تاریخ یکسانی داشته باشند]. قومیت همچنین با اشکال دیگر از هویت، که مهمترین آنها دین است، همپوشانی دارد اما این پرسش که دقیقاً چه مشترکات هویتی میان گروههایی که هدف حذف قرار میگیرند وجود دارد، در مقایسه با رابطهٔ بین عاملان و قربانیان، دارای اهمیت کمتری است. معمولاً عاملان پاکسازی قومی گروههایی را حذف میکنند که وجود آنها را ذاتاً تهدیدی علیه خود محسوب میکنند.
مفهوم پاکسازی قومی با مفاهیم «مهاجرت اجباری» و «انتقال جمعیت» در ارتباط است. مهاجرت اجباری مفهومی کلیتر از پاکسازی قومی است و به نوعی پاکسازی قومی را نیز در برخی موارد شامل میشود، اما همچنین برخی جابهجاییهای جمعیتی به دلایلی مختلف مانند پروژههای کاری عمومی را نیز دربر میگیرد که اینها جز پاکسازی قومی محسوب نمیشود. در نقل و انتقالات سازمانیافتهٔ جمعیت، کشورها در انتقال و یا تبادل گروههای خاص در داخل مرزهای بینالمللی شان به توافق میرسند. قوانین منظم برای نقل و انتقال باعث میشود که این کار نسبت به اخراج کمتر خشونتآمیز باشد. با این حال، براساس کتابچهٔ مطالعات نسلکشی دانشگاه آکسفورد به دو دلیل، وجود تمایزی قوی بین انتقال منظم جمعیت و پاکسازی قومی را میتوان زیر سؤال برد. اول اینکه در جابهجایی جمعیت ممکن است تمامی قوانین مهاجرت رعایت نشود. دوم اینکه نقل و انتقالات جمعیت، حتی اگر با توجه به امنیت شهروندان انجام شود، هنوز هم اجباری است و گروههایی را تنها به دلیل اینکه هویتی خاصی دارند مجبور به ترک میکنند. بنابراین حتی سازمانیافتهترین انتقالهای جمعیت نیز خود شکلی از پاکسازی قومی میباشد.
نخستین مقاومتها در برابر بکارگیریِ واژهٔ پاکسازی قومی از این جهت بود که برخی استدلال میکردند که استفاده از این نوواژه ممکن است باعث حسن تعبیر نسبت به ماهیت آن شود و بر خشونتهای محصول آن سرپوش بگذارد و یا آن را صلحآمیزتر از چیزی که هست جلو دهد. اما علیرغم قابلیت کژفهمی، واژهٔ «پاکسازی قومی» بهسرعت برای توصیف شکل مهمی از خشونت در سطحی گسترده رایج شد. مفهوم «پاکسازی قومی» از چندین جهت مورد مجادله میان محققان بودهاست. اولین مورد مشخص کردن دقیق تمایز آن با نسلکشی است. مورد دیگر این است که آیا پاکسازی قومی ریشه در تحولات قرن بیستم میلادی دارد؟ برخی از محققان، تبعید و اسکانهای اجباری میلیونها نفر توسط آشوریان در ۹ و ۷ قرن پیش از میلاد را از اولین نمونههای پاکسازی قومی در نظر میگیرند. دیگر پژوهشگران میگویند که پاکسازی قومی، بر خلاف اسکانهای اجباری قبلی، نتیجهٔ تحولات خاص و منحصر به فرد قرن بیستم میلادی، مانند ظهور پدیدهٔ «دولتهای ملی» حاصل از ایدئولوژیهای ملیگرایانه و شبه نژادپرستانه و مقارن شدن آن با گسترش تکنولوژیهای پیشرفته و ارتباطات بودهاست.
سازوکار پاکسازی قومی
کمیسیونی که از کارشناسان سازمان ملل، جهت رسیدگی به وقایع بوسنی و هرزگوین تشکیل شدهبود، نخستین تعریفها از پاکسازی قومی و سازوکارهای انجام آن را اینگونه بیان کرد:
«
از سازوکارهای انجام پاکسازی قومی میتوان «قتل، شکنجه، دستگیری و بازداشت خودسرانه، اعدامهای فرا قضایی، تجاوز به عنف و ضرب و جرح جنسی، و همچنین اخراج و اجرای حملات نظامی علیه غیرنظامیان» را برشمرد.
»
به عنوان مثال یکی از روشهای صربها برای پاکسازی قومی مسلمانان بوسنی و هرزگوین، تجاوز جنسی سربازان صرب به زنان مسلمان بود. آنان به زنان مسلمان تا زمانی که باردار میشدند تجاوز میکردند و تا زمان بیخطریِ سقط جنین، آنان را زندانی کرده و سپس آنها را آزاد میکردند. منطق این کار، پاکسازی نژادی توسط بچهدار کردن به وسیلهٔ نژاد صرب، و همچنین وادار کردن مسلمانان به مهاجرت بود.با اینکه پاکسازی قومی در طول تاریخ، با استفادهٔ مکرر از زور جهت حذف گروه خاصی از مناطقی مشخص همراه بودهاست، اما سازوکارهای آن نیز تناقضآمیز بودهاست. از طرفی پاکسازی قومی توسط کشورهای قدرتمند جهت تغییر نقشهٔ قومی، به خصوص در مناطق مرزی انجام میشدهاست، و از طرفی دیگر فروپاشی چنین کشورهایی نیز خود میتوانست به جنگِ قدرتی بینجامد که پاکسازی قومی اغلب یکی از پیامدهای آن بود. به این ترتیب، نورمن نیامارک، پاکسازی قومی را «محصول پیشرفتهترین توسعه در عصر مدرن» میداند و مایکل مان استدلال میکند که احتمال اینکه دموکراسیهای جدید دست به پاکسازی قومی بزنند، حتی از رژیم استبدادی پایدار نیز بیشتر است. یکی دیگر از تناقضات پاکسازی قومی این است که حداقل بخشی از انگیزهٔ درگیری، اختلافات قومی و مذهبی بودهاست یا چنین اختلافاتی به درگیریها دامن زدهاست، اما همین عوامل نیز گاهی اوقات، حداقل در فرم اصلاحشده، به عنوان چارهای برای جلوگیری و حل درگیری استفاده میشوند.
مقاله - پاکسازی قومی / نسل کشی ethnic cleansing