فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه


دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه

مسئله حکومت در نهج البلاغه، مانند ده‏ها مسئله مهم دیگر زندگى، در این کتاب عظیم به شیوه‏اى غیر از شیوه محققان و مؤلفان مطرح شده است. البته چنین نیست که امیر المؤمنین (ع) فصلى در باره حکومت باز کرده باشد و با ترتیب مقدماتى به نتیجه‏گیرى برسد. شیوه سخن او در این باب هم، مانند ابواب دیگر، شیوه‏اى حکیمانه است، یعنى عبور از مقدمات و قرار گرفتن بر روى نتیجه. نگاه امیر المؤمنین (ع) به مسئله حکومت، نگاه یک حکیم بزرگى است که با منبع وحى متصل و مرتبط است.

دیگر آنکه مسئله حکومت در نهج البلاغه، به صورت یک بحث تجریدى نیست. على (ع) با امر حکومت درگیر بوده و به عنوان یک حاکم، سخن گفته، به عنوان کسى که با مشکلات اداره کشور اسلامى، با همه مشکلاتش و با همه مصیبتها و دردسرهایش روبرو بوده، و به جوانب گوناگون این مسئله رسیدگى کرده است. توجه به این امر براى ما که در شرایطى مشابه شرایط على (ع) قرار داریم، بسى آموزنده است. بنده با یک سیر کوتاه در نهج البلاغه، مسائلى را به عنوان رءوس مطالب، یادداشت کرده‏ام که در اینجا بیان مى‏کنم.

مسائل عمده‏اى که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد به قرار زیر است: اول ببینیم که آیا «حکومت» از دیدگاه امام (ع) به همان معنائى است که در فرهنگ متداول جهان کهن و جهان امروز از آن فهمیده مى‏شود، یعنى حکومت مترادف‏است با فرمانروایى، سلطه، تحکّم و احیانا برخوردارى حاکم یا حاکمان از امتیازاتى در زندگى یا نه، «حکومت» در فرهنگ نهج البلاغه، مفهوم دیگرى دارد در این باب از چند کلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مى‏کنیم، که عنوان «امام»، «والى» و «ولّى امر» براى حاکم و عنوان «رعیّت» براى مردم از آن قبیل است.

مطلب بعدى، مسئله ضرورت حکومت است. این یک بحث است که آیا براى جامعه انسانى، وجود فرماندهى و حکومت، امرى ضرورى است یا نه استنتاج از این بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به این نیست که ما قبول کنیم حکومت براى جامعه لازم است، بلکه نتیجه بحث ما در شیوه فرماندهى و در شیوه فرمانبرى و در اداره جامعه نیز مشخصات و خطوط ویژه‏اى ترسیم خواهد کرد.

مسئله سوم، منشأ حکومت است. آیا منشأ حکومت از نظر نهج البلاغه چیست آیا یک امر طبیعى، نژاد، دودمان، نسب، زور و اقتدار (اقتدار طبیعى و اقتدار مکتسب) است یا نه، 

شامل 79 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق حکومت و سیاست از دیدگاه علی (ع) در نهج البلاغه

دانلود تحقیق دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام)


دانلود تحقیق دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

آن حضرت می فرماید: در گذشته برای من برادری دینی بود؛ چون دنیا در نظر او خیلی کوچک بود، شخصیت او در نظر من بسیار بزرگ می نمود. از جمله صفات نیکوی او این بود که هرگز شکمش نتوانسته بود بر او مسلط شود. اگر به چیزی نمی رسید، به هیچ وجه حسرتش را نمی خورد. هم چنین اگر به چیزی از مال دنیا دست می یافت، خوش حال و فرحناک نمی شد و افراط نمی کرد. اکثر روزها ساکت و صامت بود؛ ولی اگر موقعی پیش می آمد که در جمعی سخن می گفت، به قدری جالب و منطقی صحبت می کرد که برای احدی جای گفتار باقی نمی ماند، و هر چه از او می پرسیدند، در حد لازم پاسخ می گفت.
حضرت در رابطه با موقعیت دوستش می فرماید: او خودش از طبقه ی پایین جامعه بود و ظاهرا مردم او را ضعیف می پنداشتند؛ ولی وقتی که مسئله ای جدی پیش می آمد، چون شیری نیرومند مشغول به کار می شد. اگر در مطلبی بین او و دیگری اختلافی پیدا می شد، تا پیش قاضی نمی رفت دلیلش را ارائه نمی کرد. هر کس را که در مسئله ای عذری داشت، به هیچ عنوان سرزنش نمی کرد تا این که عذرش را به خوبی گوش می کرد و کاملا مشخص می شد. هرگز از درد یا گرفتاری خود شکایت نمی کرد؛ مگر بعد از خوب شدن و مرتفع شدن آن، که البته در آن صورت هم اگر لازم بود تعریف می کرد.
هر چیز و هر کاری را که بر عهده می گرفت، کاملا انجام می داد و وفای به عهد می کرد یا اگر نمی توانست و از عهده ی او خارج بود، از اول قول نمی داد و به عهده نمی گرفت. اگر احیانا می توانستند در گفتار بر او پیروز شوند، اما در سکوت کسی نمی توانست او را شکست دهد. در گوش دادن و شنیدن سخن دیگران حریص تر بود تا این که خود سخن بگوید. اگر دو موضوع و مطلب ناگهانی پیش می آمد، درباره ی هر دو موضوع فکر می کرد؛ هر کدام به هوای نفس نزدیک تر بود با آن مخالفت می کرد و دومی را انتخاب می کرد.
در پایان حضرت به پیروانش تذکر می دهد بر شما لازم است که دقت کنید و این صفات انسانی را در خود ایجاد کنید .
دوست یابی و اخلاق اجتماعی در روایات
1- ان لاهل دین علامات یعرفون بها: صدق الحدیث و اداء الأمانه، و وفاء بالعهد وصله للأرحام و رحمه للضعفاء و قله مؤاتاه للنساء و بذل المعروف و حسن الخلق وسعه الحلم، و اتباع العلم، و ما یقرب من الله زلفی، فطوبی لهم و حسن مآب.
حضرت علی علیه السلام: دینداران را نشانه هائی است که بدانها شناخته می شوند: راستی در گفتار و اداء امانت، وفای به عهد و پیمان، رسیدگی به اقوام، ترحم بر ناتوان، کم معاشرت کردن با زنان، بذل احسان، خوش خلقی، بردباری، پیروی از دانش نافع، و آنچه باعث نزدیکی به خداست. خوشا به حال آنان و سرانجام نیکشان.
2- قال (امام مجتبی) علیه السلام: لبعض ولده: یا بنی لاتواخ احدا حتی تعرف موارده و مصادره فأذا ستنبطت الخبره و رضیت العشره فآخه علی اقاله العثره و المواساه فی العسره.
حضرت به یکی از فرزندانش فرمود: ای پسر جانم با أحدی برادری مکن تا بدانی کجاها می رود و کجاها می آید و چه ریشه ای دارد، و چون خوب از حالش آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او برادری کن بشرط اینکه از لغزش هم در گذرید و در تنگی معاش با یکدیگر مواساه نمائید.
3- قال (امام حسین) علیه السلام: من حاول امرءا بمعصیه الله کان أفوت لما یرجو و أشرع لما یحذر. حضرت فرمود: کسی که با نافرمانی خدا گرد مردی گردد آنچه را امید دارد از دست رفته تر است (به آن نخواهد رسید چون به خدا و شرع مقدس پشت کرده است) و از آنچه بر حذر است زودتر دچار شود(می خواهد با نافرمانی خدا، توسط فردی از مشکلی رهائی یابد گرفتاتر خواهد شد)
4- حضرت امام سجاد علیه السلام به یکی از فرزندانش فرمود: پسر جان با پنج کس هم نشین و هم گفتار و رفیق راه مشو عرض کرد چه کسانند؟ فرمود: از دوستی با دروغگو بپرهیز چون او به مانند سراب است، دور را به تو نزدیک نماید و نزدیک را دور. مبادا با فاسق و بدکار همنشین شوی که تو را به یک لقمه و یا کمتر بفروشد. مبادا هم صحبت بخیل شوی که او در نهایت حاجتت به وی تو را واگذارد، مبادا با احمق رفیق شوی که می خواهد تو را سود رساند، زیانت می زند مبادا با قاطع رحم مصاحبت کنی که من او را در قرآن ملعون یافتم.
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت       صحبت احمق بسی خونها بریخت
5- قال (امام باقر) علیه السلام: ان المؤمن أخ المؤمن لایشتمه، و لا یحرمه، و لا یسیء به الظن حضرت فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، نه دشمنامش دهد و نه از بذل مال در تنگدستی او دریغ کند، و نه به او بدگمان باشد.(بدگمانی صفت زشتی است که در روایتی آمده «أسوء الناس» یعنی: بدترین مردم اینهایند)
6- قال (امام صادق) علیه السلام: لا ینبغی للمؤمن أن یجلس مجلسا یعصی الله فیه و لا یقدر علی تغییره
سزاوار نیست مؤمن در مجلسی که گناه خدا می شود و قدرت به هم زدن آن را ندارد شرکت کند.
7- قال الصادق علیه السلام: أحب اخوانی الی من أهدی الی عیوبی.
محبوب ترین دوستانم کسی است که عیوبم را هدیه ام کند.
همنشین تو از تو به باید                تا ترا عقل و دین بیفزاید



ملاک‏هاى دوست خوب
در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) ملاک هایى براى دوست خوب بیان گشته که به طوراختصار ذکر مى نماییم و شما مى توانید راجع به هر ملاک مفصلا مطالعه وفکر نمایید:

 

 

شامل 15 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق دوست با ارزش از دیدگاه امام علی (علیه السلام)

دانلود تحقیق شهید مطهری و مناسبت فکری ایشان با دکتر علی شریعتی

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق شهید مطهری و مناسبت فکری ایشان با دکتر علی شریعتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق شهید مطهری و مناسبت فکری ایشان با دکتر علی شریعتی


دانلود تحقیق شهید مطهری و مناسبت فکری ایشان با دکتر علی شریعتی

اصلاح طلبى مطهرى در یک حرکت دایره وار پس از مدتى به همان نقطه آغازین حرکت او رسید. مطهرى که از اصلاح حوزه به اصلاح دین رسید وقتى دریافت اصلاح دین ممکن است به انحراف آن منجر شود به اصلاح حوزه و تلاش براى دردست گرفـتن پرچم اصلاح طلبى دینى از سوى حوزویان رسید.

شاید این پرسش پیش پا افتاده به نظر آید که «اگر مرتضى مطهرى در عهد و عصر ما زنده مى ماند اصلاح طلب مى شد یا محافظه کار؟»؛ اما پاسخ دادن به این پرسش درواقع نسبت میان ما و مطهرى را روشن مى سازد و بى توجه به پیچیده اندیشانى که معتقدند چنین گزینه هایى گویاى گذشتگان ما نیست یا اغراق گرایانى که گمان مى کنند افرادى چونان مطهرى مى توانستند یک تنه مسیر تاریخ را عوض کنند و گزینه هایى فراخ تر را در اختیار ما قرار دهند، باید اذعان کرد نه مطهرى راهى متفاوت از آنچه امروز ما طى مى کنیم داشت و نه ما هنوز از عهده پاسخگویى به پرسش هایى که او در طرح آنها نقش داشت برآمده ایم. از سوى دیگر نقش مرتضى مطهرى در شکل گیرى مبانى جمهورى اسلامى چندان زیاد است که شکاف ها و چالش هاى کنونى (در حوزه سیاست و دیانت) را بدون رجوع به او نمى توان شناخت. بنابراین جست وجوى نسبت مرتضى مطهرىو عصر ما امرى سرگرم کننده و تلاشى بیهوده نیست بلکه به یک معنا کلید ورود به مباحثه هاى معاصر است.

از مطهرى دو چهره و تابلوى فکرى در دست است: یک تابلو در دست اصلاح طلبان دینى است. کسانى که روزگارى طولانى زیر عکس مطهرى نشستند و عکس هاى یادگارى گرفتند. مى دانیم که مطهرى در میان روحانیان معاصر از زمره افراد متفاوتى بود که بیش از حوزویان با دانشگاهیان رابطه داشت. آخرین خانه اى که او از آن خارج شد منزل دکتر یدالله سحابى بود. از سال ۱۳۳۱ تا سال ۱۳۵۸ در تهران به سر برد و بیش از آنکه به عنوان مدرس حوزه علمیه قم شناخته شود، استاد تمام وقت دانشگاه تهران بود. مطهرى پیش از دانشگاهى شدن مدت  زمان کوتاهى را در حوزه علمیه مشهد (۱۶ _ ۱۳۱۰) سپرى کرد و آنگاه مدت بیشترى را در حوزه علمیه قم (۳۱ _ ۱۳۱۶) به عنوان یک طلبه علوم دینى نزد استادانى مانند آیت الله بروجردى، آیت الله امام خمینى و علامه طباطبایى تحصیل کرد اما دوره درخشان حیات فکرى مطهرى در دوره پایتخت نشینى او بوده است. درباره علل مهاجرت وى از قم به تهران روایت هاى مختلفى در دست است. یکى از مشهورترین آنها حکایت از آن دارد که میان شاگرد و استاد؛ آیت الله مطهرى و آیت الله بروجردى فاصله و گلایه رخ داده بود. مرحوم بروجردى با وجود همه روشن اندیشى هاى خویش در برابر پاره اى اصلاحات در حوزه علمیه قم بدگمان بود. مخالفت ایشان با تحصیل دانشگاهى، تدریس فلسفه و فعالیت سیاسى طلاب در مجموع تصادم هایى را با دو استاد حوزه و آموزگار مطهرى (یعنى آیت الله خمینى و علامه طباطبایى) فراهم آورد که عواقب آن به آیت الله مطهرى هم رسید. مرحوم بروجردى البته در مخالفت با این موارد هریک استدلال و مبنایى داشت که گذر زمان زاویه نگاه ایشان را نه از منظر جمود که از منظر استقلال حوزه ثابت کرد اما در آن زمان نتیجه کار، دور شدن علامه طباطبایى از نهاد مرجعیت، سکوت اختیار کردن آیت الله خمینى و هجرت آیت الله مطهرى از قم بود. مطهرى هم مانند علامه طباطبایى اهل فلسفه و حکمت بود و هم مانند آیت الله خمینى اهل مبارزه و سیاست و بر آن دو چیزى هم افزود و آن ورود به محیط دانشگاه بود. دانشگاهى که رضاخان پهلوى براى مقابله با نهاد سنتى  آموزش یعنى حوزه ساخته بود اکنون پذیراى مردى معمم و دانش آموخته در همان نهاد سنتى بود. مرحوم مطهرى همچنین پاره اى آداب مرسوم حوزویان را کنار نهاد و همچون یک دانشگاهى زندگى کرد. خانه اى در قلهک تهران (منطقه اى خوش آب و هوا) اختیار کرد و از اتومبیل براى عبور و مرور استفاده کرد و با افراد «فکل  کراواتى» رفت و آمد کرد. مهدى بازرگان، یدالله سحابى و على شریعتى از مشهورترین دوستان مدرن مطهرى بودند. مطهرى طى اقامت خود در تهران بیش از پیش چهره یک استاد دانشگاه را به خود مى گرفت. به نهادهاى مدنى مدرن (مانند انجمن هاى دانشجویى، پزشکى و مهندسى) مى رفت. بر بالاى منابرى که براى او تدارک مى دیدند به جاى مرثیه و مدحیه، خطبه و خطابه مى خواند و سخنرانى علمى مى کرد. در حوزه هاى علمیه، طلاب دین یا مبلغ مى شوند یا مدرس یا مرجع تقلید. رسیدن به درجه مرجعیت آرزوى هر طلبه هوشمندى است و مبلغ دین شدن کف آمال یک طلبه را تشکیل مى دهد اما مطهرى هرگز در رویاى مرجعیت فرو نرفت. پیش از او هم، علامه طباطبایى ترجیح داده بود استعداد و توان خود را مصروف فلسفه کند تا فقه، همچنان که آیت الله خمینى اگر با محدودیت در تدریس فلسفه مواجه نمى شد شاید به راهى دیگر مى رفت اما مطهرى با همه توان اجتهادى و فقهى خویش نه فقط مدرس فلسفه که محقق و مبلغ دین شد؛ به ساده کردن پرسش هاى دینى پرداخت و سعى کرد پاسخ هایى صریح و صحیح به آنها بدهد. اولین این پرسش ها درباره نظام آموزشى حوزه هاى علمیه بود. مطهرى اولین و شاید مهم ترین حوزوى همه تاریخ حوزه است که از در نقد نهاد حوزه مى آید تا جایى که آن را «یک درخت آفت زده» (پیرامون انقلاب اسلامى، ،۱۳۶۱ ص ۱۴۶) مى خواند و خواستار شناسایى و حل مشکل اصلى سازمان روحانیت مى شود. هنگامى که رئیس حوزه علمیه قم آیت الله بروجردى درگذشت؛ استاد مطهرى به همراه علامه طباطبایى، مهندس بازرگان، آیت الله بهشتى، آیت الله طالقانى و گروهى دیگر از دینداران روشن اندیش با نگارش و تدوین کتاب «مرجعیت و روحانیت» خواستار اصلاح نهاد حوزه شدند و نقد را از درون خویش آغاز کردند. بدین ترتیب اگر قرار بر آن باشد که مارتین لوترى براى اسلام پیدا شود آن لوتر، مطهرى است.

شامل 52 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق شهید مطهری و مناسبت فکری ایشان با دکتر علی شریعتی

تحقیق درباره امام علی از نگاه دیگران

اختصاصی از فی بوو تحقیق درباره امام علی از نگاه دیگران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره امام علی از نگاه دیگران


تحقیق درباره امام علی از نگاه دیگران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:18

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسأله

امام علی از نگاه دیگران

جرج جرداق"

 جرج جرداق"مسیحی، نویسنده معروف لبنانی در کتاب " صوت العدالة الانسانیة " درباره علی ( ع) چنین می نویسد: ای دنیا چه می شد اگر همه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب ، زبان و شمشیر نمودار می کردی؟"

- " اما علی، ما را نمی رسد جز آن که او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم، چه او جوانمردی بس عالیقدر و بزرگ نفس بود، از سرچشمه وجدانش خیر و نیکی می جوشید، از دلش شعله های شور و حماسه زبانه می زد، شجاع تر از شیر ژیان بود ولی شجاعتی ممزوج با لطف و رحمت و عواطف رقیق و رافت...

آیا از فرمانروایى خبر دارى که خود نان سیر نخورد زیرا که در کشور او کسانى یافت مى‏شدند که با شکم سیر نمى‏خوابیدند و جامه نرم نمى‏پوشیدند؟! (زیرا  در میان ملت کسانى بودند که لباس خشن و درشت مى‏پوشیدند ) و درهمى را اندوخته خود نساخت؟ و به فرزندان و یاران خود هم وصیت کرد که غیر از این راه و روش نپیمایند. برادر خود را به خاطر یک دینار - که بدون حق از بیت المال طلب مى‏کرد - مورد بازخواست قرار داد و پیروان و فرمانداران خود را به خاطر یک گرده نان که به عنوان رشوه از ثروتمندى گرفته و خورده بودند، تهدید کرد و به محاکمه و دادگاه کشانید.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام علی از نگاه دیگران

تحقیق در مورد دا نش حضرت علی علیه السلام

اختصاصی از فی بوو تحقیق در مورد دا نش حضرت علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد دا نش حضرت علی علیه السلام


تحقیق در مورد دا نش حضرت علی علیه السلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:52

 

  

 فهرست مطالب

 

دا نش حضرت علی علیه السلام

 

پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحى

 

داورى حضرت على (ع)در باره یک مرد شرابخوار

 

حضرت على (ع) یگانه مرجع فتوا در عصر خلیفه دوم

 

رفع نیازهاى علمى عثمان ومعاویه

 

دلاورى على (ع)

 

 

 

 

 

 

پس از درگذشت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم گروههایى از دانشمندان یهود ونصارا براى تضعیف روحیه‏مسلمانان به مرکز اسلام روى مى‏آوردند وسؤالاتى رامطرح مى‏کردند. از جمله، گروهى از احبار یهود وارد مدینه شدند وبه خلیفه اول گفتند:در تورات چنین مى‏خوانیم که جانشینان پیامبران، دانشمندترین امت آنها هستند. اکنون که شما خلیفه پیامبر خود هستید پاسخ دهید که خدا در کجاست.آیا در آسمانهاست‏یا در زمین؟

      ابوبکر پاسخى گفت که آن گروه را قانع نساخت; او براى خدا مکانى در عرش قائل شد که با انتقاد دانشمند یهودى روبرو گردید وگفت:در این صورت باید زمین خالى از خدا باشد!

       در این لحظه حساس بود که على علیه السلام به داد اسلام رسید وآبروى جامعه اسلامى را صیانت کرد. امام با منطق استوار خود چنین پاسخ گفت:

«ان الله این الاین فلا این له ; جل ان یحویه مکان فهو فی کل مکان بغیر مماسة و لامجاورة.یحیط علما بما فیها و لا یخلو شی‏ء من تدبیره » (1)

     مکانها را خداوند آفرید واو بالاتر از آن است که مکانها بتوانند اورا فرا گیرند. او در همه جا هست، ولى هرگز با موجودى تماس ومجاورتى ندارد. او بر همه چیز احاطه علمى دارد وچیزى از قلمرو تدبیر او بیرون نیست.

     حضرت على علیه السلام در این پاسخ، به روشنترین برهان، بر پیراستگى خدا از محاط بودن در مکان، استدلال کرد ودانشمند یهودى را آنچنان غرق تعجب فرمود که وى بى اختیار به حقانیت گفتار على علیه السلام وشایستگى او براى مقام خلافت اعتراف کرد.

     امام علیه السلام در عبارت نخست‏خود (مکانها را خداوند آفرید...) از برهان توحید استفاده کرد وبه حکم اینکه در جهان قدیم بالذاتى جز خدا نیست وغیر از او هرچه هست مخلوق اوست، هر نوع مکانى را براى خدا نفى کرد. زیرا اگر خدا مکان داشته باشد باید از نخست‏با وجود او همراه باشد، در صورتى که هرجه در جهان هست مخلوق اوست واز جمله تمام مکانها واز این رو، چیزى نمى‏تواند با ذات او همراه باشد. به عبارت روشنتر، اگر براى خدا مکانى فرض شود، این مکان باید مانند ذات خدا قدیم باشد ویا مخلوق او شمرده شود. فرض اول با برهان توحید واینکه در عرصه هستى قدیمى جز خدا نیست‏سازگار نیست وفرض دوم، به حکم اینکه مکانى فرضى مخلوق خداست، گواه بر این است که او نیازى به مکان ندارد، زیرا خداوند بود واین مکان وجود نداشت وسپس آن را آفرید.

     حضرت على علیه السلام در عبارت دوم کلام خود (او در همه جا هست‏بدون اینکه با چیزى مماس ومجاور باشد) بر یکى از صفات خدا تکیه کرد وآن این است که او وجود نامتناهى است ولازمه نامتناهى بودن این است که در همه جا باشد وبر همه چیز احاطه علمى داشته باشد، وبه حکم اینکه جسم نیست تماس سطحى با موجودى ندارد ودر مجاورت چیزى قرار نمى‏گیرد.

     آیا این عبارات کوتاه وپر مغز گواه بر علم گسترده حضرت على -علیه السلام وبهره گیرى او از علم الهى نیست؟

     البته این تنها مورد نبوده است که امام علیه السلام در برابر احبار و دانشمندان یهود در باره صفات خدا سخن گفته، بلکه در عهد دو خلیفه دیگر ودر دوران خلافت‏خویش نیز بارها با آنان سخن گفته است.

      ابونعیم اصفهانى صورت مذاکره امام علیه السلام را با چهل تن از احبار یهود نقل کرده است که شرح سخنان آن حضرت در این مناظره نیاز به تالیف رساله اى مستقل دارد ودر این مختصر نمى‏گنجد. (2)

     شیوه بحث امام على علیه السلام با افراد بستگى به میزان معلومات وآگاهى آنان داشت. گاهى به دقیقترین برهان تکیه مى‏کرد واحیانا با تشبیه وتمثیلى مطلب را روشن مى‏ساخت.

پاسخ قانع کننده به دانشمند مسیحى

     سلمان مى‏گوید:

پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، گروهى از مسیحیان به سرپرستى یک اسقف وارد مدینه شدند ودر حضور خلیفه سؤالاتى مطرح کردند.خلیفه آنان را به حضور على علیه السلام فرستاد. یکى از سؤالات آنان از امام این بود که خدا کجاست. امام آتشى برافروخت وسپس پرسید: روى این آتش کجاست؟دانشمند مسیحى گفت: همه اطراف آن، روى آن محسوب است وآتش هرگز پشت ورو ندارد. امام فرمود: اگر براى آتشى که مصنوع خداست طرف خاصى نیست، خالق آن، که هرگز شبیه آن نیست، بالاتر از آن است که پشت ورو داشته باشد; مشرق ومغرب از آن خداست وبه هر طرف رو کنى آن طرف وجه وروى خداست وچیزى بر او مخفى واز او پنهان نیست. (3)

     امام علیه السلام نه تنها در مسائل فکرى وعقیدتى، اسلام ومسلمانان ودر نتیجه خلیفه را کمک مى‏کرد، بلکه گاهى نیز که خلیفه در تفسیر مفردات وواژه‏هاى قرآن عاجز مى‏ماند به داد او مى‏رسید. چنان که وقتى شخصى از ابوبکر معنى لفظ «اب‏» را در آیه وفاکهة وابا متاعا لکم و لانعامکم (4) سؤال کرد، وى با کمال تحیر مى‏گفت:به کجا بروم اگر بدون آگاهى کلام خدا را تفسیر کنم.

     چون خبر به على علیه السلام رسید فرمود: مقصود از اب، همان علف وگیاه است. (5)

     اینکه لفظ اب در زبان عربى به معنى گیاه وعلف است در خود آیه گواه روشن بر آن وجود دارد، زیرا پس از آیه وفاکهة وابا بلافاصله مى‏فرماید: متاعا لکم ولانعامکم . یعنى: این دو، مایه تمتع شما وحیوانات شماست.آنچه مى‏تواند براى انسان مایه تمتع باشد همان «فاکهه‏» است وآنچه مایه لذت وحیات حیوان است «اب » است که قطعا گیاه وعلف صحرا خواهد بود.

 

داورى حضرت على (ع)در باره یک مرد شرابخوار

      خلیفه اول نه تنها در کسب آگاهى از مفاهیم قرآن از امام على علیه السلام استمداد مى‏جست، بلکه در احکام وفروع دین نیز دست نیاز به سوى آن حضرت دراز مى‏کرد.

مردى را که شراب خورده ماموران به نزد خلیفه آوردند تا حد شرابخوارى براى او جارى سازد. وى ادعا کرد که از تحریم شراب آگاه نبوده ودر میان گروهى پرورش یافته که تا آن هنگام شراب را حلال مى‏دانسته‏اند. خلیفه در تکلیف خود متحیر ماند. فورا کسى را روانه حضور على علیه السلام کرد وحل‏مشکل را از او خواست.

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد دا نش حضرت علی علیه السلام