فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله عشق در ادبیات

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله عشق در ادبیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله عشق در ادبیات


دانلود مقاله عشق در ادبیات

فرمت فایل : ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 23

 

فهرست مطالب:

عشق در ادبیات
ریشه‌شناسی
نگاهی به فردوسی
بر‌آیند
ریشه ی فارسی واژه ی عشق
از نظر ادبیات  "عشق، بهانه ای برای زیستن"
عشق چیست؟
عشق حقیقی و مجازی
-    باب پنجم گلسان سعدی حکایاتی در باب عشق و جوانی
منابع

 

 

عشق در ادبیات

واژه‌ی "عشق"، که در فارسی "اِشق" تلفظ می‌شود، در ادبیات فارسی و عرفان ایرانی جایگاهی برجسته دارد. شاید بتوان گفت که شاعران گوناگون فارسی‌زبان کمتر واژه‌ای را به اندازه‌ی عشق به کار برده باشند. با این حال چنین می‌نماید که تا کنون چندان پژوهشی که بر پایه‌ی دستاوردهای نوین زبانشناسی تاریخی استوار باشد درباره‌ی آن نشده است. در این نوشته‌ی کوتاه داتار (= مؤلف = author) این اندیشه را پیش می‌نهد که واژه‌ی عشق ریشه‌ای هند-و-اروپایی دارد. این پیشنهاد بر پایه‌ی پژوهش‌های ریشه‌شناختی استوار است. داتار امیدوار است که این نوشته انگیزه‌ای باشد برای جستجوهای بیشتر درباره‌ی این واژه و دیگر واژه‌های کم شناخته‌ی زبان فارسی، تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند. این نوشته بر‌آیند ِ فرعی ِ پژوهشی است که نویسنده در پدید آوردن "فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی-فرانسه-فارسی)" دنبال می‌کند.

ریشه‌شناسی

نویسنده بر این باور است که "عشق" می‌تواند با واژه‌ی اوستایی -iš به معنای ِ "خواستن، میل داشتن، آرزو کردن، جستجو کردن" پیوند داشته باشد، که دارای جدا شده‌های زیر است: -aēša "آرزو، خواست، جستجو"؛ išaiti "می‌خواهد، آرزو می‌کند"؛ -išta "خواسته، محبوب"؛ -išti "آرزو، مقصود". همچنین پیشنهاد می‌کند که واژه‌ی عشق از اوستایی -iška* یا چیزی همانند آن ریشه می‌گیرد. پسوند ka- در پایین باز‌نموده خواهد شد. واژه‌ی اوستایی -iš همریشه است با سنسکریت -eṣ "آرزو کردن، خواستن، جُستن"؛ -icchā "آرزو، خواست، خواهش"؛ icchati "می‌خواهد، آرزو می‌کند"؛ -iṣta "خواسته، محبوب"؛ -iṣti "خواست، جستجو"؛ واژه‌ی ِ زبان ِ پالی -icchaka "خواهان، آرزومند". همچنین، به گواهی شادروان فره‌وشی، این واژه در فارسی ِ میانه به دیسه‌ی ِ ( = صورت ِ) išt "خواهش، میل، ثروت، خواسته، مال" باز مانده است. -- برای ِ آگاهی ِ بیشتر از واژه‌ی ِ "دیسه" = form به "فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک" رجوع کنید. واژه‌های اوستایی و سنسکریت از ریشه‌ی هند-و-اروپایی نخستین -ais* "خواستن، آرزو کردن، جُستن" می‌آیند که دیسه‌ی اسمی آن -aisskā* است به معنای "خواست، میل، جستجو". بیرون از اوستایی و سنسکریت، چند زبان دیگر شاخه‌هایی از آن واژه‌ی هند-و-اروپایی نخستین را حفظ کرده‌اند: اسلاوی کهن کلیسایی isko, išto "جستجو کردن، خواستن"؛ iska "آرزو"؛ روسی 'iskat "جستجو کردن، جُستن"؛ لیتوانیایی ieškau "جستجو کردن"؛ لتونیایی iēsk�t "جستن شپش"؛ ارمنی 'aic "بازرسی، آزمون"؛ لاتین aeruscare "خواهش کردن، گدایی کردن"؛ آلمانی بالای کهن eiscon "خواستن، آرزو داشتن"؛ انگلیسی کهن ascian "پرسیدن"؛ انگلیسی ask. اما درباره‌ی ریشه‌ی سنتی ِ عشق. لغت‌نامه نویسان واژه‌ی عشق را به عَشَق (ašaq') عربی به معنای "چسبیدن" (منتهی‌الا‌رب)، "التصاق به چیزی" (اقرب‌الموارد) پیوند داده‌اند. نویسنده‌ی غیاث‌اللغات می‌کوشد میان "چسبیدن، التصاق" و عشق رابطه بر قرار کند: "مرضی است از قسم جنون که از دیدن صورت حسن پیدا می‌شود و گویند که آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتی است که آن را لبلاب گویند چون بر درختی بپیچد آن را خشک کند همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند." از آنجا که عربی و عبری جزو ِ خانواده‌ی زبانهای سامی‌اند، واژه‌های اصیل سامی معمولا در هر دو زبان عربی و عبری با معناهای همانند اشتقاق می‌یابند. و جالب است که "عشق" همتای عبری ندارد. واژه‌ای که در عبری برای عشق به کار می‌رود احو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. واژه‌ی دیگر عبری برای عشق "خَشَق" (xašaq) است به معنای "خواستن، آرزو کردن، وصل کردن، چسباندن؛ لذت"، که در تورات عهد عتیق بارها به کار رفته است (برای نمونه: سفر تثنیه ۱۰:۱۵، ۲۱:۱۱؛ اول پادشاهان ۹:۱۹؛ خروج ۲۷:۱۷، ۳۸:۱۷؛ پیدایش ۳۴:۸). بنا بر ا ُستاد سکات نوگل، واژه‌ی عبری xašaq و عربی ašaq' همریشه نیستند. واک ِ "خ" عبری برابر "ح" یا "خ" عربی است و "ع" عبری برابر "ع" یا "غ" عربی، ولی آنها با هم در نمی‌آمیزند. همچنین، معمولا "ش" عبری به "س" عربی می‌ترادیسد و بر‌عکس. از سوی دیگر، همانندی معنایی این دو واژه در عربی و عبری تصادفی است، چون معنای ریشه‌ی آغازین آنها یکی نبوده است. خشق عبری به احتمال در آغاز به معنای "بستن" یا "فشردن" بوده است، چنانکه برابر آرامی آن نشان می‌دهد. همچنین، ا ُستاد ورنر آرنولد تأکید می‌کند که "خ" عبری در آغاز واژه همیشه در عربی به "ح" می‌ترادیسد و هرگز "ع" نمی‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عشق در ادبیات

دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی


 دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی

 دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 84

امروز یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد خلا عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی زیاد این نکته به چشم می خورد که اولین قربانی آزادی و بی بند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جسمانی امروز هرگز عشق هایی از نوع عشق های شرقی از قبیل عشق های مجنون و لیلی، و خسرو شیرین رشد و نمو نمی کند.
از این داستانها می توان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترس مرد تا کجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سرنیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است! قطعاً درک زن این حقیقت را در تمایل او و به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز تاثیر فراوان داشته است.
مولوی، عارف نازک اندیش و دوربین خودمان مثلی بسیار عالی در این زمینه می آورد. اول درباره تسلط معنوی زن بر مرد سخن می گوید، آن گاه راجع به تاثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و معصومیت زن و در بالا بردن مقام او در گداختن مرد در آتش عشق و سوز مثل لطیفی می آورد: آن ها را به آب و آتش تشبیه می کند می گوید مثل مرد مثل آب است و مثل زن مثل آتش، اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه می کند و آن را خاموش می سازد. اما اگر حائل و حاجبی میان آن دو برقرار باشد مثل این که آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند آن وقت است که آتش آب را تحت تاثیر خود قرار می دهد. اندک اندک او را گرم می کند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود می آورد، تا آن جا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد.
مرد بر خلاف آن چه تصور می رود در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است. مرد همیشه عزت و استغنا و بی اعتنای زن را نسبت به خود ستوده است.
به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف و عشق و سوز و گرانبهایی از طرف دیگر، یعنی عشق در زمینه فراق ها و دست نارسیها می شکفد و هنر و زیبایی در زمینه عشق رشد و نمو می یابد. نظامی می گوید:
چه خوش نازی است ناز خوبرویان           زدیده رانده را از دیده جویان.
همچنین داستانی را که عشق می سراید، مسیر خونین عشاق را بازگو می کند و قصه های معنوی را با ما در میان می گذارد. به این جهت عشقی که در اعماق جان آدمی طنین می اندازد کار هر بی سرو پایی نیست.
عشق کار نازکان نرم نیست               عشق کار پهلوانان است ای پسر
سراغ گرفتن عشق از مردم امروزی که نه جان در درون دارند و نه آرمان در بیرون مانند آب پاشیدن به روی ماهی مرده ای است که مدت ها از آب بیرون افتاده است.
لذا در جامعه امروزی ما واژه عشق مانند بسیاری از کلمات و دیگر، به واژه ای غریب و ناآشنا مبدل گشته است. که این مسئله خود ریشه در مسائل دینی و اعتقادی افراد جامعه دارد. متاسفانه در جامعه کنونی ما تا کسی دم از عشق می زند به علت فرهنگ غلط رواج یافته در جامعه آن فرد مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتند که این خود به علت پایین بودن سطح آگاهی مردم از عشق و نبود فرهنگ صحیح در این زمینه دارد. همچنانکه به علت هوسبازی و بی آلایشی مردم در جامعه می توان این نتیجه را گرفت که عشق دستخوش بی اعتمادی ها و سوء ظن ها و بد گمانی ها به دست مردم کور دل جامعه ما شود.
ماهیت عشق:
پیچک عشق وقتی به پای عاشق پیچید او را بی قرار و شیدایش می کند و آن قدر می پیچد و می خراشد و می مکد و بالا می رود تا رمق حیات عاشق را بگیرد و هر چه شیره وجود آدمی را می گیرد و جسم مادی او را تضعیف می سازد به جان و روان مشتاق او باز پس می دهد و پروازیش می کند. آن گاه جان از جسم برآمده و رها شده، آزاد و سبکبال و بی قرار در عرصه زمین و زمان به جولان درمی آید و شهپر سعادت بخش عشق را به تمامی آفاق می گستراند. با چنین پیشینه ای، عشق به جان هر کس افتاد چون شعله زبانه کش، در آغوشش می گیرد و سینه اش را می گدازد و می سوزاند و صیقل می دهد. در این سوز و گذار عاشقانه همه چیز زیبا جلوه می کند و در همه حال جذبات شوق بر جناغ سینه عاشق می نشیند و پیوسته در هاله ای از ابر اشتیاق فرو می رود و هر چه جسم و تن خاکی رنجور تر و زردی چهره عاشق غالب تر می گردد، جان مشتاقش فربه تر و جذبه طلبش به سیر معنوی بیش تر می پردازد. عشق آتش گدازانی است که زبانه می کشد و رقص کنان به سرچشمه وصال رهسپار می گردد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی عشق در جامعه امروزی