دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
بسمه تعالى
مولف این مجموعه ، مرحوم آیت الله میرزا محمّد باقر فقیه ایمانى فرزند مرحوم حاج شیخ حسینعلى طهرانى ، در خانواده اى مذهبى از پدرى روحانى و مادرى علویه چشم به جهان گشود ، در کودکى پدر خود را از دست داد و در دامان مادر خویش رشد و پرورش یافت ، و با وجود مشکلات شدید مالى به جهت علاقه شدید وارد حوزه و به تحصیل علوم دینى پرداخت و دررشته هاى مختلف مانند فقه ، اصول ، تفسیر ، حدیث شناسى و غیره به مدارج عالیه نائل گشت و در ضمن تحصیلات خود به تزکیه نفس و کسبِ کمالات معنوى پرداخت.
آنچه بیش از هر چیز قابل ذکر است توجه و علاقه خاصى بود که ایشان به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خصوصاً حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداء داشتند که کاملا در رفتار و گفتار ایشان آشکار بود ، و تمام عمرش در انتظار و فراق آنحضرت دلى سوخته و اشکى ریزان داشت ، در منابر و مجالس و هر فرصتى در طول سال مردم را به ساحت قدس حضرت توجّه و تنبّه مى داد و با آن حال معنوى خاصّى که در ایشان بود تأثیرى در حال اشخاص مى گذاشت ، مثلا روزهاى جمعه دعاى ندبه را با حال گریه و شور و اشتیاق چندین بار در طول روز قرائت مى کرد ، و هنگام مراجعه مردم براى رفع مشکلات توصیه دائمى ایشان به آنها توجّه و توسّل به حضرت صاحب الامر علیه السلام و قرار دادن نذرى براى آنجناب بوده است.
و این علاقه و محبّت بود که ایشان را به فیض حضور ذى نور محبوبش نائل گردانید.
از آثار به یادگار مانده ایشان حدود هفتاد جلد کتاب در موضوعات مختلف مذهبى است که حدود سى جلد آن به احوال و شئون حضرت ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه تعلق دارد که بعضى از آنها به چاپ رسیده، از پروردگار توفیق نشر سایر مؤلّفات ایشان را خواهانیم.
کتابى که در پیش رو دارید به نام «لواء النتصار» از تالیفات این مرحوم است که به جهت استفاده هرچه بیشتر توسط بعضى از فضلاء حوزه تحقیق و ویرایش شده است .
در پایان از درگاه احدیّت خواستاریم که ما را در زمره منتظران و یاوران حضرتش قرار دهد.
مهدى فقیه ایمانى
اصفهان ، رجب المرجب 1419
مقدّمه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و أهل بیته الراشدین المهدیّین و المطهّرین المعصومین .
مقدمّه :
(حکمت طلب نصرت و یارى خداوند از بندگان)
نظر بر اینکه خداوند جلّ شأنه در کلام مجیدش ــ (اِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَـبِّتْ اَقْدامَکُمْ)( [1] ) ــ شرط کمک و یارى به بندگان خود را ــ براى ثبات قدم در راه حق و صراط مستقیم در دنیا و آخرت ــ این قرار داده که آنها هم او را یارى نمایند ، و حضرت احدیّت جلّ شأنه اگر چه واجب الوجود و غنىّ بالذات است و محتاج به یارى غیر نیست ، و لکن مهمترین حکمت این درخواست از بندگان دو جهت است :
جهت اوّل :آنکه در مقام بندگى و دوستى نسبت به ذات مقدّس الهى امتحان شوند ، پس اگر بندگى و دوستى آنها حقیقت و واقعیت داشته باشد ; باید در کمک و یارى به او در هر عنوان و مقامى که امر فرموده ; سعى و کوشش تمام داشته باشند .
جهت دوّم :آنکه بر حسب آنچه که گفتیم : خداوند متعال از فیض دیگران غنى و بى نیاز است ، بنابراین ; در انتساب و اختصاص بنده براى قابلیّت و استحقاق عنایات الهى هیچ راهى به ساحت قدس اونیست ; مگر بواسطه چنگ زدن و تمسّک به چیزى که عنوان و مورد یارى او جلّ شأنه باشد ، تا قابلیت و لیاقت پیدا نموده و مورد عنایت و فضل و مرحمت کامل و مخصوص او شود .
که این عنوان و مورد یارى ; چیزیست که آن را در کتاب خود از طریق وحى بیان نموده و راهنما و هادى بسوى آن ; وجود مبارک و مقدّس حبیب خود حضرت سیّد المرسلین و خاتم النبیّین محمّد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله) قرار داده است ، و ائمّه راشدین و اهل بیت معصومین ایشان را ; امین بر حفظ و حراست آن قرار داده است .
پس در هر زمان مصداق و عنوانِ نصرت و یارى به حضرت احدیّت جلّ شأنه ; آن وجود مبارک مطهر است که ولىّ خدا در امر دین و شریعت حضرت سیّدالمرسلین (صلى الله علیه وآله)است .
و چون در این زمان ; بر حسب ضرورت مذهب حقّ ; و به مقتضاى براهین قطعى عقلى و اخبار متواتره نقلى ; ولایت کلیّه الهیّه و خلافت و وصایت نبویّه (صلى الله علیه وآله)به وجود مبارک حضرت خاتم الأوصیاء المرضیّین ، و بقیّة الله من الأوّلین و الآخرین من الأنبیاء و المرسلین ، و حجّة الله على الخلائق أجمعین ، و نور الله فی السّماوات و الأرضین ، أمین وحیه فی الکتاب المبین ، کهف الأمان للإنس و الجانّ ، صاحب العصر و الزمان ، حجّت بن الحسن بن علىّ بن محمّد بن علىّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن أبی طالب ، سلام من الرحمان نحو جنابهم ، فإنّ سلامى لایلیق ببالهم . اختصاص دارد ، بنابراین ; اگر کسى بخواهد مورد نصرت و یارى حضرت احدیتجلّ شأنهقرار گیرد باید سعى در یارى و کمک به وجود مقدّس آنحضرت (صلى الله علیه وآله)نماید ، تا به این وسیله براى کمک و یارى از جانب حضرت احدیت جلّ شأنه قابل و لایق شود ، و بوسیله کمک و یارى خداوند در راه حقّ و صراط مستقیم ثابت بماند ، چرا که قرآن مى فرماید :(قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُربى)( [2] ) ، که مودّت با ذوى القربى را اجر و مزد رسالت حضرت خاتم الانبیاء(صلى الله علیه وآله)قرار داده است .
بنابراین ; بنده مؤمن باید دو امر را ملاحظه نموده و در هرحالى واقعاً نسبت به آندو ، معرفت و شناخت داشته و متذکّر باشد .
امر اوّل :جلالت و عظمت شأن و رسالت نبویّه (صلى الله علیه وآله) که چنین وجود مبارکى که اشرف و اکمل همه ممکنات بوده و هر کمال که ممکن الوجود بتواند به اعلا درجه آن متّصف شود و در آن درجه کمال ; مَظهَر حضرت واجب الوجود شود ، در آن وجود مقدّس (صلى الله علیه وآله) ظاهر گردید ، و به همین سبب از همه موجودات به درگاه قرب الهى جلّ شأنه محبوبتر بودند.
پس تشریف فرما شدن ایشان از آن مقام رفیع که اشرف بقعه هاى عرش باشد به این عالم دنیا ; در زمانى که به خاطر ظهور جهل و ضلالت و شقاوت و آثار آنها بدترین زمانها بوده ; واضح است که انس و حشر و نشر با اهل آن منتها درجه ابتلا و محنت است ، علاوه بر دردهاى جسمى و روحى دیگر و انواع و اقسام ظلمها و اذیّتهائى که اشرار و کفّار نسبت به وجود مقدّسش (صلى الله علیه وآله) روا داشتند.
پس بنده مؤمن ــ بعد از اینکه تصوّر مى کند که چنین وجود مبارکى از جانب ذات مقدّس حضرت احدیت جلّ شأنه به این عالم تشریف فرما شده ، و چنین ابتلاء و محنت بزرگى را تحمّل کردند ، و غرضى نداشته جز هدایت و راهنمائى بندگان به آنچه خیر و نفع آنها است ، و خواسته است که این بر وجه کمال و دوام در همه مصالح زندگى دنیوى و اُخروى آنها باشد ، و مزد و پاداش این رسالت عظمى را جز محبّت در حقّ ذوى القرباى خود طلب نفرموده .
باید بنگرد که چگونه سزاوار است در اداى این حقّ مهمّ ــ که دوستى با اهل بیت معصومین(علیهم السلام)و ذرارى منسوب به ایشان است ــ اهتمام نماید ؟
امر دوّم :هرگاه مولا و اربابى نسبت به بنده خود و یا پدرى نسبت به فرزند خود نعمتهائى از باب لطف عنایت نماید که مورد غبطه دیگران واقع شود ، آن بنده و یا آن فرزند نه تنها آن نعمتها را در راه معصیت و نافرمانى مولاى خود صرف نمى کند بلکه سعى خود رابه کار خواهد بست تا به گونه اى از آن بهره برداى نماید که رضایت و خشنودى مولا درآن باشد ، اگر چه صراحتا چیزى ازاو نخواسته باشد.
پس بنابراین ; بنده مؤمن و با بصیرت باید تفکر کند که انواع و اقسام مراحم و الطاف جلیله و کامله و دائمه از جانب ولىّ و منعم حقیقى او حضرت احدیّت جلّ شأنه ، به یمن آن وجود مقدّس پیامبر و اهل بیت معصومینش (علیهم السلام)فراهم شده است که بزرگترین آنها نعمت وجود است ، و سرچشمه همه فیوضات دیگر است ، واگر وجود مبارک او و اهلبیتش (علیهم السلام)نبود ; این نعمت وجود از براى احدى نبود .
و بعد از نعمت وجود ; کلیّه نعمتها و فیوضات دنیوى است که در هر لحظه نوعى از آن شامل حال همگان است . و مزید این نوع از لطف در حقّ مؤمن آن است که به او از این نعمتهاى دنیوى آن مقدار عطا مى شود که صلاح حال او باشد ، و امّا نعمتهائى که باعث فساد مؤمن شود ــ یعنى مانع رسیدنِ او به نعمتهاى اُخروى مى شود ــ از او منع مى شود .
و بعد از همه این نعمتها ; کلّیه اسبابى که براى سعادت و هدایت بنده مؤمن فراهم شده است ، تا بوسیله آن قابلیّت پیداکند و درجات عالیه رضوان الهى جلّ شأنه را تحصیل نماید ; وبه درجات رفیعه بهشت راه پیدا کند ، و همه این نِعَم به برکت و یمن وجود مبارک حضرت رسول و اهلبیت طاهرینش (علیهم السلام) بوده ، هم از نظر ظاهرى و هم از نظر باطنى ، هم براى اوّلین و هم براى آخرین .
علاوه بر این ; بنده مؤمن باید متوجّه شود که به جهت انتساب به دین مبین آنحضرت (صلى الله علیه وآله) ; و بوسیله تمسّک جستن به ولایت و متابعت او و اهلبیتش (علیهم السلام)چه درجه رفیعى از عزّت در درگاه الهى جلّ شأنه پیدا مى کند؟! و چه مقام منیعى در نظر انبیاء عظام (علیهم السلام) دارد؟! که از بس خداوند فضل و مقام آنها را براى ایشان در کتبشان بیان فرمود ، و منزلت و مکانشان را به آنها نشان داده ، که همچون ابراهیم خلیل آرزومند شده که از شیعیان آنها شود( [3] ) و چون موساى کلیمى (علیه السلام) از خداوند متعال تمنّا و مسئلت نموده که از امّت ایشان باشد ، و آرزوى دیدار ایشان را کرده است .( [4] )
و امّت انبیاءگذشته بعداز توسّل به وجود مبارک پیامبر واهلبیت اطهارش(علیهم السلام)خداوند عالم را به حقّ اصحاب و امّت ایشان قسم مى دادند ، چنانچه این مطلب و امثال آن صریحاً در آیات و روایات زیادى وارد شده است .( [5] )
و اینان چه مقام بلند و قدر و منزلت نیکوئى در نظر ملائکه دارند که آنها از روى اشتیاق در حال خواب ایشان ; نظر به ارواحشان مى کنند که چون ستارگان درخشانند ، و در حقّ آنها دعا مى کنند ؟ و همه این عزّتها و مقامات رفیع و والا بواسطه انتساب حقیقى آنان به وجود نبوى و اهلبیت اطهارشان (علیهم السلام) است .
پس بعد از ملاحظه تمام این مراحم و الطاف جلیله و جمیله الهیّه که به یمن وجود مبارک آنحضرت (صلى الله علیه وآله) است ، بنده مؤمن عاقل تصوّر نماید که هر گاه بتواند به همین اسباب و وسائل دنیوى و اُخروى به هر کیفیّتى که امکان دارد با جان و مال و عزّت و اهل خود ; و در هر مورد و عنوانى که بداند و بفهمد موجب رضا و خشنودى حضرت احدیّت جلّ شأنه و نیز موجب خشنودى آن وجود مبارک و مقدّس (صلى الله علیه وآله)مى شود باید در کسب آن کمال سعى و اهتمام را داشته باشد ، چه رسد به آنکه از او بر وجه تصریح طلب نمایند ، خصوصاً در چنین امرى که مودّت به ذوى القرباى آنحضرت (صلى الله علیه وآله)باشد .
و روشن است که در این زمان از بقیّه ذوى القرباى در تمام این عالم دنیا کسى جز وجود مبارک حضرت بقیّة الله فى الأرضین (علیه السلام)نیست که و جود مبارکش در حسن جمال و کمال الهى و تمامیّت اخلاق و محاسن مانند وجود مقدّس نبوى (صلى الله علیه وآله)و مظهر کامل او است ، و مظلومیّت آنحضرت هم در نهایت اضطرار مى باشد .
پس بنابراین ; هر قدر معرفت و شناخت مؤمن نسبت به جلالت مقام رسالت نبوى (صلى الله علیه وآله)بیشتر باشد ; درجه واقعى محبّت و اخلاص او ثابت تر و محکم تر است ، و هرچه محبّت او با آنحضرت بیشتر باشد ; سعى او در اداء حقّ عظیم آنحضرت (صلى الله علیه وآله) ; با مودّت و محبّت به ذوى القرباى ایشان ــ یعنى حضرت ولىّ الله فى الأرضین (علیه السلام) ــ کاملتر خواهد بود .
و بعد از تمام این جهات مزبوره ، لازم به ذکر است که به مقتضاى دلیل عقلى و نقلى بر هر انسانى لازم است که در مقابل احسان و نعمت ; شکر و سپاسگذارى کند ، و ترک شکر بى نهایت قبیح و مذموم مى باشد ، و در فضل آن همین بس که مى فرماید : ( لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)( [6] ) که انسان هر قدر در مقام شکر ــ به گونه اى که سزاوار شأن بخشاینده نعمت است و در مقدور شخص نعمت داده شده باشد ــ کاملتر شود آثار برکات و فیوضات آن نعمت از نظر ظاهرى و باطنى پایدارتر و کاملتر خواهد گردید .
و بعد از اینکه جلالت شأن این نعمت عظماى الهى ــ یعنى وجود مقدّس نبوى (صلى الله علیه وآله) که از بزرگترین نعمتهاى خداوند متعال است زیرا که منشاء و وسیله همه نِعَم ظاهرى و باطنى و دنیوى و اُخروى او مى باشد ــ واضح شد ; پس واجب ترین و مهمّ ترین چیز براى بندگان ; اداء شکر آن نعمت بزرگ الهى است ، البته به وجهى که خداوند متعال معیّن و مقرّر فرموده ; و آن مودّت نسبت به ذوى القرباى آنحضرت (صلى الله علیه وآله)است .
بدیهى است که هر امرى که وسیله و سبب اثرى باشد ; و آن امر هم داراى مراتب باشد ، پس بر حسب تکمیل مراتب ; اثر آن کاملتر خواهد شد .
بنابراین ; بنده مؤمن در مقام نصرت الهى جلّ شأنه ; هرقدر نصرت و یاریش نسبت به وجود مبارک حضرت بقیّة الله (علیه السلام)کاملتر باشد ; اثرش که نصرت خداوند است در حقّ او کاملتر خواهد شد .
و همچنین هر قدر در مقام تعظیم و تجلیل حضرت خاتم النبیّین (صلى الله علیه وآله)و حقّ عظیم ایشان ، و نیز اداى شکر الهى در باره نعمت ظاهرى وجود مبارک ایشان ، مودّت مؤمن نسبت به ذوى القرباى ایشان شدیدتر باشد ، پس اثر نور هدایت نبوى (صلى الله علیه وآله)هم که بوسیله وجود مبارک حضرت بقیّة الله (علیه السلام)است ــ که باید نسبت به این بنده افاضه شود ــ کاملتر و ظاهرتر خواهد شد .