دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 32
نکات تربیتی، اخلاقی ازنامه 31 نهج البلاغه
◄ یکی از راههای تربیت فرزندان، مکتوب نمودن مواعظ است برای اینکه در تمام دوران زندگی مورد استفاده ایشان قرار بگیرد.
◄ مسئولتهای اجتماعی و سیاسی، ما را از وظایف مان در قبال خانواده دور نکند. این مطلب با استفاده از این نکته که حضرت پس از بازگشت از جنگ صفین نامه را نوشته اند،بدست می آید .
◄ پدران نقش تربیتی خود را از یاد نبرند « من الوالد اَلفان...»
◄ برای رسیدن به موفقیت ، بزرگترها باید تجربیات خود را در اختیار جوانان قرار بدهند.«المقر للزمان ، المدبر العمر ...»
◄ دوران جوانی همراه با امیدها و آرزوهاست «الی المولود المؤمّل »
نکته: امید و آرزو فی نفسه چیز بدی نیست، اگر عقلائی باشد انسان را به تلاش وکوشش وادار می کند، انسان مأیوس از رحمت خدا دور است ولی بعضی از آمال و آرزوها کاذب است که غالباً با آنها خود راسرگرم می کند . این موارد به جای سازندگی تحذیر کننده نسل جوان است و رؤیاها وتخیلاتی است که انسان هیچ گاه به آن نخواهد رسید . با این جمله حضرت هشدار می دهند که جوان در معرض خطر آرزوهاست.
◄ جوان در معرض بیماریها است «غرض الاسقام»
نکته : معمولاً افراد مسن دچار بیماریها می شوند اما حضرت جوانان را در معرض بیماری می دانند چون روان و روح آنها متلاطم است واین باعث می شود که فکر کنند بیماریهای مختلف گرفته اند.
◄ جوان در گرو روزگار و زمانه است «رهینة الاّیام» و «رمیة المصائب» یعنی تمام سرمایه و هستی خود را در اختیار دنیا طلبی قرار می دهد. به بیان دیگر دنیا همچون صیادی تیرها را در کمان گذاشته و به سوی صید ، آنهم صیدی که در دام است وشکارش بسیار آسان می باشد، پرتاب می کند(صیاد = دنیا، صید جوان)
◄ از خصوصیات جوان این است که همنشین و همدم و همراه با حزن و اندوه است وخیلی زود وسریع نشاط وشادابی خود را از دست می دهد. «حلیف الهموم و قرین الاحزان »
◄ چه بسا جوانان در برابر طوفان شهوات مغلوب شده وشکست بخورند. حضرت به این مطلب با جمله«صریع الشهوات» زمین خورده شهوت ها اشاره می کنند.
◄ جوانان باید بدانند که فکر و اندیشه پدران و مادران به گونه جدی متوجه آینده آنهاست ، وفرزند جزئی از وجود آنهاست. «وجدتک بعضی»
◄ یکی از راههای ارتباط با جوان ابراز محبت نسبت به اوست و این بیان علاقمندی صرفاً منحصر به دوران کودکی نمی باشد. بلکه در سنین بالاتر نیاز به ابراز هست . چنانچه علی علیه السلام در سن 61 سالگی به امام حسن علیه السلام که قریب سی وچند سال از زندگیش می گذرد این گونه ابراز علاقه می کند «وجدتک بعضی بل وجدتک کلی ، حتی کأنّ شیئاً لو اصابک اصابنی...» تو را دیدم که پاره تن من، بلکه همه جان منی، آن گونه که اگر آسیبی به تو رسد به من رسیده است.
◄ پدر دلسوز، مشکلات جوانش را مشکلات خود می داند،« حتی کأنّ شیئاً لو اصابک اصابنی » و «فعنانی من امرک ما یعیننی من امر نفسی » پس کار تو را کار خود شمردم.
◄ بر طبق آموزه های علوی در نهج البلاغه روحیه تقوا وخدا پروایی محور همه ارزش هاست و شامل تقوای روحی وفکری و فردی و اجتماعی می شود . «اوصیک بتقوی الله و لزوم امره»
◄ مراد ازملازمت امر پروردگار یعنی اینکه پیوسته درفرمان او باشی، مواظبت و مراقبت و محافظت از اوامر الهی داشته و از نواحی الهی غافل نشوی به این معنا که در قرقگاههای الهی پا نگذاری.
◄ قلب ودل انسان یک خرابی و یک آبادانی دارد، خرابی دل به علاقه دنیا و آرزوهای دروغین و پوچ است و آبادانی دل به یاد خدا و محبت اوست. بنابراین حضرت فرزندشان را توصیه به یاد خدا می کنند و «عمارة قلبک بذکره »
◄ ارتباط با خدا بهترین و مطمئن ترین وسیله برای نجات است به همین سبب حضرت توصیه می فرمایند :«و الاعتصام بحبله ...» اعتصام یعنی آویختن و چنگ زدن ، و حب به معنای ریسمان است، دستگیره الهی ، انسان را از سقوط نگه می دارد و این دستگیره شامل توحید، نبوت ، ولایت ،است انسانی که اعتصام به قرآن وعترت دارد به دستگیره محکم الهی چنگ زده است . به همین سبب نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً .
◄ حضرت برای احیا دل توصیه می فرمایند: «احی قلبک بالموعظه» بهترین راه برای اینکه دل موعظه بشود این است که موعظه گوش کند و یا موعظه بخواند. تجربه آن بسیار راحت است ، در آن جایی که انسان توجه اش را به موعظه معطوف می دارد احساس می کند حالتی در نهاد او ظهور می یابد که باعث می شود دل و باطن فعال گردد. موعظه می تواند دل را زنده کند ، یعنی دل را به آن طرفی که بایسته است ، مایل سازد و گرایش هایی را در دل انسان ایجاد و فعال نماید که مطلوب است.
◄ انسان دارای تمایلات شهوانی و حیوانی نیز هست، وجود چنین عواملی باعث می شود که گرایش های نامطلوب در وجود آدمی بسیار بروز نماید خصوصاً در جاهایی که عوامل بیرونی نیز به کمک این امر بیایند،در این حالت زندگی و حرکت دل به طرف شیطان است. این زندگی را باید کشت واین تمایلات را باید فرو نشاند به همین دلیل حضرت می فرمایند: «امته بالزّهاده »
◄ راه تقویت دل ،یقین است ، بعد علمی دل به وسیله یقین تقویت می گردد، اگر دل توانست آن مطالبی را که لازم است، تحصیل کند و آن مطالبی که برای انسان اولویت دارند، مانند اعتقادات سرنوشت ساز و ضروری بفهمد، قوی می شود. آدمی تا در امور معرفتی خود بی تفاوت است نمی تواند دلی قوی داشته باشد، جوان باید نسبت به عقاید دینی خود حساس باشد، اگر احساس کرد آزاد و بی تفاوت شده ،نباید آرام بگیرد،بلکه باید تلاش کند که به کمال معرفت و یقین نایل آید ، به همین سبب حضرت می فرمایند: «و قوه بالیقین»
◄ تنها عاملی که می تواند انسان را از خطر نفس سرکش رهایی بخشد ، یاد مرگ است . انسان اگر یاد مرگ را به دل خود القا کند، آرام می گیرد. حضرت می فرمایند«وذلله بذکر الموت » . ذلول در مقابل چموش به کار می رود و هر دو صفت مرکب سواری است .اگر دل ، چموشی کند،می توان با یاد مرگ آن را رام ساخت.
◄ بهترین راه برای این که آدمی دل خود را متوجه مرگ و فنا و بی ارزشی دنیا بکند ، این است که مشکلات و فجایع دنیا و پستی وبلندی های روزگار و نابودی خانه ها و کاخهای ویران شده را از نزدیک ببیند. « وسر فی دیارهم و آثارهم» این سیر می تواند سیر مکانی و یا مطالعه ای در احوال گذشتگان باشد .
◄ از دستاوردهای مطالعه اخبار گذشتگان این است که انسان به این نتیجه می رسد که آنها از دوستان ومحبوب هایشان جدا شدند«فانک تجدهم قد انتقلوا عن الاحبة» کنایه ازاینکه دوستی های دنیائی مجازی است و به هیچ عنوان قابل اعتبار نیستند.
◄ آخرت جاوید وهمیشگی را در عوض دنیای ناپایدار معامله نکن که سر تا پای این معامله ضرر است. « لا تبع اخرتک بدنیاک »
◄ نخستین گام برای اینکه بتوانیم درباره دنیا وآخرت خود درست عمل کنیم ، این است که از آن چه اطلاع نداریم سخن نگوئیم «دع القول فی ما لا تعرف»
◄ یکی از توصیه های مهم حضرت به جوانان این است که از پیمودن راهی که بیم گمراهی در آن هست،خود داری کن و «امسک عن طریق اذا خفت ضلالته». حداقل ضرر بیراهه رفتن این است که چون به نقطه پایان می رسد دوباره باید آن را طی کند افزون بر این ، اگر در این راه دره های خطرناک و پر از سنگلاخ وجود داشت و به نابودی و هلاکت انسان ختم گردید چه کند ؟!
◄ یکی از برکات وآثار مهم امر به معروف این است که علاوه بر اینکه جامعه را اصلاح می کند ، درانسان نیز ایجاد انگیزه می شود که خود نیز آن کار خیر را انجام دهد و اهتمام بیشتری به آن داشته باشد . از دیدگاه مولی علی علیه السلام جوان نمی تواند نسبت به آنچه در جامعه واطرافش می گذرد بی تفاوت باشد ،به همین سبب می فرمایند: «وأمر بالمعروف تکن من اهله » به نیکی ها امر کن و خود نیکو کار باشد .
نکته: در صورتی امر به معروف در شخص آمر تأثیر دارد که این دستور الهی به عنوان یک وظیفه صورت گیرد نه به عنوان حرفه و شغل . اگر شخص را موظف کنند در مقابل اجرتی که می گیرد دیگران راموعظه کند هیچ تأثیری در گوینده نخواهد داشت . چون در واقع انگیزه غیر الهی دارد و چه بسا این سخن را به خاطر حرفه و دستمزد می گوید . خداوند چنین انسانهایی را که اینگونه عمل می کنند نکوهش کرده می فرماید:
«اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم وانتم تتلون الکتاب افلا تعقلون»
◄ معروف یعنی شناخته شده هر کردار و گفتار و روشی که مطابق عقل و فطرت سالم بوده و مورد تصدیق شرع باشد . لذا معروف آن نیست که مورد سلیقه و خواست مردم باشد،بلکه آن است که مورد نیاز و تکامل بشریت باشد .
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید