فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی بوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره آثار سازنده عقیده به معاد

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کامل درباره آثار سازنده عقیده به معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره آثار سازنده عقیده به معاد


دانلود مقاله کامل درباره آثار سازنده عقیده به معاد

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :22

 

بخشی از متن مقاله

عقیده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به کیفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنیت اجتماعى ما دارد که آرامش روانى، اثر فردى و امنیت اثر اجتماعى آن است، اینک پیرامون آرامش روانى و آثار فردى عقیده به معاد بحث میکنیم.

بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تکنیک، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانیده است و از قلب و کلیه‏هاى مصنوعى به جاى طبیعى آن استفاده کرده است، ولى در برابر این پیروزى چشمگیر علمى، به سکونت خاطر و آرامش روانى که زیر بناى یک زندگى سعادتمندانه را تشکیل میدهد، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشکلات روانى وى افزایش یافته است.

عوامل و مشکلات روانى و ناراحتى‏هاى روحى او یکى و دو تا نیست، ولى موضوعات زیر از علل چشمگیر اضطراب است:

1 ـ مادیگرى بى حد و حساب.

2 ـ شدائد و مصائب.

3 ـ اندیشه مرگ.

اینک هر یک از این سه عامل را به گونه‏اى توضیح میدهیم.

جهان سرمایه‏دارى براى فزونى کالاهاى خود، وسایل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اکثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ویلا و ماشین و تجملات زندگى، اشتهاى کاذبى پدید آورده است که بهیچوجه اشباع نمیگردند، اکثریت مردم روى زمین را گروهى تشکیل میدهند که فضاى روح و روان آنان را اندیشه مادیگرى پر کرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهره‏گیرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پیداست که بسیارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نمیپوشد و در نتیجه یکنوع ناراحتى و تشویش روانى بر انسان مسلط میگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت یک خوره خطرناک که خورنده اعصاب و آرامش روحى است در میآید.

این یک عامل براى بروز ناراحتى‏ها.

عامل دوم براى ناراحتى‏ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محرومیتها و شکستها و فقدان عزیزان و بلاهاى زمینى و آسمانى و...روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان به اندازه‏اى است که گاهى انسان را به فکر خودکشى و در هم شکستن قفس زندگى میاندازد.

بالاتر از آن، اندیشه فنا و مرگ است که خود عامل سومى براى بروز ناراحتیها میباشد، زیرا هر فردى میداند که پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانکاه مرگ را خواهد نوشید.

اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب این عوامل سه گانه و عوامل دیگرى را که فعلا مجال بازگوئى آنها نیست کاملا خنثى میسازد.زیرا:

اولا در مکتب اعتقاد به خدا و معاد، دنیا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسیله‏اى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شده‏اند نه انسان براى آنها، بنابر این دلیل ندارد که انسان در خود چنین اشتهاى کاذبى را پدید آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واکنش‏هاى روحى آن گردد.

به عبارت دیگر انسان با ایمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بیش نمیداند، اگر در این گذرگاه وسیله لذت بیشتر تأمین نگردد، هرگز ناراحت نمیشود و پیوسته به زندگى جاودانى میاندیشد، نه زندگى موقت.

ثانیا مذهب در تعالیم خود، کیفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسراف‏گر و حد و مرزنشناس، تعیین کرده است و اندیشه جزاهاى اخروى، ریشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرایشهاى بیحد و حساب را در دماغ انسان میسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنیا در محدوده خاصى آزاد میگذارد و در قلمرو زندگى یک چنین انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده کمتر پیدا میشود.

اعتقاد به معاد مشکل مصائب و شدائد را به گونه‏اى روشن حل کرده است زیرا گذشته از اینکه حوادث جهان، نتیجه تقدیر خداوند حکیم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نیز مى‏باشد و همین پاداش بزرگ مصیبتها را در نظر انسان کوچک و سبک جلوه میدهد.

در مکتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (اندیشه فنا) وجود ندارد و در نظر پیرو این مکتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمى‏شود، و مرگ دروازه ابدیت و فرشته‏اى که مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن میباشد، چیزى که هست انسان باید براى زندگى پس از مرگ، توشه‏اى بیندوزد و از عواملى که مایه ناراحتى در سراى دیگر است بپرهیزد.

آثار اجتماعى عقیده به معاد

اعتقاد به معاد، نه تنها مشکلات روحى و روانى انسانها را میتواند بگشاید، بلکه این عقیده در تعدیل و رهبرى غرائز انسانى، پرورش فضائل اخلاقى، و تأمین عدالت اجتماعى نقش مؤثرى ایفاء میکند.

این سه مطلب از آثار اجتماعى اعتقاد به زندگى پس از مرگ است و هر کدام را به گونه‏اى تشریح میکنیم.

1 ـ تعدیل و رهبرى غرائز

مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگى انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد.مثلا تمایلات جنسى در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلى میکند و در آغاز جوانى، به اوج قدرت میرسد .

درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولى موضوع قابل توجه این است که غریزه جنسى در برخى از فصول زندگى انسانها، براى خود حد و مرزى نمى‏شناسد.

در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهاى الهى این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه‏شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانى را پرورش مى‏دهد که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و مى‏گوید «معاذالله» بخدا پناه مى‏برم...! (1)

در تاریخ زندگى انسانهاى با ایمان، سرگذشتهاى آموزنده‏اى وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون مى‏باشد.

حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزه جنسى نیست، گاهى حس انتقام به اوج خود مى‏رسد و میخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پیش پاى خود بردارد.

در این مواقع جز ترس از انتقام الهى، و خوف از دوزخ، چیزى نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانى.

2 ـ پرورش فضائل اخلاقى

در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقى وجود دارد که تحت شرایطى پرورش یافته و بارور مى‏گردند .ارشاد و راهنمائى علماء اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقى مؤثر است ولى راهنمائى آنان، از دایره سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمى‏گذارد.

ولى مذهب و اعتقاد به پاداش‏ها و کیفرها، فضیلتهاى اخلاقى را مانند انسان دوستى، ضعیف نوازى، مهربانى به یتیمان، دستگیرى از درماندگان و...در انسان زنده مى‏سازد و از اینجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق مى‏دانند.

قرآن مجید با روش خاصى به این نکته اشاره میکند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانى میداند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت مى‏گردد و مهربانى و ترحمى نسبت به یتیم و مستمند و بى‏نوا ندارد، چنانکه میفرماید:

ارأیت الذى یکذب بالدین، فذلک الذى یدع الیتیم و لا یحض على طعام المسکین (سوره ماعون آیه 1 ـ 3)

«آیا دیدى کسى را که روز جزا را انکار مى‏کند، او همان کسى است که (با کمال بى‏رحمى)، یتیم را طرد مى‏نماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمى‏نماید.»

3 ـ تأمین عدالت اجتماعى

تزاحم و اصطکاک در منافع، از لوازم اجتماع انسانى است که در آن افراد نیرومندو ناتوان، مستعد و عقب مانده، زندگى میکنند و افراد نیرومند و مستعد پیوسته مى‏خواهند همه چیز را به خود اختصاص دهند، براى ترمیم این قسمت چاره‏اى جز این نیست که قوانینى وضع گردد که حافظ حقوق تمام طبقات باشد، ولى باید توجه داشت که اگر وضع قانون مهم است، اجراء آن از اصل تشریع آن اهمیت بیشترى دارد.

در جامعه‏هاى کنونى، قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه، تا حدودى توانسته‏اند به جامعه نظم و آرامش نسبى، بخشند و در مواقع فوق العاده با تأسیس حکومتهاى پلیسى و نظامى، جلو بسیارى از بى نظمى‏ها را بگیرند.

ولى جان سخن اینجاست که اینگونه نظامات مادى فقط میتوانند به خلافکاریهاى عیان، پایان بخشند ولى از تعدى‏هاى پنهانى که از دید دستگاه قدرت‏هاى قضائى و انتظامى دور است نمى‏توانند جلوگیرى کنند.

گذشته بر این هر گاه خود قدرتهاى سه گانه (مقننه، مجریه، قضائیه) بخواهند از مقام و موقعیت خود سوء استفاده کنند، چه عاملى مى‏تواند جلو تصمیمات آنان را بگیرد، اینجا است که حکومتهاى مادى در گسترش عدالت اجتماعى، کاملا در بن بست قرار گرفته و جز یک موفقیت نسبى چیزى عایدشان نمى‏شود.

ولى در اجتماعى که زیر بناى نظامات آن را، ایمان و ترس از خدا تشکیل دهد این مشکل خود به خود حل است و کیفرهاى جانکاه آن، بهترین ضامن اجراء قوانین است.

نگارنده در سفرى که از ایالات متحده دیدنى به عمل آورد، در مجالس دوستان، از صنایع گسترده و تکنولوژى وسیع و دانشگاههاى بى حد و حساب و امنیت فرد و اجتماعى آمریکا توصیفهاى زیادى مى‏شنید، دوستان غالبا از نقطه نظر خاصى سخن میگفتند، و هدف آنان انتقاد از شرق و شرقى بود که فرسنگها از تمدن درخشان غرب عقب مانده است، نه تمدنى دارند و نه فرهنگ، نه آسایشى دارند و نه امنیت و...

نگارنده در مواقع مناسب از شیوه زندگى غربى انتقاد مى‏کرد و تمدن آنان را یک تمدن ماشینى، نه انسانى میخواند هر چند انتقاد او در ذائقه دوستان تلخ بود.

روزى که ما نیویورک را به عزم قاهره ترک گفتیم فرداى آن روز (چهارشنبه 27 تیر ماه سال 56) حادثه‏اى رخ داد که آب پاکى روى دست آن لاف زنان و گزاف گویان ریخت، و آنان را که پیوسته از امنیت و آسایش و ادب و اخلاق و رعایت حقوق ملت مغرب زمین، سخن میگفتند، رسوا کرد.جرائد جهان و ایران نوشتند:

در خاموشى برق نیویورک که بدون سابقه رخ داد مردم عادى کوچه و بازار این شهر، به مغازه‏ها حمله کردند و در مدت کوتاهى سرمایه‏هاى مغازه‏داران را به غارت بردند و پلیس سه هزار نفر از آنها را دستگیر و بازداشت کرد و موضوع تا چند روز مورد بحث محافل بود.

آیا ملتى پیشرفته‏تر، و صنعتى‏تر از ملت آمریکا داریم؟ آیا این مردم به ظاهر مؤدب و ثروتمند چگونه در فرصت خاصى تمام اصول انسانى و اخلاقى را زیر پا گذاردند و به غارتگرى و تاراج اموال یکدیگر پرداختند؟ !

در آمریکا، صاحبان هتلها و دوستان کرارا به ما اخطار مى‏کردند که در اطاق را از پشت ببندیم و تا افراد را نشناسیم، درب را به روى آنان باز نکنیم.

آیا در مشرق زمین، که معتقدات مذهبى تا حدى به قوت خود باقى است و مردم این سامان، به کیفرها و جزاهاى اخروى معتقد هستند، در خاموشى برق شهر را تاراج میکنند؟ !

متأسفانه هنوز رهبران جهان به ارزش مبانى مذهبى و نقش آن در تأمین عدالت و گسترش امنیت اجتماعى پى نبرده‏اند و تأسف آور آنکه رهبران شرق با داشتن چنین سرمایه عظیم به دنبال روشهاى غربى هستند و هر روز براى رسیدن به امنیت و عدالت اجتماعى نظامات مادى را گسترش داده و به تشکیلات پلیسى خود توسعه میدهند، در صورتیکه هزینه‏هائى را که در این مورد مصرف مینمایند اگر در مورد تحکیم مبانى دینى و گسترش فضائل اخلاقى و ریشه‏کن کردن برنامه‏هاى ضد انسانى مصرف کنند به اهداف انسانى خود زودتر نائل میگردند.

آثار سازنده معاد در قرآن

قرآن در یک آیه، نظریه دو گروه (مادى و الهى) را درباره معاد منعکس میکند، شما در مفاد این دو نظر، دقت کنید، سپس به سؤالى که خواهیم کرد پاسخ بفرمائید

1 ـ قال الذین کفروا لا تاتینا الساعة

.2 قل بلى و ربى لتأتینکم عالم الغیب لا یعزب عنه مثقال ذرة فى السموات و لا فى الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فى کتاب مبین. (سباء ـ آیه 4)

«گروه کفار گفتند که قیامتى نخواهد آمد.»«بگو، سوگند به خدایم رستاخیز خواهد آمد، اوست آگاه از غیب حتى اندازه سنگینى ذره‏اى در آسمانها و زمین و نه از آن کوچکتر و نه از آن بزرگتر نزد او پنهان نیست و همگى در کتاب روشنى مضبوط مى‏باشد.»

من از شما سؤال میکنم کدام یک از این دو مکتب مى‏تواند، به اجراء قوانین و تحکیم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق همنوعان کمک کند؟ آیا آن مکتبى که مى‏گوید:

جهان، صاحبى و خدائى دانا، توانا، عادل و دادگر ندارد و پس از مرگ، براى اعمال او حساب و کتابى در کار نیست، با مکتبى که میگوید هر عملى هر چند کوچک باشد، در روز بازپسین، حساب و کتابى خواهد داشت؟

پى‏نوشت‏ها:

.1 سوره انعام آیه 29، و نیز به سوره مومنون آیه 37 مراجعه شود.

.2 سوره یوسف، آیه .22

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره آثار سازنده عقیده به معاد

دانلود مقاله کامل درباره اثبات معاد از طریق توحید

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله کامل درباره اثبات معاد از طریق توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره اثبات معاد از طریق توحید


دانلود مقاله کامل درباره اثبات معاد از طریق توحید

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :13

 

بخشی از متن مقاله

اثبات معاد از طریق توحید

این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شده‏اند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبوده‏ایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏» ۳ (باز کلمه «عبث‏» آمده است) شما خیال کرده‏اید که مرجوع نمی‏شوید پس عبث آفریده شده‏اید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور می‏گوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب‏» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین‏» .

اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه می‏گویند «بازی‏»؟ این کلمه «لعب‏» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در می‏آید مشغول بازی می‏شود. کاری را شروع می‏کند. مثلا می‏آید اتاقک می‏سازد، شتر یا اسب درست می‏کند. بازی‏اش که تمام می‏شود خرابش می‏کند می‏رود. باز دفعه دیگر همان را درست می‏کند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمی‏کنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید می‏روند فوتبال بازی می‏کنند. چندین بار توپ از این طرف می‏رود آن طرف و از آن طرف می‏رود این طرف، به این دروازه وارد می‏شود، به آن دروازه وارد می‏شود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.

حالا این توپ به این دروازه برود یا به آن دروازه، چه اثری بر این کار مترتب است؟ هیچ. البته هر لعبی - اگر دقت کنید - لعب نسبی است‏یعنی از نظر آن کار بازیچه است، ولی این بچه چرا این کار را می‏کند؟ او در عالم خیال خودش به هدفی می‏رسد. فقط از نظر خیال این بچه (یا بزرگ) بازی نیست; یعنی از این راه قوه خیال او به هدف و مقصد خیالی خودش می‏رسد.

مثال دیگری عرض می‏کنم. فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را می‏شکند، دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند، یکی با انگشترش بازی می‏کند، یکی با محاسنش بازی می‏کند. اگر از کسی که این بازی را می‏کند بپرسید این کار را برای چه می‏کنی؟ می‏گوید هیچ چیز. راست است، خود این کار برای «هیچ چیز» صورت می‏گیرد یعنی در این کار «هیچ چیز» است. اما نیرویی در این هست که می‏خواهد خودش را به جایی برساند، یعنی قوه خیال و واهمه او با همین «هیچ چیز» تفنیی می‏کند، ولی خود کار «هیچ چیز» است. حالا می‏آییم سراغ کار حکیمانه. کارهایی که ما انجام می‏دهیم که اینها را «حکیمانه‏» تلقی می‏کنیم بعد می‏بینید همین کارهای حکیمانه ما از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر همه کارهایی حکیمانه دنیا لعب است (انما الحیوة الدنیا لعب و لهو) ۴

 

چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلا می‏آییم در زمینی خانه‏ای می‏سازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و ... هر که از ما بپرسد این کار را برای چه می‏کنی، دیگر نمی‏گوییم «هیچ چیز» ، می‏گوییم معلوم است، می‏خواهم زندگی کنم، انسان که می‏خواهد زندگی کند جا لازم دارد. چرا این طور می‏سازی؟ آدم مهمان برایش می‏آید، مهمانخانه می‏خواهد، حمام می‏خواهد، ... اینجا این کار شکل حکیمانه به خودش می‏گیرد، یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایده‏ای که بر این کار برای آن شخص مترتب است صورت می‏گیرد. اینجا دیگر «خیال‏» این کار را نکرده، «عقل‏» این کار را کرده است و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه‏» می‏گوییم. باز هم این کار حکیمانه نسبت‏به «کننده‏» حکیمانه است، از نظر کسی که این کار را می‏کند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام می‏دهد حکیمانه است، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و کچها و آهنهایی که در این خانه به کار رفته چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانه‏ای صورت گرفته؟ از نظر این آجرها که قبلا خاک بود و هنوز در کوره نرفته بود و به صورت آجر در نیامده بود و امروز به صورت آجر در آمده و جرم این دیوار را تشکیل می‏دهد چگونه است؟ یعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمی‏کند، باز برای او کاری است لعب; یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیاء لعب است.

از نظر کننده، این کار حکیمانه است نه از نظر خود آن کار. به تعبیر دیگر ما با این کار خودمان این در و دیوار را به کمال خودشان سوق نداده‏ایم، اینها را در خدمت منفعت‏خودمان قرار داده‏ایم. اگر کار ما کار درستی باشد، یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم - که چنین حقی هم داریم - که این اشیاء را در خدمت‏خودمان قرار بدهیم از نظر خودمان به سوی کمالی حرکت کرده‏ایم و کار حکیمانه انجام داده‏ایم اما این اشیاء را به سوی کمال خودشان سوق نداده‏ایم.

مثال دیگر ذکر می‏کنیم درست در جهت عکس این مثال: پدر و مادری با یکدیگر زندگی می‏کنند، عمل زناشویی انجام می‏دهند و بچه‏ای پیدا می‏شود. اینجا قضیه بر عکس است. از نظر اینها که یک لذت موقت و آنی نصیبشان شده چیز دیگری است. ولی نتیجه‏ای به دست آمده که اینها در واقع آن را انجام نمی‏دهند بلکه مسخرند برای انجام دادن آن; یعنی این کار مقدمه پیدایش یک موجود است، زمینه پیدایش یک موجود را فراهم می‏کند که وجودش از نقص شروع می‏شود و به کمال منتهی می‏گردد; یعنی از نظر آن بچه‏ای که به وجود می‏آید، اینها زمینه را فراهم کردند که موجودی از نقص به کمال برسد. این خیلی فرق دارد با ساختمانی که شخصی می‏سازد.
یا یک نفر کشاورز که می‏آید بذری را در زمین می‏پاشد مقصد او مقصد خاصی است ولی بالاخره کار او در مسیر خلقت قرار می‏گیرد، یعنی او با کار خودش یک دانه گندم را تبدیل به یک بوته گندم می‏کند، یک شاخه را تبدیل به یک درخت می‏کند. ولی اینجا 1% آن به او مربوط است، 99% آن به او مربوط نیست، به دستگاه خلقت مربوط است: «ا فرایتم ما تمنون ا انتم تخلقونه ام نحن الخالقون‏»
 ۵ ، «افر اتم ما تحرثون ا انتم تزرعونه ام نحن الزارعون‏» ۶ . اگر اشیاء را از آن جهت که با خدا نسبت دارند به خدا نسبت‏بدهیم، هیچ فعلی از افعال خدا شبیه ساختن خانه برای انسان نیست. اگر کمی شبیه باشد - که شبیه بودن هم تعبیر درستی نیست - شبیه عمل کشاورز است، یعنی خداوند هر چه را که خلق می‏کند خلق کردن او عبارت است از رساندن اشیاء به کمال لایق خودشان. حال نهایت امر در خلقت چیست؟ آیا نهایت امر نیستی است؟ یعنی هستی برای نیستی است؟ پایان هستی نیستی مطلق است؟ یا پایان هستی، هستی است؟ پایان هستی رسیدن به حق مطلق و رفتن به سوی حق مطلق است؟ اگر کسی گمان کند که خدا این عالم را خلق کرده، بعد هم معدوم می‏کند، درست همان کرا بچه می‏شود که اتاقک را درست می‏کند و بعد خراب می‏کند، دائما درست می‏کند و دائما معدوم می‏شود، و چون در این شکل دیگر چیزی وجود ندارد، مگر اینکه فرض کنیم خدا - العیاذ بالله - مثل بچه‏ای است که می‏خواهد تفنن کند، او را یک موجود متفنن بدانیم که برای تفنن خودش کار بیهوده‏ای را انجام می‏دهد، موجود می‏کند معدوم می‏کند، موجود می‏کند معدوم می‏کند، یعنی اشیاء غایت ندارند، تمام و متمم ندارند، به سوی کمال خودشان نمی‏روند.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره اثبات معاد از طریق توحید

دانلود تحقیق اثار معاد

اختصاصی از فی بوو دانلود تحقیق اثار معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق اثار معاد


دانلود تحقیق اثار معاد

فهرست مطالب
عنوان                                                                                              صفحه
مقدمه
چکیده
آثار اجتماعی عقیده به معاد
آثار سازنده معاد در قرآن
معاد مقتضای سعادت
تجسم عمل
مفهوم کلمه معاد در قرآن
مرگ
برزخ
مسأله روح در قرآن
استدلال های قرآن درباره قیامت
پاداش و کیفر در قیامت
گروه های بهشتیان
تفاوت نظام های دنیا و آخرت
نتیجه گیری
منابع و مآخذ
مقدمه
یکی از مسایلی که توجه انسان را عمیقاً به خود جلب می کند سرنوشت او پس از مرگ است ، این مسئله وقتی به آدمی رخ می نماید ، با خود اضطرابهای التهاب آلودی به دنبال می آورد . راستی هنگامی که انسان چشم از این سرای فرو می بندد.

 

شامل18 صفحهword


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق اثار معاد

دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا


دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

آنچه نفس، این موجود بی‌همتای الهی را از دیگر موجودات متمایز می‌‌سازد، صفت بقا و جاودانگی آن است. مقاله حاضر سعی دارد مسأله بقای نفس را از دیدگاه فلاسفه بزرگی مانند ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا مورد بررسی قرار دهد. همچنین به دلیل رابطه تنگاتنگ میان بقای نفس و مسأله معاد، بحث از معاد نیز به دنبال آن خواهد آمد.

در آغاز پس از نگاهی گذرا به معنای بقا و مراد  فلاسفه از آن، به بیان ادله هر کدام از فلاسفه در باب آن خواهیم پرداخت که حاصل آن اثبات صفت جاودانگی برای نفس خواهد بود. سپس به معنای معاد و تفاوت آن با بقا پرداخته و دیدگاه هر کدام از فلاسفه مذکور در باب کیفیت و چگونگی معاد، مورد بحث قرار خواهد گرفت. نتیجه بدست آمده این است  که ابن‌سینا معاد روحانی را با دلایل عقلی اثبات نموده و معاد جسمانی را به شرع ارجاع داده است. شیخ اشراق سعی نموده تا با تکیه بر اصول اشراقی معاد جسمانی را اثبات نماید اما او نیز از اثبات عینیت جسم دنیوی و اخروی بر نیامده است. صدرالمتألهین با بنیان نهادن یازده اصل مستحکم، به تبیین و اثبات معاد جسمانی همت گمارده است.

واژگان کلیدی

نفس ناطقه، بقا، فساد، معاد روحانی، معاد جسمانی، ابن‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

روح آدمی یا به تعبیر فلاسفه، نفس ناطقه انسانی از مخلوقات شگفت خداوند است که از صفات و ویژگی‌های خاصی برخوردار می‌باشد. از جمله این صفات، ویژگی «تجرد» است[2]. اما اصل تجرد نفس لوازم بسیاری در پی دارد که مهم‌ترین آنها بقا و جاودانگی است. اثبات بقا در واقع اساس و زیر بنای اثبات معاد و زندگی ابدی را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، برای اثبات معاد باید ابتدا تجرد و سپس بقای نفس را اثبات نماییم.

بر این اساس، در این مقاله برآنیم تا دلایل و آراء سه فیلسوف بزرگ مسلمان (ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا) که مؤسس سه مشرب فلسفی بزرگ مشاء، اشراق و حکمت متعالیه هستند را نقل و نقد نماییم. پس از اثبات بقای نفس به بحث پیرامون معاد و دیدگاه این متفکران مسلمان پرداخته و در مورد چگونگی آن بحث خواهیم نمود.

مراد از بقا نزد فلاسفه اسلامی

قبل از پرداختن به دلایل فلاسفه مبنی بر بقای نفس، باید بدانیم بقا نزد فلاسفه به چه معناست؟ به عبارت دیگر، مراد ایشان از بقا، آن هنگام که در صدد اثبات این صفت برای نفس آدمی‌اند، چیست؟

اولین معنایی که از واﮊه بقا به ذهن آدمی تبادر می‌کند، معدوم نشدن و فانی نگردیدن است. به عبارت ساده‌تر، فنا ضد کلمه بقا و باقی  متضاد فانی به شمار می‌آید. با این حساب «نفس، باقی و جاودانه است» یعنی نفس فنا نمی‌پذیرد و معدوم نمی‌گردد. اما آیا فلاسفه در صدد اثبات فناناپذیری نفس می‌باشند؟

اندک تأملی در معنای کلمه فنا ما را به پاسخ این سؤال رهنمون می‌سازد. فنا به معنای معدوم شدن یا ازاله وجود است. به عبارت دقیق‌تر، فلان امر فانی شد یعنی عدم بر وجودش چیره شد. روشن است که غلبه عدم بر وجود، امری محال است، لذا نه در مورد مادیات و نه مجردات رخ نمی‌دهد. ما در اطراف خود مشاهده می‌کنیم که فلان چیز از بین رفته و جای خود را به امر دیگری می‌دهد. مثلاً آب به بخار تبدیل می‌شود یا هسته خرما تبدیل به درخت می‌گردد یا اینکه مواد به اجزاء تشکیل‌دهنده خود منحل می‌شوند مثلاً اجساد حیوانات با گذشت زمان تجزیه می‌گردد. در همه این موارد، فنا رخ نداده و وجودی معدوم نگردیده، بلکه صورتی از بین رفته و صورت جدیدی جای آن را گرفته است نه آنکه وجود جوهری یک امر معدوم شده باشد. فلاسفه از این امر (ازاله یک صورت) به فساد تعبیر کرده و در تعریف آن گفته‌اند «فساد عبارت است از زایل شدن صورت از ماده، بعد از حصول آن در ماده» (جرجانی، 1407هـ، ص214) یا در تعریف دیگری آورده‌اند «فساد انحلال یا چیزی شبیه انحلال است، همچنین به انحلال صورت جوهری از ماده، فساد می‌گویند» (آل یاسین، 1405هـ، ص407).

لذا، تنها اموری فاسد می‌شوند که قابلیت انحلال یا قوه فساد داشته باشند و اگر موجودی این قابلیت را نداشته باشد، باقی و جاودانه خواهد بود. فلاسفه نیز در براهین خود برآنند که اثبات نمایند نفس ناطقه، قوه فساد ندارد یعنی چنین نیست که صورت نفسیه از آن زائل شود و صورت جدیدی جای آن را بگیرد، بلکه بشخصها موجود است. همچنین نفس، منحل به اجزاء نمی‌شود چرا که اصلاً جزء ندارد و بسیط است. بهترین شاهد این مدعا آن است که ایشان از تمام براهین دال بر بقای نفس، فسادناپذیری آن را نتیجه گرفته‌اند. همچنین در عناوینی که برای این فصول در نظر گرفته‌اند، به این مطلب تصریح نموده‌اند که: «ان النفس لاتفسد بفساد البدن» (ابن‌سینا، 1395هـ، ص202؛ صدرالدین شیرازی، 1379ه‍، ج8، ص380) و از «جاودانگی نفس» به فسادناپذیری تعبیر کرده‌اند.

رابطه تجرد و بقا

از این بحث می‌توان نتیجه گرفت هر امر مجردی بسیط است و انحلال و افتراق در ذات آن راه ندارد و تنها امور مادی هستند که در معرض تجزیه و ترکیب قرار می‌گیرند. همچنین هر امر باقی، مجرد است زیرا تنها در صورتی یک موجود می‌تواند باقی و جاودانه باشد و انحلال نیابد که فاقد قوه فساد باشد و منحل به اجزاء نشود، یعنی مجرد باشد. پس در واقع، تجرد و بقا (به معنای فسادناپذیری) ملازم یکدیگرند. چرا که هر امر مجردی، باقی و هر امر باقی، مجرد از جسم و عوارض جسمانی است، لذا از تجرد یک موجود به جاودانه بودن آن و از بقای یک امر به تجرد آن می‌توان پی برد. شاید این سؤال به ذهن آید که بدین ترتیب، با اثبات تجرد نفس نیازی به ارائه دلایل مبنی بر بقای آن نیست. چرا که تجرد و بقا ملازم یکدیگرند و با اثبات یکی، دیگری نیز اثبات می‌شود. در پاسخ باید گفت فلاسفه در دلایلی که بر بقای نفس آورده‌اند در واقع به تبیین تلازم میان تجرد و بقا پرداخته‌اند. روشن است که با تبیین این ملازمه، بقای نفس اثبات می‌شود. به طور مثال، ابن‌سینا در یکی از براهین خود می‌گوید «نفس انسانی اگر صورت مفارق و غیرمادی باشد، پس جاودان و فسادناپذیر است» و از آن جا که نزد وی نفس انسان مجرد است بقای آن ضروری می‌باشد (ابن‌سینا، بی‌تا، ص109).

دلایل فلاسفه بر بقا و جاودانگی نفس

حکمای الهی نوعاً قائل به تجرد و بقای روح هستند، اما عده‌ای آن را حادث و گروهی آن را قدیم می‌دانند. آنها که قائل به حدوث نفس‌اند، برای اثبات جاودانگی آن دو مطلب را مورد بحث قرار می‌دهند اول آنکه فساد بدن باعث فساد نفس نمی‌شود. دوم آنکه نفس اصلاً فسادپذیر نیست. اما آنها که معتقد به قدم نفس‌اند، صرفاً به اثبات فسادناپذیر بودن آن می‌پردازند، چرا که در نظر ایشان نفس قبل از تعلق به بدن، موجود بوده و لذا فساد بدن تأثیری در فساد نفس نخواهد داشت.

دیدگاه ابن‌سینا

شیخ الرئیس، ابن‌سینا از آن جا که قائل به حدوث نفس است باید دو مطلب را ثابت نماید:

1ـ عدم تأثیر فساد بدن در فساد نفس.

2ـ فسادناپذیری نفس به طور کلی (هیچ عاملی نمی‌تواند باعث فساد نفس شود).

برهان وی بر عدم تأثیر فساد بدن در فساد نفس چنین است اگر نفس با زوال بدن از بین برود، حتماً باید نفس و بدن با هم رابطه‌ای داشته باشند. وی سپس از بطلان تالی، بطلان مقدم را نتیجه می‌گیرد و می‌گوید «میان نفس و بدن یا رابطه و پیوندی برقرار است یا نه. اگر پیوندی نباشد، مرگ یکی از آن دو باعث مرگ دیگری نمی‌شود. در صورت اول (اگر پیوندی باشد) این رابطه و پیوند یا به حسب ماهیت آن دو است یا رابطه آنها در وجود است. اگر رابطه نفس و بدن ماهوی باشد، در آن صورت ماهیت نفس تعقل نمی‌شود مگر به واسطه تعقل بدن و بالعکس. پس لازم می‌آید نفس و بدن متضایفان باشند، زیرا رابطه ماهوی تنها در متضایفان، قابل تصور است و این به معنای داخل شدن نفس و بدن تحت مقوله اضافه است، حال آنکه هر دو جوهرند. اگر پیوند این دو وجودی باشد، از آن جا که رابطه وجودی تنها در مدار علیت فرض صحیح دارد، باید بگوییم یا نفس علت بدن است یا بدن علت نفس است (ابن‌سینا، 1395ه‍، ص202). اما چرا نفس نمی‌تواند علت بدن باشد. وی در ادامه چنین استدلال می‌کند نفس نمی‌تواند علت بدن باشد زیرا نفس و بدن با هم حادث شده‌اند و نفس بر بدن تقدم زمانی ندارد. تقدم ذاتی هم ندارد به این دلیل که، اگر نفس علت بدن باشد و بدن معلول آن، آن گاه تنها علت عدم بدن، عدم نفس است. حال آنکه در بسیاری از اوقات نفس موجود است، اما بدن از بین می‌رود. پس نفس علت بدن نیست. اگر بدن علت نفس باشد باید ببینیم کدام یک از انواع چهارگانه علت می‌تواند باشد:

شامل 13 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مسأله بقای نفس و معاد نزد سه فیلسوف مسلمان ابن‌‌سینا، شیخ اشراق، ملاصدرا

دانلود مقاله اصل معاد

اختصاصی از فی بوو دانلود مقاله اصل معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اصل معاد


دانلود مقاله اصل معاد

یکی از اصول جهان بینی اسلامی که از ارکان ایمانی و اعتقادی دین اسلام است،اصل ایمان به زندگی جاوید و حیات اخروی است.ایمان به عالم آخرت شرط مسلمانی است،یعنی اگر کسی این ایمان را از دست بدهد و ا نکار کند از زمره مسلمانان خارج است.

پیامبران الهی_بدون استثناء_پس از اصل توحید،مهمترین اصلی که مردم را به آن متذکر کرده اند و ایمان به آن را از مردم خواسته اند،همین اصل است که در اصطلاح متکلمان اسلامی به نام «اصل معاد»معروف شده است.

در قرآن کریم به صدها آیه بر می خوریم که به نحوی از انحاء درباره ی عالم پس از مرگ و روز قیامت وکیفیت حشر اموات و میزان و حساب و ضبط اعمال و بهشت و جهنم و جاودانگی عالم آخرت و سایر مسائلی که به عالم پس از مرگ مربوط می شود بحث کرده است.ولی در دوازده آیه رسماً پس از ایمان به خدا از «ایمان به روز آخر»یاد کرده است.

قرآن کریم در مورد عالم قیامت تعبیرات مختلفی دارد و هر تعبیری بابی از معرفت است،یکی از آنها «الیوم الاخر»است.قرآن کریم با این تعبیر خود دو نکته را برای ما یاد آوری می کند:

الف-اینکه حیات ا نسان بلکه دوره ی جهان،مجموعاً به دو دوره تقسیم می شود و هر دوره را به عنوان یک «روز» باید شناخت.یکی روز و دوره ای که اول و ا بتدا است و پایان می پذیرد(دوره ی دنیا)دیگر روز و دوره ای که آخر است و پایان ناپذیر است(دوره ی آخرت).همچنانکه در برخی تعبیرات دیگر قرآن،از حیات دنیوی به «اولی»و از حیات اخروی به «آخرت»یاد شده است.[1]

ب-دیگر اینکه هم اکنون که دوره ی اول و نخست حیات را طی می کنیم و به دوره ی دوم و روز دوم نرسیده ایم و از ما پنهان است،سعادت ما در این روز و آن روز به این است که به آن دوره و آن روز«ایمان»پیدا کنیم.سعادت ما در این روز از آن جهت بسته به این ایمان است که ما را متوجه عکس العمل اعمال ما می کند و می فهمیم که اعمال و رفتار ما از کوچکترین اندیشه ها و گفتار ها و کردار ها و خلق و خویها گرفته تا بزرگترین آنها مانند خود ما روز اول و آخر دارند.چنین نیست که در روز اول پایان یابند و معدوم گردند،بلکه باقی می مانندو در روز دیگر به حساب آنها رسیدگی می شود.

پس کوشش کنیم که خود را و اعمال و نیات خود را نیکو سازیم و از اندیشه ها و کار های بدپرهیز نمائیم و به این ترتیب همواره در راه نیکی و نیک خوئی و نیک رفتاری گام برداریم.و اما سعادت ما در آن روز از آن جهت بسته به این ایمان است که مایه ی حیات سعادت آمیز یا شقاوت آلود انسان در آن جهان اعمال و رفتار او در این جهان است.این است که قرآن کریم ،ایمان به آخرت یا روز آخر را برای سعادت بشر یک امر حتمی و لازم می شمارد0

ماهیت مرگ

مرگ چیست؟آیا مرگ نیستی و نابودی و فنا و ا نهدام است یا تحول و تطور و ا نتقال از جائی به جائی و از جهانی به جهانی؟

این پرسشی است که همواره برای بشر مطرح بوده و هست و هر کس مایل است پاسخ آن را مستقیماً بیابد و یا به پاسخی که داده شده ایمان و اعتقاد پیدا کند.

قرآن کریم پاسخ ویژه ای با تعبیر خاصی درباره ی ماهیت مرگ دارد،قرآن در این مورد کلمه ی «توفی»را به کار برده و مرگ را توفی خوا نده است.

توفی و استیفاء هر دو از یک ماده اند(وفاء)هرگاه کسی چیزی را به کمال و تمام و بدون کم و کسر دریافت کند و به اصطلاح آنرا استیفاء نماید.در چهارده آیه از آیات قرآن کریم این تعبیر در مورد مرگ آمده است.از همه ی آنها چنین استنباط می شود که مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است،یعنی انسان در حین مرگ، به تمام شخصیت و واقعیتش در تحویل مأموران الهی قرار می گیرد و آنان انسان را دریافت می کنند.از این تعبیر قرآن مطالب زیر استنباط می شود:

فهرست مطالب:

مقدمه------------------------------------------- ------------2   

    ماهیت مرگ ------------------------------------------ --------4

   مرگ انعدام نیست بلکه انتقالی است از دنیایی به دنبای دیگر---------------5

    پس از مرگ------------------------------------------ ----------7

    عالم برزخ

    برزخ عالمی میان دنیا وآخرت  ---------------------------------------9

    تجسم عمل--------- -------------------------------------------13

    از متوسطین مؤاخذه به عمل نمی آید- --------------------------------15

    حد وسط در نعمتها و نقمتها-------------------------------- --------16

    عالم مثالی و بدن مثالی--------------------------------------------16

    همه خوردنیها در یک خوردنی جمعند----------------------------------17

    شدت تأثیر و تأثر ------------------------------------------------18

    صاحب قبری که پذیرائی کرد-----------------------------------------19

    ترک کم فروشی و انجام نماز اول وقت------------------------ ---------20

    دوام لذت در عالم برزخ---------------------------------- ----------21

    سیمای برزخ در اخبار و روایات-------------------------------------- -21

برزخ در غیب عالم دنیااست-----------------------------------------24

عالم برزخ محیط بر دنیاست-----------------------------------------24

آیا می شود منکر ممطالب گذشته شد ؟--------------------------------25

مراتب سه گانه خبر-----------------------------------------------25

دلیل عقلی بر نبودن معاد نیست-------------------------------------26

منابع----------------------------------------------------------27

 شامل 29 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اصل معاد