اختصاصی از
فی بوو تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه25
فهرست مطالب
رابطه اخلاق و آزادی
مقدمه: طرح مسأله
تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟
مفهوم اخلاق
مفهوم آزادی
دلایل ضرورت آزادی
در همین زمینه مطهری میگوید:
آزادی، چونان روش و ارزش
موانع و محدودیتها
خاتمه: جمعبندی و نتیجهگیری
چکیده
فضائل اخلاقی برخوردار و بهرهمندند. غافل از اینکه نظام استبدادی و ذهنیت استبدادزدة موجود در جامعه ـ که باز هم بازتولید شدة ساختار استبدادی است ـ اجازة بروز و ظهور شخصیت واقعی جامعه را نمیداده است و هر چه بوده، تملق و دورویی و ریا و چاپلوسی و دروغ و تهمت و کجروی، و در یک کلام سیطرة رذائل و مفاسد اخلاقی بوده است و نه اخلاق و فضائل و ارزشهای اخلاقی.
در چنین وضعیتی و در صورت تحقق آزادی، کاری که آزادی انجام میدهد، صرفاً آشکار ساختن این گونه مفاسد و رذائل اخلاقی است و حداقل جامعه و حاکمان را متوجه ساخته و احتمالاً به چارهجویی وادار میسازد. آزادی در این صورت به مثابه روش و نورافکنی است که با ابزاری شدن خود و روشنایی بخشیدن به تاریکترین لایههای اجتماع، میتواند همة ابعاد و زوایای جامعه را به ما نشان دهد و واقعیات موجود را بازتاب دهد.
در اینجا میتوان با کواکبی هم عقیده شد و استبداد و فقدان آزادی را مسؤول ضعف و انحطاط و فساد اخلاق در جامعه معرفی نمود. به نظر وی: «استبداد در اکثر میلهای طبیعی تصرف نموده اخلاق نیکو را ضعیف یا فاسد یا به کلی نابود سازد.»[38] استبداد باعث تغییرات و تأثیراتی در اخلاق آدمیان میشود. از جمله اینکه بسیاری از نیکان و نخبگان و اندیشمندان را مجبور میسازد تا سکوت پیشه کنند یا با ریا و نفاق خو گیرند که از صفات مذموم و ناپسند شمرده میشود و غیر اخلاقی است. از سوی دیگر، به بدان یاری میرساند، تا در کمال امنیت بسر برند. حتی از عیبجویی و رسوایی نیز ایمن باشند؛ زیرا استبداد، پردهای بر آن خواهد افکند که عبارت از ترس مردم از پاداش شهادت دادن و بیم از عاقبت افشای اسرار و عیوب فاجران است.[39] این مطلب به خوبی در کلام امام علی(ع) نیز نمود یافته است؛ آنجا که میفرماید: «بأرض عالمها ملجم وجاهلها مکرم»؛ در سرزمینی که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و جاهلش گرامی بود.[40] آیتالله مطهری نیز به درستی به همین معنا اشاره دارد، آنجا که میگوید:
«نبودن آزادی و تمرکزقدرت در یک نقطه طبعاً سبب پیدایش جماعتی ... میشود که گرد مرکز قدرت جمع میشوند و با مداهنه وتملق، که خوشایند طبیعت آدمی است، کسب قدرت و در نتیجه تحصیل قدرت و نفوذ میکنند و امور را طبق دلخواه و منفعت خود میچرخانند. در چنین جامعهای به جای اینکه تقوا و لیاقت سبب ترقی و ترفیع باشد، نزدیکی به مرکز قدرت پایه و اساس همه چیز است.»[41]
از بحثهای گذشته این نتیجه نیز حاصل میشود که پختگی اخلاق و فضائل اخلاقی و تحقق جامعةاخلاقی در گرو راه رفتن و تجربه اندوختن آزادانه است. چنان که پارهای از صاحبنظران گفتهاند: «آنجا که قانون نباشد، فضیلت نمیتواند وجود داشته باشد»؛[42] می توان گفت آنجا که آزادی نباشد از فضیلت و اخلاق و حتی قانون هم خبر و اثری نخواهد بود. حاکمیت قانون در مرحلة نخست حق انسانها را به آنان اعطا میکند و آزادی یکی از برترین حقوق آدمیان است. در این صورت تقدم آزادی بر اخلاق یک نتیجة منطقی خواهد بود و راه را برای بسط و تقویت بنیانها و فضائل اخلاقی در جامعه خواهد گشود و یک جامعة اخلاقی را محقق خواهد ساخت. البته پدیدآوردن یک جامعة آزاد و اخلاقی، یک شبه میسور نخواهد شد و نیازمند برنامهریزی و اتخاذ سیاستهای مدبرانهای است که جز از طریق همراهی و همکاری همة نیروهای فعال و موجود در عرصة عمومی و باورمند به آزادی و استفاده از تمامی ظرفیتهای یک جامعه میسور نمیگردد.
با توجه به مباحث پیشین گرچه به تقدم آزادی بر اخلاق حکم گردید و با آوردن گزارهها و استدلالهایی به اثبات این فرضیه با تأکید بر اندیشة آیتالله مطهری پرداخته شد، اما جداسازی آنها از یکدیگر کار دشوار و پیچیدهای است و البته این نوشته نیز در صدد آن نبود که به جداسازی مطلق و عدم ارتباط این دو مفهوم از یکدیگر حکم کند و تنها به تقدم آزادی بر اخلاق پرداخت و از این طریق میان اخلاق و آزادی ارتباط برقرار نمود. به هر حال به نظر میرسد هر یک میتواند در دیگری تأثیرگذار باشد، گرچه نقطة ثقل مقالة حاضر تقدم آزادی بر اخلاق را نشانه رفته بود، اما از سویی فرضیة رقیب نیز توانایی بسیار زیادی دارد.
فرضیة رقیب معتقد است با توجه به اینکه اخلاق از عمومیت بیشتری نسبت به آزادی برخوردار است و از این رو آزادی را در درون خود جای داده است، بنابراین اخلاق مقدم بر آزادی شمرده میشود. از این رو است که هر کجا یک جامعة اخلاقی بتوان یافت، به طور یقین میتوان آزادی را نیز یافت و هر کجا که اخلاق غایب باشد از آزادی نیز خبر و اثری نخواهد بود. ضمن مباحث انجام شده بر تقدم رتبی و زمانی آزادی و به ویژه آزادی سیاسی بر اخلاق انگشت نهاده شد و به باور نگارنده فرضیة رقیب ناکام و ناتمام باقی ماند.
به نظر میرسد دوام و پایداری آزادی و اخلاق در یک جامعه بسته به نهادینه شدن آزادی در آن جامعه دارد. هر چه قدر پایههای آزادی و آزادی سیاسی در جامعه محکمتر و استوارتر شده باشد میتوان امید بست که جامعه رو به اخلاق برتر و مطلوبتر حرکت نماید. هنگامی، پایههای آزادی در جامعه ریشه دوانده است که اهمیت و ضرورت آزادی درک شده باشد و
دانلود با لینک مستقیم
تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی